9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانم جان مادر جان چادرت را بتکان روزی ما را فرج امام زمان علیه السلام قرار بده
اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها...😭😭😭
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
#قرار_دلتنگی😔
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ تصویری سرود و مولودی ۲
💐سرود منجی موعود با اجرای نوجوانان لبنان
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#خاطره
حلقه آتش🔥
گاهی از دست بعضی آدمها ناراحت میشدم و درد و دل میکردم و گله مندی داشتم.😞
میگفت که خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. آتش دارد دورمان حلقه میزند❗️و به این شکل به من می فهماند که #غیبت نکنم.☝️
📝|نقل شده از #مادر_بزرگوار_شهید محمدرضا دهقان امیری🌹
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
اسیر بازی دنیا نشیم!
بخندیم و با صاحب دنیا معامله کنیم که معامله ای سراسر سود است...
شهید حسین خرازی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#نحــــــــــوه_شهادت_فاتحان_العیس 🕊🌺
در تاریخ #۲۱ آبان مصادف با روز #آخر_محـــرم #شب_اول_صفر #شب_جمعه این #چهار_شهید بزرگوار باهم به شهادت میرسند در حومه شهر حلب دوازه العیس بعد از #اذان_مغرب
#شهید_احمد_اعطایی🌹
#شهید_مسعود_عسگری🌹
#شهید_محمدرضا_دهقان🌹
#شهید_سید_مصطفی_موسوی🌹
در حین عملیات با عده ایی از رزمنده ها روستایی که توش بودن آزاد کرده بودند و در حال پاکسازی کامل نشده بود این چهار شهید از بقیه جلو تر داشتند حرکت میکردن ولی جدا نبودند از بقیه همرزمان، تا اینکه میرسند به یه عده داعشی ،این ۴ نفر رو با این سلاح هایی که هواپیما میزنن (ضد هوایی) و توپ ۲۳ که خیلی بزرگ هست، روی یه سری ماشین نصب کردن و لوله رو کوتاه کردن، با اون سلاح اینا رو به رگبــــــــــار میبندن، تا جایی که اطلاع دارم شهید عسگری پایین تنشون رو از دست میدن و دودستانشون و چشم چپشون تخلیه میشه 😭شهید موسوی 20 ساله هم یه تیر توی گلوشون میخوره توپ ۲۳ و صلاحاشون خیلی بزرگ بوده، شهید احمد عطایی تیر به پهلو هاشون میخوره ، شهید دهقان هم به شهادت میرسد به دلیل شرایطی توضیح نمیدهیم، بقیه بچه ها چون عقب تر به فاصله پنج متر بودن پشت دیوار پناه میگیرند و به شهادت نمیرسند ولی شهادت نصیب این چهار شهید بزرگوار میشود😔
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#رفیقشھیدم
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد♥️
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کاش جاروکشی صحن نصیبم می شد
دل من خادم مولای غریبم می شد
📸 مصطفی محمدزاده
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
30.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«غروب آدینه»
📽 این هفته: دل شکسته
🎤 باصدای: #علی_اکبر_حائری
🎙گوینده: #رسالت_بوذری
🖋شاعر : #مهدی_جهاندار
🎼 تنظیم: مهدی شکارچی
🎬 تدوین: امیرمحمد فرازنده
#غروب_آدینه
#دل_شکسته
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
حسین آدم میســــــازه!
شبیه خودش میـــکنه،
هر کسی رو که عاشقاش باشه!
اگه شبیه حسین نشدیم،
در عشقمون شک کنیـــــم!
عشق درجات بالاتری از
دوست داشـــــــتن است
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
شب سی ام ماه صفر ۱۳۹۴ بود، یک ماه بعد از شهادت محمدرضا. بعد از مدتها خانه خلوت و ساکت بود، اولین شب تنهایی ما بعد از شهادت عزیزمان. هرچند خانه غرق در سکون و آرامش بود اما غم نبودن محمد چنان جولان می داد که هرکس گوشه ای از خانه پناه گرفته بود و خود را مشغول کاری کرده بود تا کمتر با این غم ویرانگر روبه رو شود.
در این میان اما در دل مادر، طوفانی به پا بود... جارو میزد، گردگیری میکرد، غذا می پخت، تلفنش را چک می کرد، با اضطراب از آشپزخانه سرک می کشید، نگاهی به ساعت می کرد و با نگرانی دستهایش را روی هم میزد... هر از گاهی میگفت:
_ محمد خیلی دیر کرده!
درست می گفت! یک ماه بود که همه همرزمانش در کنار خانواده شان بودند اما محمد... چه جوابی باید به مادر می دادم؟
_ مهدیه! بلند شو!
_ چه کنم؟؟
_ زنگ بزن به دوستاش! به محکی، محمدی، موحدی! زنگ بزن به شهرستانی، درستی، به حاج حسن... زنگ بزن ببین کجا مونده!
شروع کردم به امن یجیب خواندن؛ انگار اصلا نمی شناختمش؛ او همان مادری بود که یک ماه مردانه ایستاد و زیر بال و پر ما را گرفت، حالا...
ادامه در پست بعد
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 شب سی ام ماه صفر ۱۳۹۴ بود، یک ماه بعد از شهادت محمدرضا. بعد از مدتها خانه خلوت و ساکت بود، اولی
💔
ادامه پست قبل
شروع کردم به امن یجیب خواندن؛ انگار اصلا نمی شناختمش؛ او همان مادری بود که یک ماه مردانه ایستاد و زیر بال و پر ما را گرفت، حالا...
به خودم که آمدم، نشسته بود به گریه، زانو به زانوی دامادش و می پرسید:
_ محمد دلتنگ من نشد؟ نترسید؟ آخه بچه ی من که جنگ ندیده بود! الهی بمیرم، درد هم کشید؟
ناله هایش تبدیل به ضجه شده بود و جوابی جز هق هق گریه نمی گرفت...
تلفنم را برداشتم، پیام های محمدرضا را باز کردم، می دانستم دیگر آنلاین نمی شود اما چاره ای نداشتم، پیام دادم: محمد! به دادم برس! من از پس مامان برنمیام، خودت باید بیای!
آن شب مادر آنقدر اشک ریخت تا به خواب رفت، دست روی پیشانی اش گذاشتم و شروع کردم به قرآن خواندن، شاید کمی آرام بگیرد...
*اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ
*أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
............
صبح زود چنان با انرژی و سرحال بیدار شد که هیچکدام باور نمی کردیم همان مادر دیشب است... پرسیدم:
_ انگار امروز بهتری!
_ چرا نباشم؟ دیشب با محمد رفتم زیارت امام رضا، بعد هم منو برد محل شهادتش، خیالم راحت شد... بچه م در ورودی العیس روی خاک ها به خواب رفته، خواب ناز...
از لبخند گرم مادر، نفس راحتی کشیدم:
_ پس بالاخره خودش را رساند...
__________
* گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من! در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
#ششمین_سالگرد
#یک_آسمان_با_چشمهایت_حرف_دارم
#خودت_را_برسان
#شهید_محمدرضا_دهقان
#لیالی_سعید_چمن_قرار_آقارسول
#الحمدلله_که_میگذرد
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi