eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 از شهید پرسیدند : چرا آرام نمی نشینی؟ ببین آیت الله بروجردی ساکت است گفت : آقای بروجردی است من اگر کوتاهی کند ، مجبور می شود بیاید وسط ! هر بار که ، می آید وسط ، یعنی ما کم گذاشته ایم . اللهّم أحفظ قائدنا الخامنه ای ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 در ادامه عملیات چزابه ، شش شبانه روز در مقابل و پشت جبهه دشمن بدون وقفه برای نجات تیپ ۷۷خراسان از محاصره، با دشمنان جنگید و آنقدر از مهمات ذخیره و دپو شده دشمن استفاده کرد تا مهمات آن محدوده به پایان رسید، آنگاه با لب تشنه و بدن خسته و گرسنه و چشم ترکش خورده ایی که ۶ شبانه روز نخوابیده، در محاصره دشمن قرار گرفت و تنهایی به اسارت دشمن در آمد . اين قهرمان نا شناخته به تنهایی دو شبانه روز گردان‌های زرهی و پیاده دشمن را زمین گیر کرد تا تیپ مشهد از محاصره، رهایی یابد. دشمنان شکست خورده، خشم خود را، با شکنجه‌های متعدد، از جمله بریدن دو دست توانمندش از بازو، بیرون آوردن دو چشم او، شکستن دندان هایش، پوست کندن سر و جمجمه اش و همچنین محاسن شریفش و پوست و گوشت صورتش و با نشاندن صد‌ها گلوله در پیکر پاکش، اینگونه از او انتقام گرفتند . و چه عاشقانه به ديدار حق شتافت 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
♥️↓ - یاد گونه هایی بخیر که برآن اشک استغفار می غلتید ومحاسنی که بر آن غبار تبرک می نشست، دعای کمیلی که پایانش پاکی بود وقنوتی که درآن توفیق شهادت طلب می شد - یاد پیکرهایی که هیچگاه برنگشت، یاد مادرانی بخیر که بی صدا میگریستند وبچه هایی که هیچ گاه پدرانشان را ندیدند. - یاد لبخندهایی بخیر که قهقهه شهادت بود، دستانی که به اقتدا کردند وپاهایی که زوتر به بهشت پیوستند. ما ماندیم وما... ما ماندیم و درد فراق یاران،، ما ماندیم‌ و بار مسئولیت،، ما ماندیم وشرمندگی.... خدایا تو دانی و بس... برای شادی روح شهدای عزیزمان -سربازان روح الله ..........🌷 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
♥️↓ به اتفاق رفتيم و از جاده نيسانه بازديد کرديم . توپخانه عراق به شدت کار مي کرد و ما مي بايست قدم به قدم از زير سنگها سينه خيز رد مي شديم و مي رفتيم .  توقف کرديم . ايشان ماند و کاري انجام داد . در راه برگشت ، گفت : دلم مي خواد برم تهران سري به بهشت زهرا (س) بزنم ، بايد برم . گفتم :خوب برو  گفت : دو سه روز ميرم و زود میام ، بايد حتماً برم بهشت زهرا (س). رفت و سه چهار روزي بيشتر طول نکشيد که برگشت. وقتي برگشت گفت :مي دوني در قطعه 24 چه خبره؟ پرسيدم : چيه؟! گفت : قطعه داره پر ميشه ، من رفتم اونجا ، دوستان همه اونجا بودند . واقعاً در اينجا احساس غربت مي کنم. مدام تکرار مي کرد؛ اي داد بيداد ، قطعه داره پر ميشه ، تکليف ما چيست؟ او فقط به عشق در منطقه مانده بود.... -سرباز روح الله 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
  ♥️↓ ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻻی ﺳﺮﺵ، ﺩﺍﺷﺖ آﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺴﺎﺷﻮ می‌زﺩ.  ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ آﺧﺮ ﭼﻪ ﺣﺮفی ﺑﺮﺍی ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭی. ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻣﻴ‌‌ﺨﻮﺍﻡ ﻭﻗتی ﺑﺮﺍی ﺧﻂ مقدم ﮐُﻤﭙُﻮﺕ می‌فرستن، ﻋﮑﺲ ﺭﻭی ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﻧَﮑﻨﻦ! ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺿﺒﻂ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻳﻪ ﺣﺮﻑِ ﺑﻬﺘﺮی ﺑﮕﻮ. ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻨﺎﺯی ﮔﻔﺖ: آﺧﻪ ﻧﻤﻴﺪﻭنی، ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﻢ، ﺭُﺏ ﮔﻮﺟﻪ ﺍﻓتاده...! و لحظاتی بعد چشمانش را بست، لبخندی زد و شهید شد............" تو وصیتنامه اش گفته بود؛ اگر تکه تکه هم بشوم دست از دین اسلام بر نمی‌دارم... بترسید از این‌که هر هفته نامه اعمال ما دو مرتبه پیش امام زمان(عج) باز می‌شود. نکند خدای ناکرده امام زمان(عج) از دست ما ناراحت و شرمنده شود.. سرباز روح الله 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
  ♥️↓ ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻻی ﺳﺮﺵ، ﺩﺍﺷﺖ آﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺴﺎﺷﻮ می‌زﺩ.  ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ آﺧﺮ ﭼﻪ ﺣﺮفی ﺑﺮﺍی ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭی. ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻣﻴ‌‌ﺨﻮﺍﻡ ﻭﻗتی ﺑﺮﺍی ﺧﻂ مقدم ﮐُﻤﭙُﻮﺕ می‌فرستن، ﻋﮑﺲ ﺭﻭی ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﻧَﮑﻨﻦ! ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺿﺒﻂ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻳﻪ ﺣﺮﻑِ ﺑﻬﺘﺮی ﺑﮕﻮ. ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻨﺎﺯی ﮔﻔﺖ: آﺧﻪ ﻧﻤﻴﺪﻭنی، ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﻢ، ﺭُﺏ ﮔﻮﺟﻪ ﺍﻓتاده...! و لحظاتی بعد چشمانش را بست، لبخندی زد و شهید شد............" تو وصیتنامه اش گفته بود؛ اگر تکه تکه هم بشوم دست از دین اسلام بر نمی‌دارم... بترسید از این‌که هر هفته نامه اعمال ما دو مرتبه پیش امام زمان(عج) باز می‌شود. نکند خدای ناکرده امام زمان(عج) از دست ما ناراحت و شرمنده شود.. سرباز روح الله 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
  ♥️↓ گویی همه چیز از همان سحرهایی شروع شد که اشک های میان استغفار را دست های نوازشگر خدا پاک کرد و به او وعده داد که به زودی خریدارش می شود یک روز کنارش نشسته بودم گفت: معنای «حُسن مأب» در قرآن چیه ؟ گفتم: چرا می پرسی؟ گفت: «دلیلش را بعدا میگم، ولی دوست ندارم تا زنده‌ام برای کسی نقل کنی. اگر لایق بودم و رفتم که هیچ، اگر نه تا زنده ام به کسی نگو گفتم: بگو رفیق چشم بعد ادامه داد؛ در سفری که به قم داشتم‌ رفتم حرم حضرت معصومه (س) و کنار قبر آیت‌الله بهجت نشستم. قرآن دستم بود و یه استخاره‌ گرفتم. این آیه آمد؛ الذین آمنو و عملو الصالحات طوبی لهم و حُسن مأب... بعد اشک در چشمانش حلقه زد و گفت:«حُسن مأب» یعنی همان شهادت؟ گفتم بله رفیق، یعنی بهترین جایگاه که فقط شهدا به آن درجه می‌رسند.... سرباز روح الله 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
♥️↓ خیلی از همرزمان شهید میگفتند شهید همیشه بوی عطر میداد و خوش بو بود، خیلی وقت ها از او میپرسیدیم حسین چه عطری میزنی؟ اما هر دفعه جواب سر بالا می‌داد یا بحث را عوض می‌کرد، ولی آنچه که برای ما عجیب بود بوی عطر خیره کننده اش بود که هیچ جا نبود.... تا اینکه شهید شد و راز بوی خوشی که داشت فاش شد. در وصیت نامه اش نوشته بود: به خدا هیچگاه در زندگی ام از عطر استفاده نکردم، فقط هر وقت می خواستم بوی خوش داشته باشم، می گفتم ؛ السلام علیک یا اباعبدالله ... -سرباز روح الله 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
♥️↓ هیئت گردان به نام حضرت زهرا س بود. روضه هایش همه را بی قرار می کرد و احمد را بی قرارتر.... تو راه اندیمشک‌...تو اتوبوس از سید احمد پرسیدم ؛ در تکمیلی عملیات کربلای 5 تو مجروحیتت سوختگی نداشتی اما چی شد که سوختی؟ گفت: وقتی به عقب برمی‌گشتم. دقت کردم که پهلو، صورت و بازوهایم مجروح شده‌اند. در دل گفتم اگر آتش بگیرم دیگر به قول بچه‌ها، «زهرایی» می‌شوم. در این فکر بودم که یک خمپاره کنارم به زمین اصابت کرد. خرج آرپی‌جی شعله گرفت و جرقه‌های آتش بر روی لباس‌هایم افتاد و لباس‌هایم آتش گرفت... می گفتند از ۱۳ سالگی تا به هنگام شهادت ،۲۳ سالگی، نماز شبش ترک نشده بود . شب‌های بسیاری سر بر سجده می گذاشت و با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت... و حالا عطر مزار او چیز غیرعادی نیست، عنایتی از خدای قادر متعال است ، برای فرزند حضرت زهرایی که هم با اخلاص و بامرام زندگی کرد و هم بود... -سرباز روح الله 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
♥️↓ بابک خیلی خونسرد، آرام ، مهربان و کاملا مد روز بود، همانطور که در تصاویر بعد از شهادتش همه دیدند خیلی خوش‌تیپ، خوش‌چهره و خوش‌هیکل بود و خیلی راحت به دل می نشست. بابک روح زیبایی‌هم داشت،‌ عاشق خدا و نماز و هر چیزی‌ که رنگ خدا داشت، بود و به پیامبر و ائمه اطهارع احترام زیادی قائل بود، کمک کردن به دیگران و مسجد محله‌شان را هم دوست داشت و عاشق خانواده اش بود..‌. در بخشی از وصیت‌ نامه‌‌ی دلنشین بابک آمده... این حدیثی است از امام پنجم ، که همیشه در قلب من وجود داشت «به تو خیانت می کنند، آرام باش... تو را می ستایند، فریب نخور... تورا نکوهش می کنند، شکوه نکن... مردم از تو بد می گویند، اندوهگین مشو... همه مردم تورا نیک می دانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود».... -سرباز سید علی 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
♥️↓ رفته بودیم دماوند...یکی‌از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن بیار...از لا به لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد... -پشت آن بوته‌ها چند دختر جوان مشغول شنا کردن بودند... گفتم:خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این از این گناه می‌گذرم. -بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم... مشغول آتش درست کردن بودم...اشک همین طور از چشمانم جاری بود... حاج آقا گفته بود؛ هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت...♡ -حالم خیلی منقلب بود. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم...خیلی با توجه گفتم:«یاالله یا الله...» ناگهان صدایی شنیدم•°○° صدایی از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها...سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح✨ -سرباز روح الله 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
♥️↓ خدا نعمت رو به او تمام کرده بود. هوش و استعداد بالا، هیکل درشت و موزون و قدرت بدنی بالا و اضافه بر این‌ها چهره زیبا و دوست داشتنی.... سردار‌ گردان قمر بنی هاشم، همه این نعمت‌ها رو برای صاحب نعمت خرج کرد و خدا او را محبوب دلها کرد...♡ وقتی حرف از شهادت می شد، می‌گفت ما بادمجون بمیم. مار رو چه به شهادت و بعد برای اینکه فضا و بحث رو عوض کنه می گفت: شهدای شمرون افضل من شهدای تهرون(: قبل از عملیات ام الرصاص قشنگ‌ معلوم بود که حمید هم آماده رفتنه... -سرباز روح الله 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi