💔
#دستنوشته_های_شهید_مدافع_حرم
ابواحمد!
هرچی زور زدیم تهران بیایم معراج شهدا و برای آخرین بار ببینیمت نشد!
خواستیم بیایم اهواز تشییع پیکر مطهرت بازهم نشد!
اما دلم رو روانه اهواز کردم تا شاید بتونم زیر تابوتت رو بگیرم و باصدای بلند داد بزنم لا اله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله و از اعماق وجودم بگم لبیک یا زینب
و شهادت بدم که تو برای دفاع از حرمش و حرم ناموس خدا خیلی سخت مجاهدت کردی
و چه شبهایی که بیدار بودی
و چه روزهایی که استراحت نکردی
و پیوسته در حال جهاد بودی!
شهادت میدم که با اخلاق خوبت خیلی ها رو جذب اسلام و شیعه کردی و چون منی رو مجذوب خودت کردی و درس های زیادی ازت یاد گرفتیم!
و شهادت میدهم که...
خوش به سعادتت حاجی! بالاخره به اون چیزی که میخواستی رسیدی و به وصال یاران و ارباب رسیدی
سلام منم به رفقا و به ارباب برسون و بگو به نون و نمکی که باهم خوردیم
به گریه ها و خنده هایی که باهم کردیم
به سختی ها و خوشی هایی که باهم بودیم
من رو یادتون نره
به جواد و علی و مسلم و یاسر و حسین و جاسم و عبدالله و.. سلام برسون و بگو که خیلی دوسشون دارم و روزی نیست که یادشون نکنم!توروخدا یادم کنید!
شنیدم بردنت قطعه شهدای مدافع حرم کنار شیخ جابر منزلت دادند! به شیخ هم سلام من رو برسون حاج ابو احمد عزیز
از وقتی رفتی احساس میکنم یتیم شدم حاجی!
چقدر خوب بودی و خوب بودید.
یادتون همیشه زنده و سبز
ان شالله که ماهم به شما برسیم!
حاجی تک خوری نکنید ها! هوا ما بدبخت ها روهم داشته باشید !! سفارش مارم بکنید
✍به روایتِ #شهید_حسن_عبدالله_زاده
🍃🌹🍃🌹
💔
#دستنوشته_های_شهید_مدافع_حرم
با هادی دورادور رفیق بودیم و سلام علیک داشتیم، یادش بخیر... حرم امیرالمومنین، نجف جلوی ایوان طلا نشسته بودیم که دیدمش. با یه لباس عربی بلند اومد تو حرم، صاف هم اومد پیش ما!🙃
با حاج حسن بودیم. حاجی ازش پرسید: هادی اینجا چه می کنی؟
گفت: اومدم درس بخونم کنار مولا.
پرسید: زبون بلدی؟
گفت: مولا هست!
پرسید: جات کجاست؟ چه کار می کنی؟
گفت: کنار مولام!
پرسید: غذا از کجا میاری، می خوری؟
گفت: مولا هست.
هر چی ازش پرسیدیم نگاه می کرد به سمت ضریح و با دست اشاره می کرد به ضریح و می گفت: #مولا هست...
تو دلم پیش خودم گفتم عجب آدمیه این هادی. همین طور پا شده اومده اینجا برا خودش!🤔
یه یه ساعتی با هم بودیم و بعد...
سال بعد با حاج حسن نشسته بودیم تو حیاط حرم مولا که دیدیم یه تابوت آوردن تو حرم و گفتن #ایرانیه.
عراقیا براش سنگ تموم گذاشتن. تموم حرم های عراق برده و طوافش داده بودن. آخر سر هم آورده بودند نجف! رفتیم جلو و دیدیم ای دل غافل! این که داش هادی خودمونه!😳
آره... شهید نظر می کنه به #وجه_الله. هر چی گفتیم، گفت #مولا. حالا هم کنار مولا، توی وادی السلام مولا خاکش کردند و یه پرچم ایران روی قبرش گذاشتند و یه پرچم عراق هم بالا سرش نصب کردند و نوشتند: شهید مدافع حرم، هادی ذوالفقاری
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
✍به روایتِ #شهید_حسن_عبدالله_زاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi