eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
32.9هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 شب سی ام ماه صفر ۱۳۹۴ بود، یک ماه بعد از شهادت محمدرضا. بعد از مدتها خانه خلوت و ساکت بود، اولی
💔 ادامه پست قبل شروع کردم به امن یجیب خواندن؛ انگار اصلا نمی شناختمش؛ او همان مادری بود که یک ماه مردانه ایستاد و زیر بال و پر ما را گرفت، حالا... به خودم که آمدم، نشسته بود به گریه، زانو به زانوی دامادش و می پرسید: _ محمد دلتنگ من نشد؟ نترسید؟ آخه بچه ی من که جنگ ندیده بود! الهی بمیرم، درد هم کشید؟ ناله هایش تبدیل به ضجه شده بود و جوابی جز هق هق گریه نمی گرفت... تلفنم را برداشتم، پیام های محمدرضا را باز کردم، می دانستم دیگر آنلاین نمی شود اما چاره ای نداشتم، پیام دادم: محمد! به دادم برس! من از پس مامان برنمیام، خودت باید بیای! آن شب مادر آنقدر اشک ریخت تا به خواب رفت، دست روی پیشانی اش گذاشتم و شروع کردم به قرآن خواندن، شاید کمی آرام بگیرد... *اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ *أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ  ............ صبح زود چنان با انرژی و سرحال بیدار شد که هیچ‌کدام باور نمی کردیم همان مادر دیشب است..‌. پرسیدم: _ انگار امروز بهتری! _ چرا نباشم؟ دیشب با محمد رفتم زیارت امام رضا، بعد هم منو برد محل شهادتش، خیالم راحت شد... بچه م در ورودی العیس روی خاک ها به خواب رفته، خواب ناز... از لبخند گرم مادر، نفس راحتی کشیدم: _ پس بالاخره خودش را رساند... __________ * گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا ماه من! در چشم عاشق آب هست و خواب نیست 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi