همین که سبک میشوی از ناگفته های غمبارت ، یعنی وجودت را خوانده اند
همین که قول مردانه میدهی ، یعنی تو را به همرزمی قبول کرده اند
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🥀 #گمنام یعنی کسی که دنیا را
حتی به اندازه یک نام هم نمیخواهد!
#گمنامی_بجویید ...
🌱بگذارید مردم در مورد آنچه که واقعا هستید جور دیگری فکر کنند!
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴مرد جوانی از تراس خونش در #قاهره مصر با صدای زیباش چند دقیقه ندای #لبیک_یا_حسین سر میده ، پس از چند دقیقه تمام محلات اطراف و بعد از یک ساعت کل قاهره ندای زیبای لبیک یا حسین سر میدادن ...
#روزشمار_نیمه_شعبان
#ج: جریان
دوست مثل رود در جریان است.
جاری است و زلال؛
و حس و حال زندگی را در رگ های تو می دواند.
و تو سال هاست که مثل رود در اعماق وجودم در جریان هستی و به سمت قلبم سرازیر.
بودنت را سپاس...
🔆 متَى نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مَائِكَ فَقَدْ طَالَ الصَّدَى
✨کی می شود ما تشنگان جرعه وصالت، از چشمه آب زلال تو سیراب گردیم که این عطشمان طولانی گشته است.
🌺 3 روز مانده تا میلاد امام زمان علیه السلام😍
💔
خمس فرزند
مادر شهید ولی الله، ۵ فرزند پسر داشت. در زمان جنگ تحمیلی هم زمان سه فرزند ایشان در جبهه بودند. شهید به ایشان می گفت مادر باید خمس پسرانت را بپردازی و با شهادت ایشان آن خمس پرداخت شد.
#شهید_ولی_الله_چراغچی
#شهید_دفاع_مقدس
#خمس_فرزند
#سالروزشهادت
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت پنجاه و چهارم رضا🌺 💢ماجرای ما از پانزده سال قبل آغاز شد که بار دار ب
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2
قسمت پنجاه و پنجم
تاخدا🌺
💢متولد سال ۱۳۵۹ هستم ولی الان حدود ۴ سال است متولد شدم!
💢من از آن دسته زنانی بودم که معنویات، جایگاهی در زندگی من نداشت. همیشه دنبال چیزی بیرون از خود می گشتم تا آرامش بیابم.
💢وضع مالی خوبی داشتیم. هرچه می خواستیم فراهم بود من تو محیط ورزش
توی محیط کار، توی دوست و رفیق، هر جا که بگویید رفتم و دنبال آرامش واقعی بودم، اما..
💢من پله های ترقی را در ورزش، حتی تا تیم ملی سپری کردم اما باز هم به آرامش نرسیدم.
💢نگاهم به خانم محجبه بسیار بد بود. وقتی پشت فرمان بودم و می دیدم که یک زن چادری پشت ماشین نشسته به کنایه می گفتم: یا چادرت را حفظ کن یا رانندگی کن.
💢هیچ دلیلی برای استفاده از چادر نمی دیدم. چادر را مخالف آزادی و پیشرفت زنان می دانستم.
💢دختر من در مقطع دبیرستان درس می خواند دقیقا اخلاق و رفتار من را داشت.
💢آن ایام تنها کار خوبی که انجام می دادم حضور در کهریزک و کمک به نیاز مندان در آنجا بود.
💢یکبار با خودم حساب کردم که من هفته ای یکبار به کهریزک می روم و چند سال است این کار را انجام می دهم پس چقدر ثواب انجام انجام دادم..
💢تا اینکه یکبار رفتم پیش یکی از دوستانم که فال حافظ می گرفت نیت کردم که نظر خدا در مورد من چیست؟
💢دوستم وقتی فال گرفت به من گفت: برای خدا حساب کتاب می کنی؟
می خواهی خدا تو را رسوا کند و بگوید چه کار هایی کردی؟
💢فهمیدم که منظور این فال چیست. تا آن روز خیلی برای خدا کلاس گذاشته بودم. وقتی این حرف را زد حسابی بغض کردم و گریه کردم.
باور کنید آمدم خانه و سه روز تمام گریه کردم.
💢دوباره به همان دوست قبلی مراجعه کردم. او بلافاصله به من گفت: بیا به سراغ معنویات. گذشته خودت را عوض کن.
💢کمی فکر کردم با خودم گفتم نمی توانم. من برای خودم یک زندگی خاص ایجاد کرده ام که با معنویات سازگار نیست.
💢من هر صبح که از خواب بیدار می شوم ابتدا آرایش می کنم و هر روز یک مدل برای خودم درست می کنم. اما چند روز فکر کردم تصمیم گرفتم نماز را حداقل شروع کنم. گفتم برای قدم اول به نماز و روزه اهمیت می دهم ولی حجاب را نه.
💢بعد مدتی مانتو بلند و گشاد خریدم. سعی کردم موهایم از روسری بیرون نباشد این کارها نسبتا راحت بود، اما حذف کردن آرایش برای من امکان نداشت.
💢با خودم گفتم حالا که آمدم باید بیایم وقتی فکر کردم، دیدم که این مدل زندگی خیلی عاشقانه تر است چون خدا محو زندگی من شده.
💢آرایش را کم کم حذف کردم. این مراحل مدتی طول کشید.
💢مشکل بعدی من اختلاط با نامحرم بود. ما در تمام مهمانی ها به نامحرم دست می دادیم. از خدا خواستم که این مشکل من را هم حل کند و با یاری خدا پله پله جلو رفتم.
💢سال بعد تصمیم گرفتم چادری شوم. شاید سخت بود اما باید شروع می کردم.
💢یک روز وقتی پسرم را به باشگاه رساندم. با دوستم به مغازه رفتیم و چادر خریدیم از همان مغازه چادر سرم کردم و تا کنون از آن جدا نشدم.
💢نمی دانید چه حالت زیبا و آرامش بخشی است. بعضی وقت ها با خودم می گفتم تو چقدر چادری ها را مسخره کردی، حالا..
💢من بعد مدتی در بسیج خواهران محل ثبت نام کردم. مسیر زندگی من کاملا عوض شده بود.
👇👇👇