eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
32.9هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 را آمده بود خانه... به علی می گفت: «امسال ماه رمضان از خدا اِحدی الحُسنیین را خواستم؛ یاشهادت یا زیارت.» هر شب با موتور علی می رفتند دعای ابوحمزه، هر سی شب... وقتی دعا را می خواندند، توی حال خودش نبود، ناله می زد، داد می کشید ، استغفار می کرد ، از حال می رفت.😔 از دعا که برمی گشتند،گوشه ی حیاط، می ایستاد می خواند. زیر انداز هم نمی انداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمی توانست خوب قنوت بگیرد😢، با همان حال، العفو می گفت، گریه می کرد، میگفت: « ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم میشم.»🕊 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
سال ۶۲ بود، بعد از عملیات والفجر یک. ماه رمضان آمدیم مرخصی. با مصطفی تمام سی شب ماه رمضان را می رفتیم مراسم . در سراسر دعا، مشغول استغفار و گریه و «الهی العفو» بود. از مراسم که بر می گشتیم، تازه می رفت گوشه حیاط برای ، با آن دست مجروح گچ گرفته اش. دیگر از آن شوخ طبعی ها خبری نبود. یک بار غریبانه می گفت: ماه رمضان که تمام شود، من هم تمام خواهم شد. در طول ماه مبارک، یک دعا را خیلی تکرار می کرد. «خدایا از تو احدی الحُسنَیَین می خواهم یا زیارت یا شهادت». هنوز یک ماه از ماه رمضان نگذشته بود که تمام شد. 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🔷🔶طلبه شب را در خواب می بیند که به عروسی اش آمده ، به ایشان می گوید: خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط می خواستم احترام کنم. پاسخ می دهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟»🔶🔷 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🍃🌷 ﷽ 🍁کارت عروسی می‌خواست برای عروسیش کارت دعوت بنویسه. اول رفته بود سراغ اهل‌بیت (علیهم‌السلام). یک کارت نوشته بود برای (علیه‌السلام) به مشهد، یک کارت برای امام زمان (ارواحنا فداه) به مسجد جمکران و یک کارت هم به نیت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه. شب حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را در خواب می‌بیند که به عروسی‌اش آمده، شهید ردانی‌پور به ایشان می‌گوید: «خانم! قصد مزاحمت نداشتم، فقط می‌خواستم احترام کنم.» حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها پاسخ می‌دهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیاییم، به کجا برویم؟» ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💠 خاطره ای از شھید جاویدالاثر مصطفی ردانی پور طلبه و شاگرد آیت‌الله بهجت و آیت‌الله بهاءالدینی- جانشین شهید خرازی در لشکر امام حسین (ع) 👇👇 را آمده بود خانه... به دوستش علی می گفت: «امسال ماه رمضون از خدا احدی الحسنیین را خواستم؛ یا یا .» هر شب با موتور علی می رفتند ، هر سی شب! وقتی دعا را می خواندند، توی حال خودش نبود، ناله می زد، داد می کشید ، می کرد ، از حال می رفت. از که بر می گشتند، گوشه ی حیاط، می ایستاد نماز شب می خواند. زیر انداز هم نمی انداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمی توانست خوب قنوت بگیرد، با همان حال، العفو می گفت، گریه می کرد، می‌گفت: « ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم می شم ...» 🔹یک ماه از رمضان نگذشته بود که دعایش مستجاب شد و آسمانی گشت🌷 (منبع: 📚 کتاب: یادگاران جلد هشت-کتاب شهید ردانی پور، ص 75) 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 معلم جدید بی حجاب بود.😖 مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین. - برجا ! بچه ها نشستند. هنوز سرش را بالا نیاورده بود، دست به سینه محکم چسبیده بود به نیمکت. خانم معلم آمد سراغش. دستش را انداخت زیر چانه اش که «سرت را بالا بگیر ببینم»😏 چشم هایش را بست. سرش را بالا آورد. تف کرد توی صورتش. از کلاس زد بیرون. تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش را باز نکرده بود. بعد از آن هم به حوزه رفت... دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه می‌دهیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان   شهید 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌷 🌷 💠ماجرایِ عروسـےِ سردارِ زهرایی ●برای عروسی‌اش علاوه بر میهمانان یک کارت دعوت نیز برای حضرت زهرا سلام الله علیها مینویسد و به ضریح حضرت معصومه (س) می‌اندازد شب حضرت زهرا (س) را در خواب میبیندکه به عروسی اش آمده شهید ردانی پور به ایشان میگوید: خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط میخواستم احترام کنم حضرت زهرا (س) پاسخ میدهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟» ●شهید مصطفی ردانی پور دیگر تا صبح نخوابید نماز میخواند دعا میکرد، گریه میکرد میگفت من شهید میشوم شب عروسی بلند شد سخنرانی کرد و گفت : « امشب عروسی من نیست عروسی من وقیته که توی خون خودم غلت بزنم» سه روز بعد از عروسی به منطقه رفت بدون عمامه، بدون سِمَت ، مثل یک بسیجی ، اولِ ستون راهی عملیات شد. ● عملیات والفجر 2، درمنطقه حاج عمران و تپه های شهید برهانی شروع شده بود تا اینکه گلوله ای از پشت سر به جمجمه اش اصابت میکنداز خدا خواست که گمنام باشد و بدنش در جایی بماند که دست هیچکس به او نرسددر نهایت پیکرش پیدا نشد و مصطفی برنگشت که نگشت 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️ اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان شهید مصطفی ردانی پور: 💢 در همه گرفتاری‌هاتون توسل داشته باشید به خود آقا(حضرت ولیعصر عجل‌الله )، همه گره‌ها به دست ایشون باز می‌شه.. 🌹شهدا با توسل به این ابرقدرت، با دست خالی جلوی یه دنیا ایستادگی کردند. 🌼سلامتی و تعجیل در فرج اقا عجل‌‌الله صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 📙مصطفای خدا. اثر گروه شهید هادی کتاب شهدا ؛ التماس دعای فرج🤲🏻 اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
می خواست برای عروسیش کارت دعوت بنویسه اول رفته بود سراغ اهل بیت یک کارت نوشته بود برای امام رضا علیه السلام مشهد ، یک کارت برای امام زمان عجل الله مسجد جمکران ، یک کارت هم به نیت حضرت زهرا سلام الله علیها انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه سلام الله علیه قبل از عروسی بی بی اومده بود توی خوابش! فرموده بود: چرا دعوت شما را رد کنیم؟! چرا عروسی شما نیایم؟! ببین همه آمدیم، شما عزیز ما هستی... 🕊🌹