💢 #شهیدابوالفضلی استان فارس ...
ﻣﻴﮕﻔــﺖ : دوســـت دارم مثل حضــرت ابوالفضــل یه تیــر به چشــمم بخـــوره یکے به دستـــم!
روز شهــادت حضرت زهرا(س) در عملیات کربلاے ۵ با نام مادر ســادات شهید شد.
پیکرش کة امد، مــادرش قــبل از من خــودش را روی هاشــم انداخت. شیـــر زن بود. گــفت :مــادر شیرم حلالــت...😭
امــــا مــن, تا چشـــم پاره و بازوے شکافتــہ اش را دیــدم, کمـــرم تــیر کشیــد, همانجا کنـــار تابوتــش روی زمین نشستم...
ﺁﺧﺮ همانطـــ.ور که مے خواســت ﻣﺜﻞ #ﺣﻀﺮﺕﻋﺒــﺎﺱ ع #ﺷﻬﻴــﺪ ﺷــﺪ...
☝ راوی حاج علی اکبر اعتمادی(پدر شهید)
🍃🌷🍃🌷
#شهــیدهاشــم_اعتــمادی
#شهدای_فارس
فرمانده تیپ امام حسن ع
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#روایت_مادرانه...
🔹روی پشت بام نشسته بودیم و در حال دیدن تعزیه گریه میکردم و در همین حال به او شیر میدادم... مسعود 6 ماه داشت، در دل گفتم خدایا کاش یک نفر را داشتم که برای امام حسین (ع) فدا میکردم . هنگام گریه کردنم قطرات اشکم در دهان مسعود چکید و با شیر مخلوط شد و مسعود خورد ...
بهار 66 بود ، خبر شهادتش را برایم آوردند، گفتند جنازه اش به گونه ایست که شما نمی توانید آن را ببینید . جسم نازنین مسعود مانند اربابش حسین (ع) تکه تکه شده بود.
همان شب خواب تعزیه آن سال را دیدم. در حالی که مسعود را در بغل داشتم ، یک لحظه او پر کشید و به جمع یاران امام حسین(ع) پیوست ...
#شهید مسعود اصلاحی 🌹
#شهدای_فارس
سمت: معاون گردان سلمان - لشکر 33 المهدی(عج)
#سالروزشهادت 🕊
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🔰بمناسبت سالروز شهادت شهید حبیب الله کریمی، فرمانده توپخانه 63 خاتم الانبیاء
🔹سال ۶۴، مادر به حج مشرف شد. قبل از اعزام حبیب به مادر می گفت:
مادر در بازار چشم هایت را به زمین بدوز تا با دیدن برق اجناس خارجی, وقت زیارت و عبادت تو صرف خرید نشود, اگر هم می خواهی خرید کنی, بگذار برای یک روز...
🔹سال ۶۵ خود حبیب مشرف شد به حج. یکی از دوستانش می گفت به حبیب گفتم قد و قواره ای کوچکم باعث شده زیر دست و پای حجاج عرب و افریقایی گم شوم و نتوانم حجر الاسود را ببوسم!
حبیب گفت:دست هایت را باز کن و بگو یا صاحب الزمان و برو جلو...
همین کار را کردم. دیدم جمعیت تا خود حجرالاسود باز شد و من به راحتی به سنگ رسیدم و چند دقیقه تنها بودم...
🔹وقت قربانی که شد, حبیب دنبال بزرگترین گوسفند بود. گفتیم با کوچک هم می شود, اعمال را انجام داد. گفت چیزی را که می خواهیم در راه خدا بدهیم باید بهترین باشد.
#شهید حبیب الله کریمی 🌹
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت 🕊
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🔰از ۷ سالگـی شـده بود شاگـرد مکانیــک ...
ڪارش خیلے خــوب بود.۱۲ سالش که بود, من از طــریق جهاد عازم بودم. اصـرار ڪرد من هـم میام گفــتم آخه از تو چه ڪارے بر مــیاد.
گفـت می تونم دست رزمنده ها اب بدم...
رانندگے و مکانیکے هم بلدم.
نبردمش... اما خانه هم بر نگشت. یه هفته طول کشــید تا فهمیدیم.بین صندلے های اتوبوس پنهان شده و رفته جبهــه!
