eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.4هزار دنبال‌کننده
31هزار عکس
28.5هزار ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
8.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسم به روزهای روزه داری؛ قسم به تشنگی تو آقا...💔 🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️افشاگری حجت الاسلام و المسلمین عالی از نسبتهای دروغ روحانی و جهانگیری به رهبری و فتنه های قبل از انتخابات 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🕊 هر سه نفر شهید شدند و نیاز به شفاعت یکدیگر پیدا نکردند... در این سن مرگ را به سخره گرفتن کار هر قهرمانی نیست.... « درود بر روان پاک تمامی شهدای جنگ تحمیلی » 🌷 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رویای_نیمه_شب #قسمت_هشتم 🌷 –این‌قدر شرمندهٔ‌مان نکنید. –باور کنید دست و پایم را گم کردم. دارم
💔 🌷 پدربزرگ با دست‌مال ابریشمی ، اشکش را پاک کرد. – بله ، راست گفتید. همان‌طور که سایه‌ها در غروب قد می‌کشند ، این بچه‌ها هم زود بزرگ می‌شوند. بعد ازدواج می‌کنند و دنبال زندگی‌شان می‌روند. انگار ساعتی پیش بود که آن حلوافروش دوره‌گرد ، دست هاشم را گرفته بود و به دنبال خودش می‌کشید و می‌آورد. ریحانه همراهشان می‌دوید و گریه می‌کرد. مردک آمد و گفت :«این پسربچه به اندازهٔ یک درهم از من حلوا گرفته و با خواهرش خورده. حالا که پولم را می‌خواهم ، می‌گوید برو از ابونعیم بگیر.» خیال می‌کرد هاشم و ریحانه از این بچه‌های بی‌سروپا هستند که در عمرشان حلوا نخورده‌اند. مادر ریحانه آهسته خندید و گفت :« امان از دست این بچه‌ها! پس بی‌خودی نبود که ریحانه ، هرروز صبح ، پایش را توی یک کفش می‌کرد که می‌خواهم بروم با هاشم بازی کنم.» من هم بی‌صدا خندیدم. این بار مواظب بودم به ریحانه نگاه نکنم تا مبادا باز نگاه‌مان به هم بیفتد. –می‌دانید به آن مردک حلوافروش چه گفتم؟ گفتم :« همهٔ ظرف حلوایت را چند می‌فروشی؟» گفت :« اگر همه را بخرید پنج درهم.» پولش را دادم و گفتم :« برو این حلوا را بین بچه‌های دست‌فروش قسمت کن و دعاگوی این مشتری‌های کوچولو باش!» پدربزرگ از ته دل خندید. 🍂 ادامه دارد 🍃🌹🍃🌹
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رویای_نیمه_شب #قسمت_نه 🌷 پدربزرگ با دست‌مال ابریشمی ، اشکش را پاک کرد. – بله ، راست گفتید. همان
💔 – باید بودید و قیافه‌اش را می‌دیدید. همین‌طور چهارشاخ مانده بود. بعد هم تعظیم‌کنان راهش را کشید و رفت. برایم جالب بود که پدربزرگ ، همه چیز را به آن روشنی به یادداشت. – این پسر خیلی بازی‌گوش بود. حالا هم خیلی یک‌دندگی می‌کند. مراعات منِ پیرمرد را نمی‌کند. مثل دخترها خجالتی است. دلش می‌خواهد یا توی زیرزمین با کوره و بوته وَر برود و یا آن بالا بنشیند و گوشواره و النگو بسازد. به زور دستش را گرفتم و آوردمش کنار خودم. ببینید هنوز هم این کاغذها را سیاه می‌کند. هرروز با این طرح‌ها مخم را می‌خورد. ابوراجح خیلی نصیحتش می‌کند ، اما کو