eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
همین که سبک میشوی از ناگفته های غمبارت ، یعنی وجودت را خوانده اند همین که قول مردانه میدهی ، یعنی تو را به همرزمی قبول کرده اند 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🥀 یعنی کسی که دنیا را حتی به اندازه یک نام هم نمیخواهد! ... 🌱بگذارید مردم در مورد آنچه که واقعا هستید جور دیگری فکر کنند! 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴مرد جوانی از تراس خونش در مصر با صدای زیباش چند دقیقه ندای سر میده ، پس از چند دقیقه تمام محلات اطراف و بعد از یک ساعت کل قاهره ندای زیبای لبیک یا حسین سر میدادن ...
#ج: جریان دوست مثل رود در جریان است. جاری است و زلال؛ و حس و حال زندگی را در رگ های تو می دواند. و تو سال هاست که مثل رود در اعماق وجودم در جریان هستی و به سمت قلبم سرازیر. بودنت را سپاس... 🔆 متَى نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مَائِكَ فَقَدْ طَالَ الصَّدَى ✨کی می شود ما تشنگان جرعه وصالت، از چشمه آب زلال تو سیراب گردیم که این عطشمان طولانی گشته است. 🌺 3 روز مانده تا میلاد امام زمان علیه السلام😍
هدایت شده از عطر یاس
💔 یادش بخیر آن روزها تربت شفا بود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 خمس فرزند مادر شهید ولی الله، ۵ فرزند پسر داشت. در زمان جنگ تحمیلی هم زمان سه فرزند ایشان در جبهه بودند. شهید به ایشان می گفت مادر باید خمس پسرانت را بپردازی و با شهادت ایشان آن خمس پرداخت شد. 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت پنجاه و چهارم رضا🌺 💢ماجرای ما از پانزده سال قبل آغاز شد که بار دار ب
قسمت پنجاه و پنجم تاخدا🌺 💢متولد سال ۱۳۵۹ هستم ولی الان حدود ۴ سال است متولد شدم! 💢من از آن دسته زنانی بودم که معنویات، جایگاهی در زندگی من نداشت. همیشه دنبال چیزی بیرون از خود می گشتم تا آرامش بیابم. 💢وضع مالی خوبی داشتیم. هرچه می خواستیم فراهم بود من تو محیط ورزش توی محیط کار، توی دوست و رفیق، هر جا که بگویید رفتم و دنبال آرامش واقعی بودم، اما.. 💢من پله های ترقی را در ورزش، حتی تا تیم ملی سپری کردم اما باز هم به آرامش نرسیدم. 💢نگاهم به خانم محجبه بسیار بد بود. وقتی پشت فرمان بودم و می دیدم که یک زن چادری پشت ماشین نشسته به کنایه می گفتم: یا چادرت را حفظ کن یا رانندگی کن. 💢هیچ دلیلی برای استفاده از چادر نمی دیدم. چادر را مخالف آزادی و پیشرفت زنان می دانستم. 💢دختر من در مقطع دبیرستان درس می خواند دقیقا اخلاق و رفتار من را داشت. 💢آن ایام تنها کار خوبی که انجام می دادم حضور در کهریزک و کمک به نیاز مندان در آنجا بود. 💢یکبار با خودم حساب کردم که من هفته ای یکبار به کهریزک می روم و چند سال است این کار را انجام می دهم پس چقدر ثواب انجام انجام دادم.. 💢تا اینکه یکبار رفتم پیش یکی از دوستانم که فال حافظ می گرفت نیت کردم که نظر خدا در مورد من چیست؟ 💢دوستم وقتی فال گرفت به من گفت: برای خدا حساب کتاب می کنی؟ می خواهی خدا تو را رسوا کند و بگوید چه کار هایی کردی؟ 💢فهمیدم که منظور این فال چیست. تا آن روز خیلی برای خدا کلاس گذاشته بودم. وقتی این حرف را زد حسابی بغض کردم و گریه کردم. باور کنید آمدم خانه و سه روز تمام گریه کردم. 💢دوباره به همان دوست قبلی مراجعه کردم. او بلافاصله به من گفت: بیا به سراغ معنویات. گذشته خودت را عوض کن. 💢کمی فکر کردم با خودم گفتم نمی توانم. من برای خودم یک زندگی خاص ایجاد کرده ام که با معنویات سازگار نیست. 💢من هر صبح که از خواب بیدار می شوم ابتدا آرایش می کنم و هر روز یک مدل برای خودم درست می کنم. اما چند روز فکر کردم تصمیم گرفتم نماز را حداقل شروع کنم. گفتم برای قدم اول به نماز و روزه اهمیت می دهم ولی حجاب را نه. 💢بعد مدتی مانتو بلند و گشاد خریدم. سعی کردم موهایم از روسری بیرون نباشد این کارها نسبتا راحت بود، اما حذف کردن آرایش برای من امکان نداشت. 💢با خودم گفتم حالا که آمدم باید بیایم وقتی فکر کردم، دیدم که این مدل زندگی خیلی عاشقانه تر است چون خدا محو زندگی من شده. 💢آرایش را کم کم حذف کردم. این مراحل مدتی طول کشید. 💢مشکل بعدی من اختلاط با نامحرم بود. ما در تمام مهمانی ها به نامحرم دست می دادیم. از خدا خواستم که این مشکل من را هم حل کند و با یاری خدا پله پله جلو رفتم. 💢سال بعد تصمیم گرفتم چادری شوم. شاید سخت بود اما باید شروع می کردم. 💢یک روز وقتی پسرم را به باشگاه رساندم. با دوستم به مغازه رفتیم و چادر خریدیم از همان مغازه چادر سرم کردم و تا کنون از آن جدا نشدم. 💢نمی دانید چه حالت زیبا و آرامش بخشی است. بعضی وقت ها با خودم می گفتم تو چقدر چادری ها را مسخره کردی، حالا.. 💢من بعد مدتی در بسیج خواهران محل ثبت نام کردم. مسیر زندگی من کاملا عوض شده بود. 👇👇👇