eitaa logo
ابراهیم هادی ذوالفقاری🇵🇸
188 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
47 فایل
﷽ ●بِسم ربّ الشُّهــداء●🌱 •مقام‌معظم‌ࢪهبرۍ: امࢪوزھ‌فضیݪت‌‌زندھ‌نگھ‌داشٺن‌شھدا‌ڪمتࢪ‌از‌‌شھادت‌نیست لینک ناشناسمون با گوش جان میشنویم payamenashenas.ir/Amirhosein110
مشاهده در ایتا
دانلود
دل هاے مؤمنین ڪہ بہ هم وصل می‌شود ، آب ڪُر است . وقتۍ بھ علۍ 'ع' متصل شد بھ دریا وصل شده است . .✨ شخص تنھا آب قلیل است و در تماس با نجاسات نجس می‌شود ! ولۍ آب ڪُر نہ تنھا نجس نمی‌شود بلڪہ نجاست را هم پاڪ می‌کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_768647880.pdf
12.8M
نسخه‌ی پی‌دی‌اف سه کتاب کاربردی؛ ▫️ترگل (دلایل عقلی حجاب) پرشماره‌ترین کتاب حجاب در سال‌های اخیر. ▫️شاخه نبات (کنترل شهوت و نگاه) ▫️اینترنت پاک (سالم‌سازی اینترنت برای کودکان)
15.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 صحنه عجیبی که هنگام شهادت دید. 🌺 را یاد کنیم با ذکر
سفارش سعادت دستنوشته ای از حضرت (ره) استاد سلوکی
🌱ُّٓ🌱 بعد‌از‌شهادت‌ آقا محسن ؛ دیدم علی همش میوفته ! میخواستم ببرمش دکتر... شب‌ محسن اومد تو خوابم بهم گفت : خانم ، علی چیزیش نیست منو میبینه میخواد بغلم کنه نمیتونه ! یادمون نره شهدا زنده اند(:💚 به‌نقل‌ازهمسرشهید‌ شهیدمدافع‌حرم‌شهید_محسن‌_حججی ‌🌸☘🌸☘🌸
. روزی به دلبری نظری کرد چشم من زان یک نظر مرا دو جهان از نظر افتاد
🔰 نماز را بازاری نکنید! اول وقت بجا آورید و با خضوع و خشوع بخوانید. 💠 آیت‌الله سید علی قاضی(ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم| امداد غیبی در عملیات محمد رسول‌ الله (ص) - محور پاوه-مریوان 🌷 از زبان شهید همت، فرمانده سپاه پاوه 🔹 وقتی تعداد نیروهای اسلام در نظر دشمن زیاد جلوه نموده و موجب رعب آتها می‌شد 🔸 ۱۲ دی ماه ۱۳۶۰ - سالروز عملیات محمد رسول الله(ص)
_♥️♥️:♥️♥️_ 🌿🌸•یا رَبّ لا تُعَلّق قَلْبِی بِما لَیْسَ لِی• پروردگارا! قلب مرا به آن‌چه برای من نیست وابسته مگردان. ️
یادم داد اگه عشق باشه راحته عاشقی❤️
سرصبح‌بردن‌نـٰام [؏] بن‌ِعلـے‌ میچسبد…!🖤 ▪️السَلآمُ‌علیك‌یـٰا اَبـا عَبْدِاللهـ وَعلی‌الارواحِ التے‌حلٺ‌بفنـٰائِكَ‌علیكِ‌مِنی‌سلآم‌‌اللهـ اَبدا مـٰابقـیتُ‌وَبقےاللیل‌وَالنَھـٰاروَلاجَعلہُ‌اللھ‌آخِر الْعَھدِمنـے لِزِیـٰارَتِکُـم…! السَلامُ‌عَلـےالحُسَین‌‌وَعَلیٰ‌علـےبنِ الحُسَین وَعَلیٰ اَولآدِالحُسَینِ‌وَعَلےاصحـٰابِ‌الحسین‌؏ . .🍃 ▪️صَباحاً اَتَنَفَّسُ بحُبِّ الحُسَین ع
1_1415650104.mp3
3.33M
🎙ادب حضرت ام البنین(سلام الله علیها)... حجت الاسلام رفیعی سالروز وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها)همسربزرگوار امیرالمومنین (علیه السلام) و مادر چهار شهید از شهدای کربلا به ویژه حضرت ابوالفضل(علیه السلام)، تسلیت باد🖤
🌷شهید ابراهیم هادی: ما باید تا آخرین نفس از اسلام و انقلاب دفاع کنیم، اگر نمره ما بیست شد، آن موقع شهید خواهیم شد
‌💠 وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله، مرا به سوی ابراهیم هدایت کرد... 🌺وقتی وارد دانشگاه شدم، خیلی از معنویات دور شدم. یکبار تصمیم گرفتیم با دوستان به سفر راهیان نور برویم. 🌸در یکی از شب ها پای صحبت راوی نشستم و خیلی افسوس خوردم که گذشته ام را تباه کرده ام. همان شب خواب دیدم که جنگی به پا شده. نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله را دیدم که به من فرمودند: وارد سپاه ابراهیم شو.. با خودم فکر کردم منظور ایشان حضرت ابراهیم است.. اما ابراهیم یک جوان با چهره نورانی بود. بعد از خواب پریدم. 🌼روز بعد، راوی در کاروان گفت می خواهم کتابی را به شما معرفی کنم و بسیار از این کتاب گفت. وقتی کتاب را توزیع می کردند من به آن ها نگاه می کردم. تا اینکه کتاب را دیدم ،عکس روی کتاب برایم آشنا بود و نام کتاب هم یک راهنما برای تعبیر خوابم.. 🍁 نام کتاب بود و جلد روی کتاب، هم حامل تصویری از شهیدی بود که در خواب دیده بودم.. 🌹 صفحه اول کتاب را که باز کردم، دیدم نوشته شده: «تقدیم به ساحت نورانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله» و این شد که راهم را پیدا کردم و حالا سالهاست در لشکر ابراهیم هستم..
‍ 🌺نيمه شعبان بود. با ابراهيم وارد کوچه شديم. چراغاني کوچه خيلي خوب بود. بچه هاي محل انتهاي کوچه جمع شده بودند. وقتي به آنها نزديک شديم همه مشغول ورق بازي و شرط بندي و... بودند! 🍀ابراهيم با ديدن آن وضعيت خيلي عصباني شد اما چيزي نگفت. من جلو آمدم و آقا ابراهيم را معرفي کردم و گفتم: ايشان از دوستان بنده و قهرمان واليبال و کشتي هستند. بچه ها هم با ابراهيم سلام و احوالپرسي کردند. 🌼بعد طوري که کسي متوجه نشود، ابراهيم به من پول داد و گفت: برو ده تا بستني بگير و سريع بيا. آن شب ابراهيم با تعدادي بستني و حرف زدن و گفتن و خنديدن، با بچه هاي محل ما رفيق شد. 🌸در آخر هم از حرام بودن ورق بازي گفت. وقتي از كوچه خارج ميشديم تمام كارت ها پاره شده و در جوب ريخته شده بود! 📚سلام بر ابراهیم۱
‼️ به‌این چند عکس نگاه کنید‼️ احمد موسوی سه بار دست به صورت ترابی می‌زند😡 حرکات زشت نشان می‌دهد😏 انگشت وسطش را نشان می‌دهد فحش‌هایش راهم اضافه کنید... ولی ترابی اخراج می‌شود😏😏😏 چرا؟ چون داور طبق اعتقادات بازیکنان با آنها برخورد کرده است😡 🇮🇷
همینو کم داشتیم.mp3
2.51M
🎧فایل صوتی 🔊همینو کم داشتم...... 🎙 رزق شبانه❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جالب نیست؟ تو این صحنه احمد موسوی که خطا کرده، فحش داده و اومده جلو ۳ بار تو صورت ترابی زده، تو زمین میمونه و ترابی اخراج میشه؟ چرا؟ چون ترابی انقلابیه و علی صفایی داور بازی میونه خوبی با انقلابی‌ها نداره. اگه به‌اخراج کردن باشه، علی صفایی بخاطر استوری‌های هدفمندش تو اغتشاشات باید از داوری بازی‌ها اخراج میشد تا اینطوری شاهد حق‌خوری و نامردی نباشیم. کمیته انضباطی جفت بازیکن‌ها رو تا اطلاع ثانوی محروم کرده. ترابی این چندوقته خیلی فحش خورده تو مجازی، اگه الان بخاطر انقلابی بودنش بخواد هر سری اینطوری مورد هجمه قرار بگیره و اخراج بشه نباید از هیچ فوتبالیستی انتظار داشت پای انقلاب بمونه
🔴بچه حزب الهی هرجا که باشه میتونه همونجا جهاد کنه 🔹میخاد تو میدون جنگ باشه یا میدون بازی دقیقا مثل مهدی ترابی که به آزادی ۲۰ زندانی جرائم غیرعمد کمک میکنه ولی تو زمین فوتبال از ضدنظام هم فحش هم سیلی میخوره از داوری نامردی می‌بینه ولی پای اعتقاداتش وامیسته
🔺شهید آوینی: در اين مملكت همه آزادند، بجز حزب الهی ها واقعا عین ناحقیه برخورد با بازیکنی که بهش توهین شده فقط به خاطر اعتقاداتش بی ادبی و بی اخلاقی بازیکن نساجی با بازیکن اخلاق مدار مهدی ترابی و در این مورد خیلیییی تحت فشار بوده با همه این تفاسیر بازم در جبهه حق مونده پس باید حمایتش کنیم فرق نداره پرسپولیسی هستید یا نه بحث،بحث فوتبال نیست بحث اعتقاداته! #ترابی_تنها_نیست #مهدی_ترابی #ترابی
❤️حضرت امام باقر عليه السلام: الكَسَلُ يُضِرُّ بالدِّينِ و الدُّنيا تنبلى به دين و دنيا زيان مى زند ميزان الحكمه ج10ص131
✨﷽✨ ✍پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد. پدر تشنه اش شد. آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد. پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر و شست وشو بده. پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت. پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم. پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت. پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه می خوری؟