eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
34.3هزار عکس
34.2هزار ویدیو
89 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مادرش می‌گفت موقع برگشت از زیارت در صحن حوض طلا دیدم می‌خندد. پرسیدم چرا می‌خندی؟ گفت مادر من اجازه شهادتم را از آقا گرفتم. قول داده بود برود، آرام شود دیگر برنگردد. گفت من دفعه اول واقعاً به خاطر خودم رفتم. به خاطر این که آرامش پیدا کنم اما الآن که می‌روم به عنوان انجام وظیفه است. آنجا واقعاً غربت حضرت زینب (س)، غربت حرم حضرت رقیه (س) را هر شیعه‌ای که ببیند برایش وظیفه و تکلیف است که برود. ثانیاً نیروهای فاطمیون از نظر فرهنگی خیلی ضعیف هستند. برای افرادی مثل من که یک مقداری آگاهی دارد. مخصوصاً برای طلبه و روحانی اصلاً واجب است که برود. چون جوان‌هایی هست اینجا که واقعاً عاشق اهل بیت (ع) هست اما از نظر مسائل دینی خیلی سطح پایین‌اند. 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت 🍃🌹🍃🌹
🌷 🍃 ❤️ 📱 سایز پروفایل 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
مهدی توی وصیت نامه اش نوشته بود: " رسیـدن به سن سے سال برایـم ننگ است." آخرین بار ڪہ از سوریه برگشت با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدے ڪنار سقاخونه ایستاده میخنده...ازش پرسیدم چیـه مادر چرا می خنـدے؟؟؟ گفت: مادر! امضای شهادتم رو امروز از امام رضا علیه السلام گرفتم. بهش گفتم اگه تو بشے من دیگه ڪسی رو ندارم.... مهدی دستش رو به آسمون ڪرد و گفت: مادر خدا هست... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
روز جوان بر علی اکبرهای امام خامنه‌ای ڪہ جوانے خود را فدا کردند تا ما جوانے ڪنیم ، مبارڪ باد🌷 آرامشمان مدیون شماست براے جوانےمان دعا ڪنید ... 💞علی اکبـــر های مدافع حرم💞 «فاطمیون» ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 شهیدی که میخواست شبیه باشد آرزویش ارباً اربا شدن بود همان که رسیدن به ۳۰ سالگی و شهید نشدن را ننگ می‌دانست. 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
آخرین باری که مهدی به ایران اومد با هم به مشهد رفتیم بعد از اینکه زیارت کردیم تو صحن سقاخونه دیدم وایساده و می خنده به مهدی گفتم: چیه مادر، چرا می خندی؟! گفت: مادر امضای شهادتم رو از آقا علیه السلام گرفتم! 🕊🌹 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 او شهیدی بود که مےخواست مانند جوان مولایش اربا اربا شود همان که رسیدن به ۳۰سالگی و شهید نشدن تا آن سن را ننگ مےدانست😳 دسته گلی از صلوات به نیابت از او هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم💐 علےاکبر فاطمیون 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
‍امضای شهادت🌷 💠مهدی توی اش نوشته بود: رسیـدن به سن سے سال برایـم ننگ است. آخرین بار ڪہ از برگشت با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدے ڪنار سقاخونه ایستاده میخنده😍 🔰ازش پرسیدم چیـه مادر چرا می خنـدے؟؟؟ گفت ، امضای شهادتم رو امروز از امام رضا علیه السلام گرفتم🕊 🔰 بهش گفتم اگه تو شهید بشے من دیگه ڪسی رو ندارم😢 دستش رو به آسمون ڪرد و گفت مادر خدا♥️ هست... 📚برگرفته از کتاب فاطمیون. اثر گروه شهید هادی ‎‎ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 ✍🏻هر چه می‌خواهد مادرش را خودمانی، صدا بزند، حیا مانع میشه... انگار جاذبه‌ی فرزندی از سویی به آغوش مادر می کِشدَش و از طرف دیگر، احترام و حرمت مادر نمی‌گذارد، راحت صحبت کند جای دیگری از وصیتنامه از میان تمام زحمات مادرش، به مجالس عزاداری که همراه او میرفته است اشاره میکند... گویی در زمان نوشتن مطالب، فقط ارباب مدنظرش بوده و حالا این عزاداری ها چقدر به کارش می آید🥀 "می‌خوام کمی راحت‌تر و خودمانی‌تر، بدون استرس و رودربایستی باهاتون صحبت کنم. مامان، مامان، مامان... همین الانش چقدر دلم برات تنگ شده! خدا می‌دونه. خیلی دوستت دارم بیشتر از اون چیزی که فکر می‌کنی! قدرت رو ندونستم.... حیف. تو دلم هزارتا حرف هست که تو این چند جمله و چند ورق جا نمی‌شن و اون حس و حالش رو هم نمی‌تونم با قلم برات توصیف کنم. مامان! زیباترین موجود عمرم؛ قشنگ ترین کلمه عمرم؛ عشقم؛ نفسم؛ همه وجودم دوستت دارم. ...و اما روضه گوش دادم!... مامان! شما لباس مشکی تنم کردی و بردیم مجلس عزاداری! مدیونتم".. قسمتی از وصیت‌نامه خطاب به مادرش فدایی عمه جان 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹شهید علی اکبری! 🔸 همه او را به یک دلبستگی خاص می‌شناختند... آن هم حُبّ ِحضرت علی اکبر(علیه‌السلام) بود. هرجا که به نام علی اکبر(علیه‌السلام) مزین بود مهدی صابری هم یک گوشه‌ آن مشغول بود.... ✍ در بخشی از وصیت‌نامه خود نوشته است: 💔 روضه بدن ارباً ارباً ، روضه وداع، روضه گودال ، روضه در ، روضه پهلو ، روضه سر بریده....🥀🥀 ❣همیشه آرزو داشتم این روضه‌ها به سرم بیایند،خدا کند، یعنی می‌شود؟ رسیدن به سن ۳۰ سال، بعد از آقا علی اکبر(علیه‌السلام) برایم ننگ است.... 《فرمانده توانای گروهان علی‌اکبر فاطمیون》 صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج هدیه به روح مطهر شهدا صلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
آخرین باری که مهدی به ایران اومد با هم به مشهد رفتیم بعد از اینکه زیارت کردیم تو صحن سقاخونه دیدم وایساده و می خنده به مهدی گفتم: چیه مادر، چرا می خندی؟ گفت: مادر امضای شهادتم رو از آقا (علیه السلام)گرفتم! مدافع حرم شادی ارواح طیبه شهدا صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
یه روز من و میرزا مهدی تو محله کنار یه جوب بزرگ که آب زیادی هم داشت منتظر بابای میرزا مهدی ایستاده بودیم یه لحظه حس کردم صدای شالپ شولوپ آب میاد نگاه کردم دیدم مهدی باکله و دستاش رفته تو آب پاهاش لبه‌ی جوبه آوردمش بیرون پرسیدم: چرا اوینجوری شدی؟ گفت: مامان یه توله سگ خیلی کوچولو رو داشت اب میبرد خواستم نجاتش بدم،غافل از اینکه مرده بوده. شهید میرزا مهدی وقتی فهمید حیوون زبون بسته مرده خیلی ناراحت شد، گریه میکرد میگفت: مامانش کجا بوده که بچه ش مرده افتاده تو آب. این قضیه مربوط به ۴ سالگی میرزا مهدی هستش🌷 ✍ راوی : مادر شهید 🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi