eitaa logo
شهیدان شاهدان زنده
216 دنبال‌کننده
5هزار عکس
4.8هزار ویدیو
6 فایل
⚘️امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره شهدا کمترازشهادت نیست امام خامنه ای مدظله العالی روزانه ۱۰۰ صلوات هدیه به روح پرفتوح تمام شهدا سهم شما ۵صلوات کپی مطالب کانال آزاد با ذکر صلوات ┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 شمـه سـوائی به خــئر و خاشی 📆 اَمرو آدینه ▫️۲۵ ارکه‌ ما           ۱۵۳۶ تبری ▫️۲۹ فروردین        ۱۴۰۴ خورشیدی ▫️۱۹ شوال              ۱۴۴۶ قمری ▫️۱۸ آوریل              ۲۰۲۵ میلادی طبیعت زیبای بهاری مرتع دولت کده ورسک سوادکوه ارسالی جناب آقای حسینعلی بابایی_گلوگاه ╭┅─────  🌺  ─────┅╮     @Iranian_culture ╰┅─────  🌺  ─────┅╯
هدایت شده از غذای نرگس
1.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺خدایا شکر برای این روز زیبا 🍃 سلام ودرودمهربانان 🌺 آدینه تون شادوزیبا 🍃ان شاءالله امروز را 🌺 با حال خوش سپری کنید 🍃پراز آرامش 🌺پراز لبخند 🍃پراز شادی 🌺پراز مهربانی و 🍃پراز حس دلچسب خوشبختی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 با لینک زیر به کانال "غذاهای نرگس"بپیوندید👇👇👇 https://eitaa.com/narges_food
هدایت شده از شهیدان شاهدان زنده
20.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘️شادی روح جانباز سرافراز بسیجی دلاور مرحوم مشهدی سلیمان بخشی صلوات ⚘️ اللهم صل علی محمد وآل محمد⚘️ ⚘️یادشهداباصلوات ⚘️اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_ ⚘️آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_ ┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓۱۴۰۴/۰۱/۲۹ 🌺دوباره صبح شد یک شروع تازه ، زمانی برای با هم بودن مهرورزی را دوره کردن ، از زندگی لذت بردن گل خنده به یکدیگر هدیه دادن 🌺امروز وهر روزتون پرازانرژی مثبت و خبرهای خوب وخوش 🌺عضو کانال شوید که هر روز برای شما پیشنهادات مختلفی داره ╭┅─────  🌺  ─────┅╮     @Iranian_culture ╰┅─────  🌺  ─────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌‏ ‎مذاکره اصلی اینجا بود و مستقیم👌 ┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
٠٠••●●❥❥❥❥📓 📚تیکه کتاب ⚘️شهیدانه یک ساعتی آن جا نشستم. حاج اکبر معصومیان همون اول دو تا تیر خورده بود و افتاده بود. عراقی ها مدام تیراندازی میکردند هر چند دقیقه یکبار یکی از قسمتهای بدن حاج اکبر یک تکانی می خورد حاج اکبر چشم هایش را باز می کرد و ذکر می گفت. پای راستش تکان می خورد، می گفت «یا مهدی» دستش تکان می خورد میگفت «یا حسین» از روی ذکرهایش میفهمیدم که بازم تیر خورده. 🔸 حاج اکبر افتاده بود وسط معبر. چند تا از بچه ها سعی کردند بکشنش کنار نی ها که کم تر تیر بخوره، ولی حاج اکبر عظمتی بود برای خودش نتوانستند کاری بکنند نصف بدنش وسط معبر بود درست توی دید عراقیها، بدن حاج اکبر به هیچ تیری نه نمی گفت. 🔸 کار خدا بود که من یک تیر هم نخوردم مانع طبیعی پناهم داده بود. غیر از حاج اکبر معصومیان و جنازه های بچه ها که وسط معبر افتاده بود چیزی نمیدیدم فکر می کردم شاید عقب تر از من هم بچه هایی باشند که لای نی ها نشسته اند. 🔸 غیر از گلوله آرپی جی، کلاش هم داشتم با سه خشاب پُر. هر از گاهی اسلحه ام را می بردم بالای سرم و طرف عراقی ها تیراندازی می کردم. عراقی ها هم جوابم را می دادند. چند تا تیر که می انداختیم ساکت میشدیم. نه آنها کاری می کردند، نه من. 🔸 یک ربع می نشستیم؛ دوباره شروع میکردیم. حمید صفایی باری روی دوشم گذاشته بود که نمی توانستم رهایش کنم باید آن جا را حفظ میکردم. 📚 برگرفته از کتاب عملیات فریب روایت رزمندگان استان سمنان گردآوری؛ مرتضی قاضی نشر روایت فتح ‎٠٠••●●❥❥❥❥📚 ٠٠••●●❥❥❥❥📓 ٠٠••●●❥❥❥❥📚