یکسالی طول کشــید تا از جبهه برگشت…
🔰با اون قـد و قـواره کوچیکش شده بود رانــنده لودر, اون اوایل پشــت فرمــون ڪه می نشست, اصلا دیــده نمے شد!
ســال ۶۳ بود. بین خاڪریز مــا و عراقے هــا حدود ۸۰۰مــتر فاصــله بود. .
قــرار شــد یه خاکریــز این بین زده بشــه...
چند تا لودر با هــر لودر هم چنــدتا محافظ شــبانه ڪار را شــروع کردن. عراقے ها هــم شــروع ڪردن به ریختن آتــش, یڪ ساعــت نشــده همــه لودر ها و محافـظ ها از حجم اتش عقب اومدن جز محــمود لودری ڪه یـک تنه ڪار را تا صبــح تموم کرد..🌹
#شهیدمحــمودفولادے
#شــهداے_فارس
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
17.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #شهیدی که قولش ، قول بود....
🎙روایتی از سردار شهید سید محمد عسکری
به مناسبت ایام شهادت شهید
#شهدای_فارس
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🔷پیش بینی عجیب شهید....
💠 چهار ماه از اولین اعزام ایوب می گذشت.یکی از جوانان روستای دولت آباد به اسم محمد رسول کاظمی شهید شده بود که اولین شهید روستا بود. غروب پنج شنبه ای بود. به اتفاق ایوب رفتیم زیارت شهید کاظمی.کنار قبر او نشست و درد دل کنان گفت: اگر لطف خدا شامل حالم شود ، بعنوان دومين شهيد دهستان فرمشکان و اين روستا تا چهلمين روز شهادتت، کنارت خواهم آمد!
💠صبح جمعه بود. وسایلش را جمع کرد. همه فکر می کردیم مثل همیشه می خواهد به محل کارش برگردد. من برادر کوچکش بودم. دستم را گرفت و به گوشه ای برد و گفت:
کاکا، من دارم می رم جبهه، از پدر و مادر حلالیت بطلب. بگو ان شاالله هفته دوم نه، هفته سوم شهید می شم و بر می گردم. به پدر و مادر بگو برای تشیع جنازه من بیان کوار!
مو به تنم سیخ شده بود. صورتم را بوسید.
بعد هم رفت کنار بالین خواهرمان که مریض بود، پیشانی او را هم بوسید.
با لبخند از همه اعضا خانواده خداحافظی کرد و رفت. سه هفته بعد جنازه اش برگشت. ترکش به سر، گلو و پایش نشسته بود. پس از تشیع ایوب در شهر کوار، او را در روستا کنار قبر شهید کاظمی دفن کردیم.
🌱🍃🌱
#شهید جان محمد(ایوب) حاملی
#شهدای_فارس
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
30.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ | #روایتگری
🔸️ شهید استان فارسی که حضرت علی ع به خوابش اومد
مثل حضرت علی شهید شد...
#شهید حمزه خسروی
#شهدای_فارس
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🔰عباس چندین بار مجروح شد. در خیبر مچ دستش به شدت مجروح شد، در عملیات دیگر ترکشی به سینه اش کنار قلبش نشست. اما هر بار بدون از دست دادن زمان به منطقه بر می گشت. در فاو شیمیایی شد و در بیمارستان بستری. تا به خودش آمده و به هوش آمده بود، با لباس بیمارستان فرار کرد و به عملیات برگشت. آنجا چند خبر نگار گیرش انداختند، اما زیر بار مصاحبه نرفت و از دست آنها هم فرار کرد تا در عملیات باشد...
🔰هر وقت از عباس می پرسیدم در جبهه چه کار می کنی، می خندید و می گفت:«هیچی یک تفنگ خالی می دهند دستم، تا عراقی ها به سمتم آمدند از ترس آن را به آنها تحویل می دهم!»
بعد از مفقود شدن عباس فهمیدم، عباس فرمانده گردان بوده و یلی از یلان جنگ!
آخرین باری که تماس گرفته بود، گفتم: «عباس، پسر عمویم مفقود شده، اگر می توانی خبری از او برای ما بیاور!»
عباس با خوشحالی گفت: « به! چه خوب است که مفقود شده!»
همان شب خودش برای عملیات رفت و مفقود شد!
🌱🌷🌱🌷
#شهید عباسعلی میرزایی دولت آبادی
#شهدای_فارس
سمت: معاون گردان زرهی، لشکر 19 فجر
#ایام_شهادت
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🏴یاد شهدای_حسینی
🌷 گفت :حاج رسول برام روضه حضرت علی اکبر بخون!
چشمان مظلومش التماس می کرد.سه کنج اتاق نشست, شروع کردم به خواندن روضه حضرت علی اکبر!
کم کم جوی اشک از دو دیده اش جاری شد, بعد هم هق هق و ناله اش. ...
من روضه می خواندم و احمد ناله هایی می زد که در کمتر مجلس روضه ای با صد ها مستمع شنیده بودم...
روضه ام تمام شد. بلند شدم که برگردم. با صورت برافروخته و چشمان خیسش گفت:حاجی دیگه با من کاری نداری؟
گفتم شفاعت!
گفت به چشم!
روز بعد, روز اول عملیات والفجر ۸، در خون خود غلطید...
📚منبع:مقیم کوی رضا(جلد ۸ از مجموعه شمع صراط)
🌹🌱🌹
#شهید_احمد_شجاعی_فرد
#شهدای_فارس
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹یادشهیدی سالروز که تولد و ازدواج و شهادتش در یکروز بود...
💢همسرم آرزوی شهادت داشت. پیش از اعزام به سوریه به من گفت:
«همیشه برایم زیارت عاشورا بخوان و دعا کن به شهادت برسم.»
من هم برایش زیارت عاشورا می خواندم. دوست نداشتم آن زمان شهید شود اما از خدا می خواستم که مرگش را شهادت قرار دهد.
(به روایت همسرشهید)
💢مشغول حاضر شدن برای رفتن به کلاس قرآن بودم و حواسم نبود با پدر خداحافظی کنم.
داشتم بند کفش میبستم که بابا آمد «زهرا جان، عزیز بابا، من که نبوسیدمت، دارم میروم ماموریت» مرا در آغوش گرفت و بوسید.
اشکهای بابا را به خاطر دارم که گویی از شوق شهادت که میدانست نزدیک است روی صورتش ریخت، او خودش را برای شهادت در راه خدا آماده کرده بود.....😭
راوی : دخترشهید
#شهیدجهانپورشریفی
#سالروز_تولد: ۱۳۵۷/۶/۲۵.
#سالروز_ازدواج: ۱۳۸۰/۶/۲۵.
#سالروز_شهادت: ۱۳۹۲/۶/۲۵🌹
#شهدای_فارس
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💢یاد شهدای نیروی انتظامی...
✍ #قسمتی از وصیتنامه شهید احمد صفری از شهدای نیروی انتظامی:
خداوند انسان را روزى به دنيا مى آورد و روزى هم از دنيا مى برد؛ پس خدايا هر لحظه كه خودت صلاح ديدي آن لحظه مرگ با عزت، يعنى #شهادت در راه خودت، نصيب اين حقير بگردان.
🚨 اى خواهران و اى درس آموخته در مكتب زينب(س)، حجاب را به نحو احسن رعايت بفرماييد كه اين حجاب توست كه مشت محكمى بر دهان ياوه گويان و ابرقدرتمندان است. چرا؟ چون كه يكى از ترفندهاى كشورهاى شرق و غرب اين است كه حجاب را از خواهران و دختران ما بگيرند، ولى اين را بايد بگويم كه كور خوانده¬اند و بدانند كه اگر حضرت امام اجازه بدهند همين خواهران ما با مشت گره كرده راه مى افتند و كاخ هاى سياه شما را به روى سرتان خراب خواهند كرد.
#شهدای_فارس
#شهدای_نیروی_انتظامی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
♻️وصیتی که محقق شد...
💠سعید عملیات محرم, در شرهانی شهید شد, از جنازه اش هم خبری نشد....
برادر بزرگمان محمد, طاقات دوری از برادرش سعید را نداشت, بلافاصله به جبهه اعزام شد.
هنوز بیست روز از شهادت سعید نگذشته وصیتش را نوشت :
مادر هرگاه خبر شهادتم را برایت آوردن بدان تیر به دوجای بدنم اصابت میکند اول به مغزم که به فکر خداست و دوم به قلبم چون برای ملت مسلمان می تپد.
وقتی خبر شهادتش آمد، مادر شک نداشت به تحقق وعده محمد, که تیری در سر و تیری به قلبش نشسته بود...
#شهید محمد بادرام
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi