eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🍃 صبح جمعه شدو این دل بہ فغان گفٺ حسین عرش وفرش و ملَڪ و حور و جنان گفٺ حسین پرچم سرخ تو انگار سخن ها دارد هے تڪان خوردو بہ هربار تڪان گفٺ حسین 🌷 🍃🌹🍃🌹
صبحِ محشر عاجز از ترتیب اوراق من است بس که خود را در سراغِ "تو" به یکدیگر زدم...! بِنَفْسِي أَنْتَ أُمْنِيَّةُ شَائِقٍ يَتَمَنَّى... کاش می‌دانِستم تُو را چِگونه آرزوُ کنَم؟ اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🍃🌹🍃🌹
سلام صبح زیباے بهاریتون بخیر روزتون سرشار از نگاه خدا.. 🍃🌹🍃🌹
834.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مَسجِد مُقَدَس جَمکَران... یا صاحب الزمان عج😭💔 🍃🌹🍃🌹
🌹طنز جبهه😂 :👇 🌿... تو پدافندي شلمچه👈 سه راه شهادت, که همیشه زیر آتیش توپ و خمپاره بود😍 يك هم سنگري داشتیم به نام "آقا فریبرز"😄 كه بالای سرش روی یه مقوا نوشته بود😵 هرگونه نماز با تضرع و خشوع ممنوع😵 نمازهای مستحبی, نافله, غفيله, جعفر طیار و... ممنوع😀دعا همراه با گریه ممنوع😍 خواندن زیارت عاشورا و خصوصا نماز شب در سنگر اکیدا ممنوع 😳 و مقوا را چسبانده بود بالای سرش😇 وراحت و بی خیال 👈 می خوابید زیر این نوشته اش....😄 🌿... يك روز با مسئول گردان رفتيم بهشون سر بزنيم،✌️رسیدیم و رفتیم داخل سنگرشان 😁فرمانده گردان گفت نماز عصرم را نخوندم و شروع كرد به نمازخوندن🙌اون هم با چه حال خوبی... 😵 يك دفعه چند تا خمپاره خورد كنار سنگر😬 فریبرز, سریع رو به فرمانده گردان کرد و گفت👈 پدر صلواتي😄دیدی معنویت رفت بالا و خمپاره آمد😇فریبرز در یک حرکت سریع😟 و غافلگیرانه😵 تا ديد معنويت سنگر زياد شده يه قابلمه برداشت و شروع كردن به خواندن شعرهای فکاهی و خنده دار...😄در كمال تعجب ديدیم خیلی سریع آتش خمپاره ها قطع شد...😰 برگشت رو به فرمانده گردان گفت👈 عزیز دلم, من تمام زحمتم اینجا این است که, داخل این سنگر معنویت شکل نگیرد 😚و شما آمدید داخل سنگر, معنویت ترزیق می کنید😝 حالا ديديد من حق دارم تمام مستحبات را اینحا ممنوع اعلام کرده ام😎 🌿...تا یادم نرفته بگم موقع شروع عملیاتها ودر زیر آتش دشمن همه یکصدا فریاد می زدند👈 "حسین جان, کربلا ولی فریبرز بر خلاف همه می گفت, یا "امام رضا (ع) غریب" میشه یه بار دیگه زیارت مشهد را نصیب ما کنی, وکار بدین جا هم ختم نمی شد👈اگر شدت آتیش دشمن زیاد میشد😞 تمام امامزاده ها را از حضرت معصومه (س) و شاهچراغ و شاه عبدالعظیم و... همه رو یکی یکی ردیف می کردبرای خدا😍 و در مناجات هائی بی نظیر روبه خدا 🙌 می گفت شما ما را نجات بده از دست این بعثی ها👈 بهت قول میدم هرچی امامزاده تو ایران است, زیارت کنم😉 و بعد عملیات هم به بچه ها می گفت👈 دیدید "شهادت, لیاقت منو نداشت"...😄
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ فردی که در گاندو سانسور شد،کیست؟ 🍃🌹🍃🌹
🔹بعد از آنکه "محسن" وارد شد، عصرها به می‌آمد و پولی که از قِبَل این کار به دست می‌آورد را برای کنار می‌گذاشت. 🔹رشته تحصیلی "محسن" برق ساختمان بود و برق کشی ساختمان ها را نیز انجام می‌داد و پول دستمزدش را در قُلَّکی که برای این کار کنار گذاشته بود نگه می‌داشت و هر دفعه که به "اردوی جهادی" می رفتیم ۴-۳ میلیونی که جمع کرده بود را خرج اردو می‌کرد. 📚 برگرفته از کتاب حجت خدا. داستانک هایی از خاطرات شهید حججی. 🍃🌹🍃🌹
16.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این نامه را لیلا فقط بخونه فقط می خوام که حالم رو بدونه لیلا دارن نقل و نبات می پاشن تا عشق و خون دوباره هم صدا شن 🍃🌹🍃🌹
16.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 روایت جالب و دوست داشتنی از تحول تا شهادتش.🌷 راوی: حاج محمد احمدیان هشتک را دنبال کنید🔍 🍃🌹🍃🌹
💔 آخرین ساعات زندگی مادی شهید حسین به روایت فرمانده: حالات شهادت انگار از یک هفته قبل به ایشون الهام شده بود. منظورم زمان دقیقشه وگرنه قطعا میدونست که اینبار دیگه برگشتی در کار نیست. دقیقا یک هفته مونده به شهادتش تو ماموریت گشت زنی خیلی بدجور با موتور خورده بود زمین، طوری که یه طرف بدنش زخم بود. خیلی اصرار کردم که برگرده عقب و حتی به شوخی و جدی گفتم"تخطی از حکم مافوق" برات میزنم که گفت: "چک برگشتی دردسره"! چهارروز بعد تو یه جریان دیگه تیر خورد. کتف چپ و بازوشو کامل پاره کرده بود. با یه وضع اسفباری تو درمانگاه افتاد. باز براش حکم زدم برگرده درمانگاه دمشق و باتوجه به اینکه سال جدید شده، عید رو بره تهران. با اون حالش از درمانگاه سرم به دست پاشد اومد. گفت: "یه ترکشه دیگه، گفتم که مارو خرج کردن، برگشت نزنید حاجی!!!" و به اصرار خودش موند. هرچند ما در وضعیت بدی بودیم و پاتک های سنگینی می خوردیم و حضور سیدمجتبی و نیروهای تحت فرمانش برای ما نعمت بود. به همین علت من مخالفت نکردم. بانداژ دستشو نیمه شب چهارم بازکرد و رفت خط. وقتی بیسیم زد که نیروهاش عقب نشینی کردن و تک و تنها مونده تو خط، بهش گفتم اگر میتونی مقاومت کن تا نیرو برسه همه جا درگیرن. دیگه بیسیم نزد تا خودم بزنم. وقتی بیسیم زدم و گفت تونسته مقاومت کنه باورم نمیشد. نگذاشته بود خط بشکنه اما خودش شکسته بود. بیسیم بعدیو دیگه جواب نداد. پشت بیسیم وقتی فریاد میزدم که جواب بده؛ بهش گفتم به جانبازی راضی نشدی که آخرم شهید شدی سید. سالروز تولد 🍃🌹🍃🌹
〖🥀〗 اگڕ دو چیز را رعایت کنے ، خدا شهادت را نصیبت میکنھ اوݪے تلاش ، دومے اخلاص ؛ این دو تا را رعایت بکنی خدا شهادت را نصیبت میکنھ" +شهید باقری ↻ 🍃🌹🍃🌹