یا زِینَب مَدد
.
شیخ هادی مثل ما نبود که تا یک اتفاقی می افتاد
بیاید برای همه تعریف کند.
هیچ وقت از اتفاقات نگران کننده حرف نمی زد.
آرامش در کلامش جاری بود.
برادرش می گفت:
《نمی گذاشت کسی از دستش ناراحت شود
اگر دلخوری پیش می آمد، سریعا از دل طرف در می آورد.》
.
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#پسرک_فلافل_فروش
#مدافع_حرم_سامرا
#طلبه_نجف
.
گفتم: الان که در نجف هستی و با توجه به نیاز مالی، چرا شهريه نمی گيری؟
گفت: من هنوز به اون درجه نرسيدم كه از پول #امام_زمان (عج) استفاده كنم.
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری❤️
یاد عزیزش با صلوات❖•°♥
🕊
به گفته مادرش، مراقبهها در مورد هادی پیش از تولدش آغاز شد، از همان کودکی راهش مشخص بود، نمازشب میخواند در قنوتش شهدا را دعا میکرد .
کسی که همهاش زمزمه یا حسین (ع) روی لب دارد، عشقش به اهل بیت مشخص میشود، به همین خاطر شهید ذوالفقاری مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج الحسین بود؛
کمدش پر بود از عکسهای حاج همت، شهید دین شعاری و ابراهیم هادی، بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای شهدا بود، و آخر عشقش به طلبگی ختم شد، نجف را انتخاب کرد و از این راه به شهادت رسید .
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
🖤
هادی گفت بچه ها بریم زیارت شاه عبد العظیم علیه السلام؟
گفتیم باشه..هادی گفت :من میرم ماشین بابام رو بیارم..🚗
هادی رفت و ما منتظر شدیم تا با ماشین برگردد بعضی از بچه ها که هادی را نمی شناختند فکر میکردند یک ماشین مدل بالا...
چند دقیقه بعد با یک پیکان استیشن درب داغون جلوی مسجد ایستاد..فکر کنم تنهای جای سالم ماشین موتورش بود🏍 که کار میکرد نه بدنه داشت.. نه صندلی درست حسابی و...
و لامپ های ماشین کار نمی کرد..
رفقا با دیدن ماشین خیلی خندیدند😄
بچه ها چند چراغ قوه آورده بودند
ما در طی مسیر از نور چراغ قوه استفاده کردیم وقتی هم میخواستیم راهنما بزنیم چراغ قوه را بیرون میگرفتیم و راهنما میزدیم..
خلاصه آن شب خیلی خندیدیم بچه ها می گفتند میخواهیم برای شب عروسی ماشین هادی را بگیریم..🌿😁
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
من مطمئن هستم چشمے ڪه به نگاه حرام عادت ڪند خیلے چیزها رو از دست میده.
چشم گنهڪار لایق شهادت نیست.
#شهید_محمد_هادے_ذوالفقاری