💔
دنبال يک جای خاصی میگشت.
نزديک ظهر، روی يک تپه خاک، با ارتفاع هفت هشت متر نشسته بوديم و ديديم که مجيد بلند شد.
خیلی حالش عجيب بود تا حالا اين طور نديده بودمش؛ هی میگفت: پيدا کردم اين همون بولدوزره...
يک خاکريز بود که جلوش سيم خاردار کشيده بودند.
روی سيم خاردار دو شهيد افتاده بودند
که به سيم جوش خورده بودند و پشتسر
آنها چهارده شهيد ديگر...
🌴مجيد بعضی از آنها را به اسم میشناخت. مخصوصا آنها که روی زمين افتاده بودند.
مجيد بطری آب را برداشت، روی دندانهای جمجمه میريخت و گريه میکرد و میگفت:
بچهها ببخشيد اون شب بهتون آب ندادم. به خدا نداشتم...💔
مجید روضهخوان شده بود!🥀
روایت محمد احمدیان از شهید تفحص
#شهید_مجید_پازوکی
سالروز شهادت
#شهید_تفحص
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
او در سیره شهدا ذوب شده بود...
مــادر از خصوصیـاتش
اینگونه روایت میکند :
علیرضا لباس نو نمیپوشید ...
میگفت مگر رزمندههای ما لباس نو میپوشیدند. موقع خواب تشک زیرش نمیانداخت و می گفت:
مگر شهدایما روی تشک میخوابیدند
او بسیجی به تمام معنا بود؛
وقتی از او میپرسیدم
در پادگان چه کاره هستی؟
میگفت : جاروکشم ...
شوخ طبع بود و در عین حال با ادب
از هر غذایی نمیخورد و میگفت نمیدانم پول این غذا از چه راهی تهیه شده ، اهل تضرع بود و عبادت خالصانه گاهی شبها که میرفتم رویش پتو بیاندازم که سردش نشود، می دیدم عبا انداخته و دارد قرآن میخواند و گریه میڪند....
#شهید_تفحص #علیرضا_شهبازی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
روزمان متبرک به یاد شهیدی که تلاش میکرد خانواده چشم انتظار شهدا را از چشمانتظاری پیکر شهیدشان به درآورد...
هر روز وقتی برمیگشتیم، بطری آب من خالی بود، اما بطری مجید پر بود، توی این حرارت آفتاب، لب به آب نمیزد.
نزدیک ظهر، روی یک تپه خاک با ارتفاع هفت هشت متر نشسته بودیم و دیدیم که مجید بلند شد، خیلی حالش عجیب بود تا حالا این طور ندیده بودمش، هی میگفت پیدا کردم این همون بلدوزره و ...
یک خاکریز بود که جلوش سیم خاردار کشیده بودند، روی سیم خاردار دو شهید افتاده بودند که به سیم جوش خورده بودند و پشت سر آنها چهارده شهید دیگر...
مجید بعضی از آن ها را به اسم میشناخت مخصوصا آنها که روی زمین افتاده بودند.
مجید بطری آب را برداشت، روی دندانهای جمجمه میریخت و گریه میکرد و میگفت: بچه ها! ببخشید اون شب بهتون آب ندادم به خدا نداشتم! تازه، آب براتون ضرر داشت…
دسته گلی از صلوات به نیابت از تمامی شهدا از صدر اسلام تاکنون، هدیه میدهیم محضر حضرت علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
#شهید_مجید_پازوکی
●تاريخ شهادٺ: ۱۳۸۰/۰۷/۱۷
●محل شهادٺ: فکه
#شهید_تفحص
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
آمده بود عزیزش را ببیند
شانزده سال حرف نگفته داشت
آرام آرام نجوا کرد و آرام شد...
#شهید_مرزبان
#شهید_تفحص
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
تفحص
چند روزے مے شد ڪھ در اطراف ڪانےمانگا در غرب ڪشور ڪار مےڪردیم؛ شهداے عملیات والفجر۴ را پیدا مے ڪردیم. اواسط سال 71 بود.
از دور متوجه پیڪر شهیدے داخل یڪے از سنگرها شدیم. سریع رفٺیم جلو. همان طور ڪھ داخل سنگر نشسٺه بود، ظاهراً ٺیر یا ٺرڪش به او اصابت ڪردھ و شهید شده بود. خواسٺیم ڪھ بدنش را جمع ڪنیم و داخل ڪیسھ بگذاریم، در ڪمال حیرٺ دیدیم در انگشٺ وسط دسٺ راست او انگشٺرے اسٺ؛ از آن جالب ٺر این ڪھ ٺمام بدن ڪاملاً اسڪلت شده بود ولے انگشٺے ڪھ انگشٺر در آن بود، ڪاملاً سالم و گوشٺے مانده بود.
همھ ے بچه ها دورش جمع شدند. خاڪ هاے روے عقیق انگشٺر را پاڪ ڪردیم. اشڪ همه مان درآمد، روے آن نوشٺه شده بود: « حسین جانم »
📚ڪٺاب تفحص
#شهید_تفحص
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
16.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
ماجرای شنیدنی معرفی شهید گمنام توسط خودش
#شهید_سیدمیرحسین_امیرخواه
#شهید_تفحص
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز!
روز پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۶۲ در هنگامه عملیات والفجر ۱ در منطقه شرهانی فکه، به شهادت رسیدند و پیکرشان در حالی که سر بر شانه هم داشتند، برجای ماند.
درست ۱۱ سال بعد، روز شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۷۳ پیکر آنها، همانگونه که در آخرین تصویر در کنار هم بر جای مانده بودند، توسط گروه تفحص و کشف شهدای لشکر ۲۷ پیدا شد و به آغوش خانواده ها بازگشت.
#شهید_داوود_بصائری
مزار: بهشتزهرا (س) قطعه ۵۰ ردیف ۲۸ شماره ۶
#شهید_اکبر_قهرمانی
مزار: بهشتزهرا (س) قطعه ۲۸ ردیف ۱۲۰ شماره ۱۰
#شهید_تفحص
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
روزمان را متبرک می کنیم به یاد شهیدی که خواست پیدا شود...
رفیعی با دست های خونین وارد سنگر شد. از سنگر بیرون پریدم، پرسیدم چی شده؟
گفت برو عقب ماشین را نگاه کن.
دیدم یک گونی خونی عقب ماشین است. داخل گونی یک شهید بود که سر و پا نداشت، پیراهنی سفید به تن داشت و دکمه یقه را تا آخر بسته بود.
بچه ها گفتند: «برای شستشوی بیل مکانیکی، جایی را کندیم تا به آب برسیم. آب که زلال شد، دیدیم یک تکه لباس از زیر خاک بیرون است. کندیم، تا به پیکر سالم یک شهید رسیدیم. خون تازه از حلقومش بیرون می زد!😔
ما برای شست و شوی بیل، جایی را انتخاب کرده بودیم که یقین داشتیم هیچ شهیدی در آن جا نیست.
اصلاً در آن جا اثری از جنگ و خاکریز نبود. دور تا دور منطقه را جستجو کردیم، تا شاید شهیدی دیگر پیدا کنیم؛ اما خبری نبود.
خیلی از وقتها خود شهدا به میدان می آمدند تا پیدایشان کنیم.
رادیو روشن بود و گوینده از تشییع هزار شهید بر روی دست های مردم تهران خبر می داد.
شاید مادر این شهید، با دیدن تابوت های شهدا، از خدا پسرش را خواسته بود و همان وقت این شهید صاحب کرامت با خون جوشان و تازه بعد از سالها از دل خاک بر دمیده بود.🥀
دسته گلی از صلوات به نیابت از این شهدای تفحص، هدیه میدهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
🌸الّلهُمصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان
📚 آسمان مال آنهاست(کتاب تفحص)
#شهید_تفحص
#کرامات_شهدا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
6.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌لحظهٔ پیدا شدن پلاک، پیکر و تسبیح شهید والامقام "صادق پشت یافته"
🔸"شهید صادق پشت یافته" از شهدای شهر میانرود دزفول که پس از ۴۳ سال به آغوش خانواده و همرزمان باز می گردد ، تا در جوار برادر شهیدش عزت الله پشت یافته ، آرامگیرد .
#شهید_تفحص
#شهید_صادق_پشتیافته
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi