eitaa logo
ڪانال رسمـے شَھیـدبـٰابڪ‌نـوࢪۍ🌿
503 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
782 ویدیو
14 فایل
‌•••|[﷽]|••• کانال شَهیـدبـٰابڪ‌نـوࢪی🌱 حضوࢪ شما تو این کانال اتفاقۍ نیست توسط"شهید"دعوت شدیدִֶָ کپی با ذکر صلوات جهت ظهور امام زمان حلال✅
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 باور کنید هر کس‌ به‌ جایی‌ رسیـد‌ از‌ مبـارزه‌ بـا‌ نفـس‌ رسـیـد‌؛‌ /
🦋 شھیدحججے: - از ولایت‌ فقیه‌ غافل‌ نشوید... و بدانید من‌ به یقین‌ رسیدم‌ که؛ امام‌ خامنه‌ای‌ نائب‌ بر‌حق‌ امام‌ زمان‌(عج) است!🕊 |
برادرش میگفت بعد از شهادتش به محل کــارش رفـتم و روی کــمدی که وسایل شخـصی محـمودرضا بود ایـن جمله از حضرت آقا رو با فونت درشت تایپ کرده و چسبانده بود ؛ «در جمهوری اسلامی هرجا که قرار گرفته‌اید، همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است» _شهید محمودرضا بیضائی |
می خواست برای عروسیش کارت دعوت بنویسه اول رفته بود سراغ اهل بیت. یک کارت نوشته بود برای امام رضا (ع)مشهد. یک کارت برای امام زمان (عج )مسجد جمکران. یک کارت هم به نیّت حضرت زهرا (س) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه(س). قبل از عروسی، بی بی اومده بود به خوابش! فرموده بود: چرا دعوت شما را رد کنیم ؟ چرا به عروسی شما نیایم ؟ کی بهتر از شما ؟ ”ببین همه آمدیم ، شما عزیز ما هستی” 🌹 شهید مصطفی ردانی پور
به نماز سید كه نگاه می‌كردم،ملائک را می‌دیدم كه در صفوفِ زیبای خویش او را به نظاره نشسته‌اند. رو به قبله ایستادم. اما دلم هنوز در پی تعلقات بود. گفتم: «نمی‌دانم‏، چرا من همیشه هنگام اقامه نماز حواسم پرت است.» به چشمانم خیره شد. «مواظب باش!كسی كه سرنماز حواسش جمع نباشد،در زندگی نیز حواسش اصلاً جمع نخواهد شد.» 🌹 شهید مرتضی آوینی
جویای شهادت بود.می گفت: «خدایا من خواهان شهادتم نه به این معنی که از زندگی کردن در این دنیا خسته شـده ام و خـواسته باشم خود را از دست این سختی ها و ناملایمات دنیوی خلاص کنم بلکه می خواهم شهید شوم. تا اگر زنده ام موجودی نـباشم که سبب جلوگیری از رشد دیگران شوم. تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران کند و نهال کوچکی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری کند.» 🌹 شهید یدالله کلهر
آرامشش زبانزد بود…خیلی بر اعمالش مسلط بود و کم حرف… به جا حرف می زد و اغلب مشغول ذکر گفتن بود. سوال که می پرسیدند،جواب می داد و دوباره ذکرهایش را از سر می گرفت. می گفت از فرصت ها خوب استفاده کنید. یک بار گروهی داشتیم به جبهه می رفتیم گفت:«بیایید با هم سوره صف را حفظ کنیم.» به مقصد که رسیدیم همه آن سوره را حفظ کرده بودیم. 🌹 شهید حسن ترک
رفیقش‌میگفت : گاهی‌مـیرفت‌یه‌گوشه‌یِ‌خلوت ، چفیه‌اش‌‌رومیکشید‌رویِ‌سـرش‌ توحالتِ‌سـجده‌مـیموند . .!🥺 به‌قولِ‌معروف‌یه‌گوشـه‌ای خداروگیرمی‌آورد . .(: - شھیدمصطفی‌صدرزاده.
برای تهیه مهمات باید حاج احمد متوسلیان رو می دیدم. به طرف اتاق فرماندهی رفتم. در باز بود ، اما حاج احمد نبود ... یکی از دوستان گفت: مطمئن نیستم ، اما شاید بدونم کجاست! به طرف دستشویی ها راه افتادیم... درست حدس زده بود ... حاج احمد در حالی که سطل آب به دست داشت، مشغول نظافت دستشویی ها بود. داغ شدم ... رفیقمون رفت تا سطل رو از دستش بگیره حاج احمد یک قدم عقب کشید و به نظافت مشغول شد. نگاهی کرد و گفت: یادت باشه! فرمانده هنگام جنگ برادر بزرگتر همه است... و در بقیه مواقع کوچکتر از همه...  🌹شهید حاج احمد متوسلیان