eitaa logo
ڪانال رسمـے شَھیـدبـٰابڪ‌نـوࢪۍ🌿
473 دنبال‌کننده
2هزار عکس
908 ویدیو
14 فایل
‌•••|[﷽]|••• کانال شَهیـدبـٰابڪ‌نـوࢪی🌱 حضوࢪ شما تو این کانال اتفاقۍ نیست توسط"شهید"دعوت شدیدִֶָ کپی با ذکر صلوات جهت ظهور امام زمان حلال✅
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷قبل اذان صبح با حالت عجیبی از خواب پرید؛ گفت: خـواب دیدم! قـاصد امـام حسـین (ع) بـود. به من گفت: آقـا سـلام رساندند و فـرمودند: بــزودی بـه دیدارت خواهــم آمـد. یه نـامه هم از طـرف آقــا داد که نوشته بود: چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی؟ 🌷 همینـطور کـه داشت حـرف می زد گریه میکرد؛ دیگه تو حال خودش نبود. چند شب بعد هم شهید شد آقـا بـه عهـدش وفــا کــرد ..   📚 برگرفته ازکتاب خط عاشقی مزار مطهـر گلـزار شهدای همدان برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز ⋆C᭄‌@shahidbabaknoory
✳️ هشت روز مانده به اربعین سال ۹۳ ساعت یازده شب بود که مجید سراسیمه آمد خانه: «وسایلم را جمع کنید که عازم کربلا هستم.» گفتم: «زودتر می گفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر می دادیم.» عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند. 🔸 چه رفقـایی و چه سفر اربعیـنی! تا برسند مرز مهران، صدای آهنگ و بگو بخندشان بلند بود؛ گویا کارناوال شادی راه انداخته بودند. 🔹 مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع) کمی تغییر کرد و کم حرف شد. هر بار هم که می رفت حرم، دیر برمی گشت؛ آنهم با چشم های قرمز. رفقا مانده بودند که این خود مجید است یا نقش بازی جدیدش. 🔸 پیاده روی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه می گفت و نه می خندید. پایش که رسید بین الحرمین، از درون شکست. دیگر دست خودش نبود. ذکـر لبـش یا حسـین یا حسـین بود و مشغول اشـک و نـالـه. 🔹 وقتی می خواستند برگردند، به صمیمی ترین دوستش گفت: «توی این چند روز از امـام حسین ع خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمی خواهم.» 🌹 او حـرّی دیگر شده بود. فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود. 📚 برگرفته از کتاب " مجید بربری " بقلم کبری خدابخش برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز ⋆C᭄‌@shahidbabaknoory
🔆 هـر روز به نـام یکی از اهــل بـیت (ع) حرکت خود را آغاز میکردیم.آنـروز هم، رمــز حرکت بنـام آقـا امــام رضــا (ع) بود. منطـقه شرهـانی رنگ و بـوی مشـهدالـرضا (ع) گـرفته بود. 🌷 پیــکر یک شهـید کشف شد؛ امـا هیچ مدرکی برای شناسایی نداشت. برگه ای همراه شهـید بود که جمله ای روی آن نوشته شده بـود: «هر که شود بیمار رضا / والله شود دلدار خدا» 🔸بچـه ها آنـروز، خود را رو به قبلـه در پشت پنجـره فـولاد احسـاس می کردند: اللهــــم؛ صَـلِّ عَلَی عَـلى بن موسى الرضـا المـرتَضـى الامام التقى النقى وَ حُجِّتَكَ عَلَى مَن فَــوق الارض و من تحـتَ الثرى، الصديق الشـهـيد صلواهً کثیرهً تامه زاکـیه متواصله متواتره متـرادفه، کـافضـلِ ماصلـيتَ على احـدٍ مِن اولیـائک... 📚 کتاب تفحص / محمد احمدیان برای شادی روح همه شهداء الفاتحه مع الصلوات ⋆C᭄‌@shahidbabaknoory
✳️ رفته بودم بعلبک لبنان، تا مصطفی را ببینم. آنجا هتلی در اختیار امام موسی صدر بود. 🔹 امام گفت: «برو ببین مصطفی کجاست؟» چون هتل در اختیارامام بود، همه اتاق ها را گشتم؛ اما پیدایش نکردم. وقتی به امام صدر گفتم که پیدایش نکردم، گفت: «مصطفی که روی تخت نمی خوابد؛ برای پیدا کردن او باید روی نیمکت ها و یا در بین افردی که روی زمین خوابیده اند، جستجو کنی!.» 🔸 راست می گفت؛ بالاخره یافتمش. روی زمین دراز کشیده بود و کتش هم انداخته بود روی صورتش. ◽راوی: سید محمد غروی 📚 کتاب چمران مظلوم بود/ علی اکبری نشر یا زهــرا (س) برای شادی روحش ⋆C᭄‌@shahidbabaknoory