eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
32.9هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هیچ گناهی رو بدون استعفار ول نکن، خرابیش میمونه...!! 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
مے‌گفت:وقتے‌استغفار‌مے‌ڪنیم حواسموݧ‌باشہ‌براے‌چے‌استغفارمے‌ڪنیم باتوجہ‌باشہ‌... آنقدرباید‌اݪتماس‌ڪنیم‌ واݪتجا‌طلب‌بخشش‌ڪنیم‌تا‌خداوند‌بپذیره حرفاش‌خیلے‌بہ‌دݪ‌مےنشست🌸🌱 چوݧ‌ا‌ز‌عمق‌جانش‌برمیومد... گاهے‌میگفت: یا أَبانا إِستغفرلنا ذنوبنا إِنا کنا خاطئیݧ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت😳 تک فرزند خانواده هم بود😍 زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه😇 مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...😊 عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته☺️ اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب😇 فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه...😱 بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن😰 پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود😇 قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...😳 تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته...😔 اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد...😓 زمزمه لغو عملیات مطرح شد.😲 گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده🤔 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...😊 عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت😭 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...😔 اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره😓 وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین😔 یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟😔 گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم...😳 مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...😭😭 (یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این داستان زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات) شادی روح شهدا صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🔗📿 تسبیحات‌‌حضࢪت‌‌زھࢪا(س) ࢪوبدون‌ِ تسبیح‌‌بگید..! با‌بند‌بندھا؎‌ِ‌انگشت‌‌ڪه‌بگےࢪوز‌قیامت ‌‌همینا‌بہ‌‌حࢪف‌‌میان‌شهادت‌میدن‌‌‌ڪه ‌‌باهاشون‌ذڪࢪگفتے! ﴿شهیدحمیدسیاهڪالےمرادے﴾🌿 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
BQACAgQAAx0CUyYOlAACJgNhp3K6zcRQYnjICMb1wNj8potHxgACbA0AAmOROVG245K8PsVpRCIE.pdf
حجم: 469.9K
📝 فایل 📌 و پیاده‌سازی شدهٔ سخنرانیِ 👤 استاد 📝 موضوع: هفت مرحلهٔ ظهور 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 کنج. آرزو. وصال. لیاقت. منتظر. اذون. دعا. 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
°•|🖤🕊|•° دعـا‌ڪن‌براۍ‌عاقبت‌بخیرے‌من.. تویے‌ڪه‌ختـم‌بخیـ|🕊|ـࢪ‌شـد‌عاقبتٺ ... 『♥️』 پاسدار ✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
گاه خندم.. گاه گریم.. لیک اما... . . سخت میکاهد ز جانم فکر یار 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
بسیجے‌مدافع‌وطݧ🥀 {شھید‌محمدحسین‌مرتضایی} تاریخ‌شھادت: ۶ آذر ۱۴۰۰ محݪ‌شھادت‌:اصفهان حفاظت‌ا‌زیڪی‌ا‌زپایگاه‌های‌بسیج‌ دراختشاشات‌اصفهاݧ🥀🖤 یادموݧ‌باشہ‌یڪ‌رو‌ز،جواݧ‌هایی↯ ازݘشم‌هاے‌خوشگݪشوݧ‌گذشتݧ تا‌امرو‌زما...👇 ݘشم‌هامون‌غرق‌خدآباشہ،نہ‌غرق‌گناه!❌ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 شمع وقتی داستانم را شنید، آتش گرفت! شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی :) بابا رضای خوبم ...♥️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi