eitaa logo
🕊️شهــید آࢪمــان‌ علے‌‌وࢪدے‌🕊️
7.9هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
4.4هزار ویدیو
52 فایل
بِسم‌ࢪَبِ‌الشُهدا °|ڪانال‌شہید‌آࢪمان‌علے‌وࢪدے‌|°❤️ گویَند که چِرا دِل بـِهـ شَهیدان دادی؟ وَالله کهـ مَن نَدادَم آنها بُردَند..C᭄ #کپی؟! حلالــت مؤمن🌱 #باحضوࢪدوستان‌بزࢪگواࢪ‌شهــید🌹 ✍️تبادلات و خیریه @Sangare_Arman ✍️مدیر @miad_soleimani
مشاهده در ایتا
دانلود
23.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با لبخند به من نگاه کرد! گفتش‌که... حاجی چی‌میشه ماهم شهید شیم؟ _به‌روایت‌از‌رفیقِ‌شهید ♥️ 🕊
🌳 درختان کنار خانه‌مان مدتی بود که خشک شده بود. کسی بهشان آب نمی‌داد. یک روز به آرمان گفتم : پسرم بیا برو این‌ها رو آب بده. آرمان لباس کهنه ای پوشید و رفت توی کوچه و چند ساعتی مشغول رسیدگی به درختان شد... | خاطره‌ای به نقل از پدر بزرگوار شهید | | -------------- کانال شهید آرمان علی وردی 👇 @shahidarmanaliverdiiii ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🖋 آرمان تقریبا هر شب جمعه برای مراسم دعای کمیل به مسجد امین‌الدوله می‌رفت. یک بار به او گفتم : آرمان، این هفته هم برای دعای کمیل رفتی؟ چطوری وقت می‌کنی اون وقت شب از منزلتون برسی اونجا؟ اون وقت شب توی اون محله نمی‌ترسی؟ گفت: نه، ترس نداره، من با ماشین میرم؛ اونجا هم نگهبان داره. تو هم این هفته بیا. گفتم: تو گواهینامه داری، ولی من باید یه مقداری از مسیر رو پیاده بیام. اون وقت شب یکم می‌ترسم. گفت: عیبی نداره. آدرس منزلتون رو بده؛ خودم میام دنبالت. خدا می‌داند ؛ شاید شهادتت را در همان شب‌های دعای کمیل از ارباب گرفتی... @shahidarmanaliverdiiii ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
✨ |گریه‌ای‌ازجنس‌عشق‌به‌مادر| فاطمیه رو یادمه، بلند بلند برای مادر گریه می‌کرد. فقط کسی که روضه رو کلاس درس ببینه می‌تونه در دفاع از ولی جان بده. _چادر خاکیِ مادر به من آموخته است مرد میدانِ بلا باشم و جان هدیه کنم _به‌روایت‌ازرفیقِ‌شهید 🌹
🔸 غیر قابل بخشش... آرمان از غیبت کردن و دروغ گفتن بسیار متنفر بود. اگر جایی، غیبت می‌کردند اول از عواقب آن توضیح مفصل می‌داد. او می‌گفت: هر چیزی که برای خودت نمی‌پسندی، برای دیگران هم نپسند. @shahidarmanaliverdiiii ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🕯 کار در گمنامی... از دیگر ویژگی های آرمان این بود که در مواجهه با هر رویدادی، بهترین تحلیل را داشت. نقش خودش را در آن موقعیت می‌شناخت و با توجه به درکش، به بهترین وجه و در کمال گمنامی ایفای نقش می‌کرد. روحیه‌ی آرمان، این‌طور بود که اگر می‌دید کاری روی زمین مانده است، دیگر معطل نمی‌ماند و نمی‌گفت این وظیفه‌ی من نیست یا مسئول مربوط باید این کار را انجام دهد. بدون سروصدا و نمایش، کار درست را با دقت انجام می‌داد. | @shahidarmanaliverdiiii ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
✨ |طلبگی‌امام‌زمان‌(عج)| فکرهام رو کردم، هیچ مسیری بهتر از طلبگی امام زمان(عج) نیست. هرکی هرچی می‌خواد بگه ، حالا که این توفیق رو بهم دادن ، منم کم نمی‌زارم. _به‌روایت‌از‌رفیقِ‌شهید @shahidarmanaliverdiiii ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|می‌خوام‌برم‌حوزوی| _گفتم برو یه جا دیگه خدمت کن گفت:《 نه! سرباز امام‌زمان(عج) شدن برا من یه افتخاره...》 _به‌روایت‌از‌مادرِ‌بزرگوارِ‌شهید @shahidarmanaliverdiiii ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
💠پدر شهید آرمان علی‌وردی تعریف می‌کردند: آرمان بشدت اهل رعایت حق الناس بود. یه سال انتخابات بود و من و آرمان رفته بودیم برای شمارش آراء. نیمه شب گذشته بود و آرمان خیلی خسته شده بود؛ بهش گفتم پسرم شما برو قدری استراحت کن من خودم کار رو انجام میدم؛ فعلا هم به شما احتیاجی نیست. آرمان رفت و حدود ۳ ساعت خوابید، فردای اون روز بمن گفت: بابا من چون رفتم خوابیدم واسه شمارش آراء پولی رو قبول نمیکنم. گفتم: پسرم یه مقدار استراحت برای اعضاء طبیعیه و مشکلی نداره. اما آرمان راضی نشد گفت: من وظیفه‌م بوده اونجا سرشماری آراء رو انجام بدم اما رفتم خوابیدم، پس این پول حق من نیست... آخرم پول رو نگرفت... @shahidarmanaliverdiiii ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
💠پایبند به اعتقادات! رفیق‌ شهید آرمان علی‌وردی : آرمان واقعا مومن بود. چند روزی بود آرمان با من میومد می رفتیم بدنسازی.. بعد یه مدتی آرمان اومد گفت: دیگر نمیخوام بیام... گفتم: چرا؟! گفت: اینجا آهنگ های تند و بلند زیاد پخش میکنن، گوش دادنشون درست نیست! گفتم: من که پول ترم اینجارو دادم و تا آخرش اینجام. اما آرمان گفت: نه من دیگه نمیتونم؛ و رفت یه باشگاه دیگه... @shahidarmanaliverdiiii ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
|یک‌تکه‌از‌بهشت| هر‌وقت‌میرفتیم‌مشهد‌،باید‌حتما‌می‌رفت‌. صحن‌گوهر‌شاد. ساعت‌ها‌آن‌جا‌می‌نشست‌و‌دعا‌می‌کرد. می‌گفت:این‌کنج‌دیوار‌یه‌تکه‌از‌بهشت... -شهید‌آرمان‌علی‌وردی✨ 🕊 🌹 @shahidarmanaliverdiiii ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🕯 کار در گمنامی... از دیگر ویژگی های آرمان این بود که در مواجهه با هر رویدادی، بهترین تحلیل را داشت. نقش خودش را در آن موقعیت می‌شناخت و با توجه به درکش، به بهترین وجه و در کمال گمنامی ایفای نقش می‌کرد. روحیه‌ی آرمان، این‌طور بود که اگر می‌دید کاری روی زمین مانده است، دیگر معطل نمی‌ماند و نمی‌گفت این وظیفه‌ی من نیست یا مسئول مربوط باید این کار را انجام دهد. بدون سروصدا و نمایش، کار درست را با دقت انجام می‌داد. | @shahidarmanaliverdiiii ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