گوش شنوا؟! احساس کرد زیاد حرف زده است. – ببخشید! آدم ، پیر که می‌شود ، به زبانش استراحت نمی‌دهد. آن‌قدر از دیدن شما خوش‌حال شدم که نمی‌دانم دارم چه می‌گویم. خدایا تو را سپاس! مادر ریحانه به گوشواره‌ای اشاره کرد. – آمده‌ایم گوشواره‌ای برای ریحانه بگیریم. البته او با قناعت آشناست و برای زینت‌آلات‌ لَه‌لَه نمی‌زند ، اما ما هم وظیفه‌ای داریم. آن جفت گوشوارهٔ ارزان را بیرون آوردم و روی مخملی صورتی که حاشیه‌ای گل‌دوزی شده داشت ، گذاشتم. حال خودم را نمی‌فهمیدم. گیج شده بودم. باور نمی‌کردم که پس از سال‌ها باز ریحانه را می‌بینم. انگار عزیزترین کسم از سفری دور و طولانی برگشته بود. می‌خواستم رفتاری پسندیده و متین داشته باشم ، اما نمی‌توانستم. نگاهم این‌طرف و آن‌طرف می‌پرید. می‌ترسیدم ریحانه و پدربزرگ متوجه رفتارم شده باشند. مادر ریحانه گوشواره‌ها را برداشت تا به دخترش نشان دهد. خاطره‌های کودکی به ذهنم هجوم آورده بود. روزگاری با ریحانه هم‌بازی بودم و حالا پسندیده نبود که حتی نگاهش کنم. دیگر آن کودکان دیروز نبودیم. گذشت زمان با آنچه در چنته داشت ، بین ما دیواری نامریی کشیده بود. پدربزرگ با حالتی دل‌پذیر ، دستش را دراز کرد. مادر ریحانه گوشواره‌ها را کف دست او گذاشت. 🍂 ادامه دارد 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
Reza Narimani-Golchin Shab 01 Ta Shab 06 Ramzan1395-002.mp3
7.16M
🎤 سیدرضا نریمانی 🔸ابر بهارم؛ عطر‌ شهادت پیچیده توی دیارم🔸 ❣همسفر با شهدا❣ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 میگفت؛ هروقت‌بعدازاینکه‌مرتکب‌یه‌اشتباهی شدی، تونستی‌بجای‌سرزنش‌کردنِ خودت، خودتودرآغوش‌بگیری وبگی‌:جبرانش‌میکنم💪 بخش‌زیادی‌ ازمسیرخودسازی‌روطی‌کردی💕 حواست‌باشه‌رفیق‌! صدای‌خداپرازآرامشه دلهره‌وانرژی‌منفی‌همش‌ازسمت‌شیطانه 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
در وصیتنامه اش نوشته بود، "در تشییع جنازه ام همه زنان با چادر باشند" خیالت راحت!نگران حجابم نباش وصیتت تاج‌ بندگی‌ من است‌ برادرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
هر کی آرزو داشته باشه خیلی خدمت کنه شهید میشه... یه گوشه دلت پا بده؛ شهدا بغلت کردند ما به چشم دیدیم اینارو از این شهدا مدد بگیرید مدد گرفتن از شهدا رسمه دست بذار رو خاک قبر شهید بگو: حسین! به حق این شهید یه نگاه به ما بکن... 🤲 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
❗️ ــــــــــــ یہ‌منتظرواقعے . . قرائت‌زیارت‌عاشورایے‌کہ:‌مولاش بھش‌سفارش‌مؤکد‌داشتہ‌رو ؛ هرگزترک‌نمیکنھ ′′! +حداقل‌روزی‌‌یک‌‌بآر :)! 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💡 ‴هر وقت احساس کردید ‴ از امام زمان دور شدید... ‴ و دلتون برای آقـا تنگ نیست... ‴ این دعاے ڪوچڪ ڕو بخونید ‴ بخصوص داخل قنوٺ هاتون 《الهے لـَیِّـنْ قَـلبے لِـوَلِـیِّ أَمـرِڪْ 🍃》 خدایا دلمو‌ برای امامم‌ نرم‌کن...|'♥️'| 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi