eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
33.4هزار ویدیو
88 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از دست تو آب و دانه میخواست دلم در بـام بهشـت لانــه میخـواست دلــم این شعـــر بهـــانـه است اصـــلا آقـــا از دور سلام عاشقانه میخواست دلـم 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 همراه با روضه های اهل بیت علیهم السلام۵۰۳ روضه امام حسین علیه السلام 🎙استاد میرزا محمدی 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
10.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰روز سه شنبه روز زیارتی 🌸امام زین العابدین علیه السلام 🌸امام محمدباقر علیه السلام 🌸امام جعفرصادق علیه السلام دعا 🤲 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
Navid Eskandar4_5954019776970886323(1).mp3
زمان: حجم: 10.53M
توکل مفهموم قشنگی داره یعنی خدایا من نمیدونم چه جوری، ولی تو درستش کن...❤️
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 این صدای شهید سیدمرتضی آوینی است که می‌شنوید! دشمن دائم با هواپیما حمله‌ور می‌شود..
💔 روزمان را متبرک می کنیم به یاد او که می‌گفت... خواهرم شما رسالت حضرت زهرا سلام الله علیها را بر دوش دارید ، حجاب خودتان را رعایت کنید . موج خروشان خون مرا به گوش تمامی مستکبران و خائنان برسانید و به آن‌ها بگویید: به خون پاک تمامی شهدا قسم ،حق مظلوم را از شما ظالمان خواهیم گرفت.💪🏻 همیشه به یاد خدا باشید که خداوند شما را در همه حال یار و یاور است. دسته گلی از صلوات به نیابت از او و تمامی شهدا از صدر اسلام تاکنون، هدیه می دهیم محضر حضرت علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 قسمتی از وصیتنامه محل شهادت: شلمچه انتشار به مناسبت حمایت از 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 معلوم‌نیست... نمی دونم چرا با دیدن این کلیپ یاد همسران شهدا افتادم وقتی عشق بالاتری افتاد به قلب مَردشون🥀 دفاع از حریم عمه جان سادات.... فداییان عمه جان انسیه‌السادات‌هاشمی 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
گفتمش : زیباترین لبخند چیست .... گفت : لبخندی ست که عشق ، گاهِ جان دادن.... بر لب مردان نشاند... ‎‎‌‌‎ یادشهداکمترازشهادت‌نیست. 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹حسین موتور می‌راند و من پشت سرش نشسته بودم. ناگهان وسط «تپه‌های ذلیجان» ایستاد. پرسیدم: چی شد؟ چرا ایستادی؟ از موتور پیاده شد و گفت: تو بنشین جلو و رانندگی کن. گفتم: چرا؟ گفت: احساس می‌کنم دچار غرور شده‌ام. تعجب کردم، وسط دشت و تپه‌های ذلیجان، جایی که کسی ما را نمی‌دید، چگونه چنین احساسی پیدا کرده بود؟ وقتی متوجه تعجب من شد، در حالی که به تپه کوچک پشت سرمان اشاره می‌کرد، گفت: وقتی به آن تپه رسیدم کمی گاز دادم و از موتورسواری خودم لذت بردم. معلوم میشه دچار هوای نفس شدم؛ در حالی که به خاطر خدا سوار موتور شده‌ایم. تا مدت‌ها سوار موتور نمی‌شد ... 🌹 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi