eitaa logo
ابراهیم هادی ذوالفقاری🇵🇸
189 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
47 فایل
﷽ ●بِسم ربّ الشُّهــداء●🌱 •مقام‌معظم‌ࢪهبرۍ: امࢪوزھ‌فضیݪت‌‌زندھ‌نگھ‌داشٺن‌شھدا‌ڪمتࢪ‌از‌‌شھادت‌نیست لینک ناشناسمون با گوش جان میشنویم payamenashenas.ir/Amirhosein110
مشاهده در ایتا
دانلود
در‌عجبم‌ا‌زڪسانۍ‌ڪه هزاران‌گناه‌حق‌الناس‌میڪنند،! ولۍ‌معتقد‌اند‌یڪ‌قطره‌اشڪ...(: براۍ‌حسین‌ع‌ضامن‌بهشت‌آنهاست'!💔 -شهیدچمران🥰
🔰امام صادق علیه السّلام: ✍ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ. ⚫️ هرکسی که خداوند خیرش را بخواهد، حب امام حسین علیه السلام و حب زیارتش را در قلب او می‌اندازد و هر که را خداوند بدیش را بخواهد، بغض نسبت به امام حسین علیه السلام و بغض زیارت آن حضرت را در قلب او می اندازد. 📚وسائل الشیعه، ج14، ص496
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۷۲) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ خانم رحمت‌اللهي – هم محله‌اي خانواده شهيد شب جمعه بود. بعد از زیارت ضريح حضرت علی اشرف(ع) به صحن امامزاده آمدم. مشغول فاتحه خواندن بودم. دیدم یک آقایی سر مزار شهید عباس دانشگر ایستاده است و می گوید به نیت شهيد عباس با این چادر نماز بخوانید. جلوتر رفتم دیدم چند دخترخانوم که تازه به سن تکلیف رسیده بودند اطراف آن آقا را گرفته‌اند و او دارد به آن ها چادر سفید گلدار هدیه می‌دهد. با خودم گفتم چه ابتكار خوب و پسنديده‌اي؛ اولین‌بار است که این صحنه را می بینم. تا به حال هرچه دیدیم سر مزار شهدا و اموات، شیرینی و شربت و خرما پخش مي كردند، ولی اينكه کسی با خود عهد کند و بیاید سر مزار، چادر تقسيم كند، اين كار، كاري ماندگارتر و تأثیرگذارتر روی نسل جوان است.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۷۳) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ حجت‌الاسلام انصاری‌نیا- دوست شهید خواب ديدم در گلزار شهدا هستم عباس با تبسم جلو آمد. مرا مورد تفقد قرار داد و گفت: ما دوست داریم که شما پیش ما بیایی. بعد دیدم که یک طرفم، حرم حضرت زینب(سلام‌الله علیها) است و سوی دیگرم، حرم حضرت رقیه(سلام‌الله علیها). نور سبزی به سمت من و رزمندگانی که به قصد دفاع از حرم به سوریه آمده بودند، مي درخشيد. لحظه اي پيش آمد كه همه در حال دفاع از حرم در برابر دشمنان بودیم که قدری از تربت مطهر حضرت رقیه(سلام الله علیها) بر روی لباس‌های مدافعان قرار گرفت. از خواب که بيدار شدم تصميم گرفتم سر مزار شهید عباس دانشگر حاضر شوم. این خواب و این زیارت، انگیزه‌ای شد برای رفتن به سوریه. مدت کوتاهی نگذشته بود که افتخار پوشیدن لباس دفاع از حرم نصیبم شد و به جبهه مقاومت اعزام شدم.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۷۴) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ خانم آرمیتا - عضو كانال شهيد دانشگر - مشهد مقدس از طریق فضای مجازی با شهید دانشگر آشنا شدم. در اولین نگاه به تصویر مبارک شهيد عباس، تنها چیزی که توجه من را به خود جلب کرد خنده معصومانه این شهيد بود . بعد از مطالعه زندگی‌نامه و خاطراتش ارادتم به او بیشتر شد. من تا قبل از آشنایی با شهيد عباس، گاهي چادر به سر نمی‌کردم و می‌گفتم اجباری نیست. اما آن روز كه به چشمان زیبای عباس نگاه کردم گويي عباس را نظاره‌گر بر خود و اعمالم ديدم. به زیارت آقا علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) رفتم و قول دادم که دیگر چادر از سرم نیفتد.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۷۵) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ خانم همتی- نمازگزار مسجدالزهرا(سلام‌الله علیها) یک لقمه نان و پنیر درست کردم و راه افتادم سمت منزلشان. ماه رمضان بود. زنگ در خانه را که زدم، عباس جلوی در آمد، نان و پنیر را از دستم گرفت و تشکر کرد. در را که بست از خواب پریدم. با همین یک دیدار در رویا، مهر شهيد عباس در دلم نشست. یک‌روز تصمیم گرفتم دانش‌آموزان کلاس پنجم ابتدایی را به خانه پدری عباس ببرم. جایی که عباس در آن نفس کشیده بود. بچه‌ها در خانه شهید حال خاصي داشتند مدام درباره عباس سوال می‌کردند. عشق و علاقه بچه‌ها به شهید تا آن‌جا بالا گرفت که تصمیم گرفتیم اسم کلاس را بگذاریم «شهیدعباس دانشگر» اسم کلاس را به نام شهید مزین کردیم تا نشان دهیم که ادامه دهنده راهش هستيم.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۷۶) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ خانم علوی- عضو كانال شهيد دانشگر من به شهدای مدافع حرم اعتقادی نداشتم. با خودم می گفتم کارشان اشتباه است که به سوریه رفته اند. یک شب خواب دیدم من و دوستم در یک زندان تاریک و ترسناک هستیم در آن فضای ترس و رعب یک مرتبه در زندان باز شد. من و دوستم سریع از زندان بیرون آمدیم و به سمت بالای زندان که یک فضای باز بود می دویدیم. به جایی كه شبیه بزرگراه بود رسیدیم. سرم را بلند کردم دیدم در آسمان ماه کامل می درخشد و شب چهاردهم است. از خواب بیدار شدم. با خود می گفتم تعبیر این خواب چیست؟ مدتي بود که در دانشگاه کار تایپ انجام می دادم. فرداي آن شب از دفتر فنی دانشگاه زنگ زدند. بايد برای تایپ به دانشگاه مي رفتم. وقتی متن تایپ را دیدم متوجه شدم خاطرات شهید عباس دانشگر است. یک باره به یاد خوابم افتادم. همان روز وقتی به خانه رسیدم، زندگینامه و سیرۀ و سبک زندگی شهید را در فضای مجازی جستجو کردم و خواندم. دیدگاهم نسبت به مدافعان حرم عوض شد و از آن به بعد یک تحول فکری و روحی در من ایجاد شد. مسیر زندگی ام تغییر کرد. احساس می کنم یک پشتیبان قوی همراهم است و به این نتیجه رسیده ام که آرامش و امنیتی که در کشورمان است به برکت خون شهدای مدافع حرم است و همه ما باید قدردان آنان باشیم و ادامه دهنده راهشان باشیم. تا به حال دوبار خواب شهید عباس دانشگر را دیده ام و هر بار که خواب او را دیده ام عشق و محبتم به شهید بیشتر شده است. گاهی اوقات كه به مشکلاتی در زندگی ام برخورد می کنم، با شهید درد دل می کنم و کار خیری به نیت او انجام می دهم. در همان ایام یا مشکلم حل می شود یا قلبم آرام می شود. در آن جایی هم که مشکلم حل نمی شد یقین داشتم که حکمتی در کار بوده است.
. 📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۷۷) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ خانم رجبی- عضو کانال شهید دانشگر در انتخاب همسر دودل و مردد بودم. اعتقادم این بود که شهدا مقربان درگاه الهی هستند و مشکل گشایی می کنند. از طرفي تصویر خندان شهید عباس دانشگر را در فضای مجازی دیده بودم. به ذهنم خطور كرد به او متوسل شوم و چاره راه را از او بخواهم به نيت شهيد نذر کردم که به مدت چند شب زیارت عاشورا بخوانم تا مشکلم برطرف شود. بعد از زیارت عاشورای شب سوم در عالم رویا دیدم که در منطقه ای هستم که پر از یادمان شهداست. پس از عبور از کنار چند یادمان، رسیدم به عکس شهید دانشگر. اطراف را نگاه کردم. دیدم انگار سراسر آن منطقه پر است از عکس شهید دانشگر. همان جا نشستم و با گریه و تضرع، زیارت عاشورا خواندم و حل مشکلم را طلب کردم. بیدار که شدم، رضایت دادم که وصلت صورت بگیرد. درشب بله برون و در جریان توافق بر سر مهریه، کدورتی پیش آمد و باعث شد که مدتی بلاتکلیف و سردرگم بمانم. در همین حال و احوال، خواهرم شهید عباس دانشگر را در خواب دید و فهمید که آن اختلافات و کدورت ها باعث ناراحتی شهید شده است و شهید دوست دارد که آن وصلت انجام شود. پس از این خواب بود که پاسخ مثبت دادم و به فضل خدا و لطف شهدا به ویژه شهید عباس دانشگر زندگی ما آغاز شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺صوتی از حاج قاسم: ما به مردم قول دادیم ببریمشان کربلا. ولو اینکه با دادن خونمان باشد... ❤️
هدایت شده از مهدویـون|✿³¹³
💙 ؛ آهاۍ اونایےکہ هر دری زدین وا نشد . . دختر سھ‌ساله ارباب ، هر چقدرم تو گنھ‌کار باشۍ دلش نمیاد ؛ جوابتو میدھ >.< ـــــ ــــ🌱.
15.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بازار مکارۀ اینستاگرام و کاسبی با ابتذال! ⚠️ دستگاه‌های اطلاعاتی و نظارتی اگر بررسی کنند و ببینند این پول‌ها برای تقویت نفوذ یک بدافزار خطرناک اسراییلی در ایران از کجا می‌آید؟ شاید به نتایج جالبی برسند…! #⃣ جبههٔ اسلامی در فضای مجازی `✊🏻
°ب‍‌س‍‌م‌رَب‌ّال‍‌ش‍‌ه‍‌دآوال‍‌ص‍‌دی‍‌ق‍‌ی‍‌ن اسلام علیک یا صاحب زمان ♥️🤚🏻
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
‍ 🖤صلوات بر حضرت سید الشهدا (علیه السلام)🖤 ♥️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ . 🖤پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد. ♥️و صَلِّ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ الرَّشِيدِ. 🖤و درود و رحمت فرست بر حسين مظلوم شهيد شجاع. ♥️قتِيلِ الْعَبَرَاتِ وَ أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ. 🖤كشته اشك چشم خلق و اسير محنتها. ♥️صلاَةً نَامِيَةً زَاكِيَةً مُبَارَكَةً. 🖤رحمت و درودى بر آن حضرت فرست كه دايم ♥️در افزايش و نیکو و با بركت باشد. ♥️يصْعَدُ أَوَّلُهَا وَ لاَ يَنْفَدُ آخِرُهَا أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ 🖤عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلاَدِ أَنْبِيَائِكَ الْمُرْسَلِينَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ‏ ♥️كه اول آن درود به آسمان صعود كند و انتها نداشته 🖤تا ابد باقى باشد. نيكوترين درود و رحمتى كه ♥️بر يكى از فرزندان پيغمبران مرسلت فرستى 🖤اى پروردگار عالمیان.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۷۸) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ خانم محمودیان- از نمازگزاران مسجد الزهراء(س) نسبت به شهید امیر حاج امینی احساس خوبی داشتم و او را به عنوان دوست شهیدم انتخاب کرده بودم. همیشه با شور و شوق به تصویر او نگاه می کردم. سه سال به نیت او قرائت قرآن داشتم. در حالی که در دل یقین داشتم که این ثوابها به او می رسد، اما دلم آرام نمی گرفت. یک روز که عکسش رو به رویم بود، به شهيد گفتم نیم نگاهی هم به ما بکن! نمی‌دانم هدیه قرائت قرآن به شما می رسد یا نه! اگر ثوابش به شما می رسد حداقل نشانه ای به من بده. شبی در عالم رویا جوانی 17- 18 ساله را دیدم. جلو آمد، لبخندی بر چهره داشت. گفت من از طرف شهید آمده ام! گفتم کدام شهید؟ گفت همان شهیدی که از او هدیه خواستيد، بسته ای را جلوی من گذاشت، بازش کردم چفیه ای بود که از آن بوی عطر به مشام می رسید. گفتم شما چه کسی هستید؟ دوباره با همان لبخند نگاهم کرد. از خواب پریدم. به محض این که بیدار شدم با خودم گفتم آن جوان را شناختم. او شهید عباس دانشگر بود. چون عکس خندان شهيد عباس را دیده بودم. چند روزی که گذشت، با پرس و جو خانه شهید را پیدا کردم و به دیدار خانواده شهید رفتم. لحظاتی گذشت و پدر شهید وارد اتاق شد، بسته ای به دستم داد. گفت مدتی قبل سوریه بودیم و این چفیه را در حرم مطهر حضرت زینب(سلام‌الله علیها) متبرک کرده ایم، این هدیه عباس برای شماست... چفیه را روی چشم هایم گذاشتم. همان عطری از آن به مشام می رسید که در خواب استشمام کرده بودم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۷۹) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ خانم تقوی- نمازگزار مسجد الزهراء(سلام‌الله علیها) جمله ای از مرحوم حضرت آیت الله بهجت(ره) طوفانی در وجودم به پا کرده بود: «هرگاه خداوند را بیش از هر چیزی دوست داشتی، آن گاه جشن بگیر، مؤمن شدنت را...» براي تحقق اين سخن گوهربار آيت‌الله بهجت تلاش مي‌كردم در عين حال در همان زمان از مريضي و کسالتی رنج می بردم و خسته و رنجور بودم و شب و روزم را به سختي مي‌گذراندم. شبی پای دیگ نذری افطاری، در شب شهادت مولا امیرالمومنین(علیه‌السلام)، زبانم به نام شهدای کربلا و شهدای دفاع مقدس و دفاع از حرم گشوده شد. از آن ها مدد گرفتم تا برای عافیتم دعا کنند... در پسِ نام ها نام شهید منطقه تعاون و مسجدالزهراء(سلام‌الله علیها) بر زبانم جاری شد. گفتم خدایا! بحق برادرم، شهید عباس دانشگر... آن شب در عالم رویا دیدم که يك میهمان دارم. وقتی به استقبالش رفتم شهید عباس دانشگر بود. لباس مقدس سپاه بر تن داشت. متواضعانه و با لبخند گفت: «نذرت قبول خواهر، به لطف خدا مطمئن باش به زودی عافیت نصیبت می شود و شفا می گيري. از طرف من پیش مادرم برو و به او سلام برسان.» اکنون با لطف و عنایت خداوند متعال و اهل بیت و شهدا، در عافیت و سلامت، روزهای طلایی زندگی ام را سپری می کنم و شکرگزار هستم. .
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۸۰) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي حسین کلبادی نژاد - دوست شهید - شهرستان کردکوی نیمه شب بود. عكس يك شهيد را در فضاي مجازي ديدم. يك شهيد مدافع حرم بود با لبخندي زيبا و پر معني. با خودم گفتم این شهید چقدر جوان است. خنده‌های دلربایش مرا نه يك دل، بلكه صد دل عاشق کرد. نامش را جستجو کردم. عكس‌ها و وصیت‌نامه‌اش را پيدا كردم. زندگینامه و برنامه هفتگی‌اش را خواندم. همه خانواده در خواب بودند و من با چشمانی اشکبار از شهيد عباس دانشگر می‌خواندم. به خواب رفتم در عالم رويا در مراسمی بودم که گویی برای يادبود شهدا برگزار شده بود. همه لباس سیاه پوشیده بودند. ناگهان شهيد عباس را ديدم كه روبروی من ایستاده و دارد لبخند می‌زند. از خواب پریدم چشم‌هایم خیس بود انگار که تازه گریه کرده باشم. از آن روز تا حالا فکر و ذهنم فقط پیش عباس است. براي معرفي شهيد عباس و زنده نگه داشتن ياد شهيدان فعاليت‌هاي زيادي دارم. بارها دوستانم از تلاش و جدیت من پرسيده‌اند و می‌گویند مگر این شهید چه دارد که تو خودت را برایش می کُشی؟ و من جواب می‌دهم: عشق عشق عشق. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۸۱) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ حجت¬الاسلام امیرحسین جعفری- دوست شهید بعد از شهادت عباس، ابتدا عکس خندان عباس بود که من را به خود جذب کرد. بعد نوبت وصیتنامه و دستورالعمل عبادي‌اش شد. یک شب خیلی دلم برای عباس تنگ شده بود. در خواب دیدم سوار ماشین هستم و ماشین به داخل دانشگاه امام حسین(علیه‌السلام) رفت. یک مرتبه دیدم در یک اتاق هستم كه تلویزیون فیلم و کلیپ عباس را پخش می کند. لحظه ای شیرین و باصفا بود که عباس من را به اتاق خودش دعوت کرده بود. بعد از خواب محبتم به شهيد عباس بیشتر شد. با دوستان طلبه از قم به شهرستان سمنان آمدیم و به مزار شهید رفتیم. در آن سفر پدر شهید عباس كتاب اذان صبح به وقت حلب را به ما هدیه داد و من بیشتر با روحیات معنوی شهید آشنا شدم. و شهيد عباس را به عنوان الگوی رفتاری خود قرار دادم.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۸۲) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي محمدعلی سلطانی-دوست شهید/ مشهد مقدس وقتی عکس خندان شهید عباس دانشگر را دیدم خیلی به او علاقه‌مند شدم. بعد از مطالعه وصیت‌نامه و دلنوشته‌هايش بيشتر به او وابسته شدم طوری که خانواده ما همگی با شهید عباس آشنا شدند. مادرم پیر و سالخورده در بستر بیماری بود. یک روز خاطرات شهید عباس را برایش تعریف کردم. در همان ابتدا به شهید سخت علاقه‌مند شد. عکس شهید حججی و دانشگر را رو به روی تخت او به دیوار زدم و او گاه‌گاهي با شهید حججی و شهید عباس و شهداي ديگر درد دل و نجوا می‌کرد. وقتی مادرم علاقه من را به شهید عباس دیده بود با زبان شیرین ترکی من را عباس صدا می‌زد. همین باعث می‌شد یک لبخند بر چهره مادرم ببینم. یک روز صبح مادرم گفت دیشب در عالم رویا شهید حججی و شهيد دانشگر به همراه گروهی از شهدا با لباس پاسداری به عیادت من آمدند. به من گفتند: دوای همه دردها صلوات است. صلوات زیاد بفرست. مادرم وقتی این خواب را دید بسیار امیدوار و خوشحال شد و یک روحیه معنوی خاصی پیدا کرد از آن زمان از هر فرصتي استفاده مي كرد و براي شهدا صلوات می‌فرستاد و مي‌گفت به يقين شهدا زنده‌اند و حرف ما را مي‌شنوند و به ما کمک می‌کنند.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۸۳) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي امیرحسین حسيني- دوست شهید از زمانی که با شهيد عباس آشنا شدم، روحیات شهید در من خیلی تأثیرگذاشت. وصیتنامه او و بخصوص دستورالعمل عبادی و ورزشی‌اش در زندگی ام راه جدید و نوینی را باز کرد. با تلاش شبانه روزی سعی می کردم به دستورالعمل عبادی او عمل کنم و به نیت شهید شب ها نماز و قرآن و دعا می خواندم. به شهید التماس می کردم تا عاقبت زندگی ام با شهادت ختم شود و عباس را واسطه بین ائمه اطهار علیهم‌االسلام و خودم قرار دادم. مدتی از برنامه عبادی من می گذشت. یک شب در عالم رؤیا دیدم من به دنبال عباس می روم. او جلوتر از من است و هرچه تلاش می کنم به او برسم، نمی توانم. برای چند لحظه عباس كه جلوی من بود پنهان شد. دیدم یک تابلویی جلوی من است که نظرم به آن تابلو جلب شد. در تابلو تاریخ شهادتم را دیدم. در همان خواب به من الهام شد که عباس پاسخ این برنامه های عبادی را كه انجام داده بودم داد.
🔴 فارغ از صحت ادعای پشیمانی مقتدی صدر و درخواست آرامش از طرفدارانش فقط پس از یک روز ناآرامی 🔹️ بار دیگرخیانت و رذالت ميرحسين موسوی اثبات شد ؛ که بعد از چند ماه آشوب در کشور ، نه تنها هوادارانش را به آرامش دعوت نکرد ، بلکه هتاکان به مجلس اباعبدالله(ع) را امت خداجو نامید!!! و هنوز هم از راه فتنه گری خود برنگشته و....
🔴‏‎عراق رو دیدی امشب؟ ایران بی خامنه ای و جمهوری اسلامی اینگونه می شود خدارو هزاران بار شکر به خاطر نعمت ولایت فقیه
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما خامنه ای رهبر به لطف خود نگهدار ❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مهدویـون|✿³¹³
✍چه کسی جان حضرت عزرائیل را میگیرد؟ طبق روایت معتبری که از امام سجاد (ع) نقل شده است به هنگام فرارسیدن روز قیامت خداوند به اسرافیل دستور می‌دهد که در صور بدمد، وقتی اسرافیل دستور الهی را اجرا نموده و در صور می‌دمد ناگهان صدای هولناکی از آن به سوی زمین برمی خیزد، آن صدا به اندازه‌ای ترسناک است که تمام موجوداتی که روی زمین هستند از جن و انس گرفته تا شیاطین خبیث، همه و همه در اثر آن غش کرده و میمیرند. سپس عالم را سکوتی هولناک فرا میگیرد.. در ادامه همین روایت امام چهارم می‌فرماید: سپس خداوند به عزرائیل می‌فرماید: ای عزرائیل چه کسانی باقی مانده‌اند؟ فرشته‌ی مرگ می‌گوید: «أنت الحی الذی لا یموت» شما که هیچ گاه نمی‌میری و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و من. خداوند به عزرائیل دستور می‌دهد که روح آن سه فرشته‌ی مقرّب درگاهش را قبض کند. سپس خداوند به او می‌گوید: چه کسی زنده مانده است؟ عزرائیل جواب می‌دهد: بنده‌ی ضعیف و مسکین تو عزرائیل در این هنگام از طرف خدا خطاب می‌رسد: بمیر ای ملک الموت. عزرائیل صیحه ای می‌زند که اگر این صیحه را مردم پیش از مرگ خود می شنیدنددراثر آن می‌مردند. 💥 وقتی تلخی مرگ در کامش پدیدار می‌شود، می‌گوید: اگر می‌دانستم جان کندن این مقدار سخت و تلخ است، همانا در این باره با مؤمنین مدارا می‌کردم. در این هنگام خداوند خطاب می‌کند: ♻️ ای دنیا کجایند پادشاهان و فرزندانشان؟ کجایند ستمگران و فرزندانشان؟ کجایند ثروت اندوزانی که حقوق واجب خود را ادا نکردند؟ 🌷 امروز پادشاهی عالم از آن کیست؟ هیچ کس پاسخ نمی‌گوید. آنگاه خداوند خود می‌فرماید: (لله الواحد القهار) پادشاهی از آن خداوند یگانه و قهار است.💥 📙ارشاد القلوب إلی الصواب، نوشته دیلمی، ج1، ص54 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•