eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
33.1هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بنام مهربانیهایت وقتی دست به دامانت می شوم، نوایی آهسته در قلبم به صدا می آید ڪـــــه نترس!!!! از باختن تا ساختن دوباره، فاصله ای نیست، "میدانم همراهی ات آرام، بيصدا و هميشگي ست" " خدایا تا هستی ، نمی بازم . به نام خدای همه 🦋🦋
حبه نور✨ وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا ﴿۴۷﴾ و ياد كن روزى را كه كوهها را به حركت در مى آوريم و زمين را آشكار و صاف مى ‏بينى و آنان را گرد مى ‏آوريم و هيچ يك را فرو گذار نمى ‏كنيم.. مبارکه الکهف ۴۷
او خواهد آمد... و با مهربانی‌هایش، نشان خواهد داد که قبل از دیدنش، زندگی نکرده‌ایم اللهم عجل لولیک الفرج 🍃🌹
مہم نيست چند بار خورشيد طلوع مےكند مہم آنست كہ تو پنجره اے رو بہ طلوع داشتہ باشے! " چشم اندازتون آفتابے و رو بہ خـــدا " سلام آدینه تون زیبا 🌤
به این روز زیبا بااندیشه‌ای پاک واردمیشویم همه چیزتازه است! هوا تازه نفس تازه! عشق تازه!تولدی تازه! نگاه تازه دراین روزفرخنده زندگی به همه دوستانم سلام وصبح بخیرمیگویم..
‌‎ ‌‎ 🌺🌺پوتین هاش رو برداشت و زد بیرون از خونه.. زن جوون دنبالش می دوویید و به پیر زن میگفت بگیر اون جوونو... اما عبدالحسین فرار می ڪرد... پیر زن داد می زد میگفت: نرو... میڪشنت... بدبختت میڪنن... وایسا خانوم میگه نرو... اما اونجا ڪه یاد خدا نیست قرار نه فرار باید ڪرد... بعد یڪ روز آوارگی خودش و رسوند پادگان... آخه اهل روستا بود ،شهر رو بلد نبود. اومد جلو دژبانی تا خودش رو معرفی ڪرد...بازداشتش ڪردند... سرباز و آوردن جلو فرمانده... فرمانده هر چی میتونست حرف بارش کرد... عبدالحسین فقط نگاه ڪرد بهش گفت باید برگردی خونه ، نوڪریه خانوم و ڪنی... خانوم امر بر تو هست... هر چی ڪه خانوم گفت: باید بگی چشم عبدالحسین گفت: نه ، هر چی خدا گفت بگم چشم. من تو اون خونه برنمیگردم... تو اون خونه یه زن نامحرم هست. تو اون خونه یه زنی هست ڪه حجاب و حیا رو رعایت نمیڪنه... فرمانده گفت: حالا ڪه نمیری باید صبح تا شب، شب تا صبح دستشویی های پادگان رو بشوری... (دستشوییای پادگان ۱۸تا بود روزی ۶بار هر بار ۴نفر اینا رو میشستند...) شبانه روز عبدالحسین تنهایی دستشوییا رو میشست... بعد ده ، پونزده روز رفتم طرف عبدالحسین ببینم چیڪار میڪنه. صدای عبدالحسین رو شنیدم... داشت میخوند برا خودش و دستشویی میشست... نزدیڪ تر رفتم دیدم داره گریه میڪنه...گفتم بچه مردم و چی به روزش آوردن داره گریه میڪنه... یه چیزیم زیر لب میگه... 👈هی میگفت: دستشویی میشوروم ، ڪثافتا رو میشوروم، اما " دل آقام و نمیشڪونوم... "👆 روایتی از زندگی سردار بزرگ سپاه اسلام ... 🕊 🍃🌹
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلتنگم ...؛ نیست همدردی که پیشِ او تهی سازم دلی می‌روم تا گریه‌ای بر تربتِ مجنون کنم ... سلام‌علی‌ساکن‌کربلاء .
سلام آقا جمعه است و با زبان تشنه دنبال تو هستیم کجا باید بجوییم رد پایت بیا یابن الحسن جانم فدایت
بـ‌ِرسٰانیـ‌د بـ‌ه مـ‌ِسکـ‌ینْ خَـبَـ‌رِ شـ‌ٰادیٖ رٰا اَنـ‌ْدَکی مـٰ‌انْدِه کـ‌َریْم دیـ‌ْده گُشٰایَـ‌د بِـ‌ه جهـ‌ٰانْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا