ایتا - ﴿شھیدباش‌تاشھیدشوے﴾

گویندبھ‌عموی‌خود‌ارادت‌دارۍ
اینبار‌قسم‌بہ‌دست‌عباس‌‌-؏- بیا . 

65 مشاهده17:33

﴿شھیدباش‌تاشھیدشوے﴾

CQACAgQAAx0CUyYOlAACHYRhG9zRXBevB6tpYXFBF7aZlZIAAYwAAngLAAL2XthQeAlu6qWC9pUgBA.mp3

زمان: 3:30 حجم: 3.49M

:) عمو عباس . .

68 مشاهده19:12

﴿شھیدباش‌تاشھیدشوے﴾

  بہ‌خُداۍ‌محمَّد !
- کھ‌فداۍ‌مرامِ‌عباسیم

62 مشاهده10:18

﴿شھیدباش‌تاشھیدشوے﴾

- تا‌که‌از‌گیسوی‌او‌لختھ‌ی‌خون‌ریخت‌به‌مشک؛
  گیسوی‌دخترک‌منتظرش‌ریخت‌بہ‌ھم !

62 مشاهده10:19

﴿شھیدباش‌تاشھیدشوے﴾

- تیر،راباسرِ،زانوش‌کشید‌از‌چشمش؛
حیف‌ازآن‌چشم،‌کھ‌مژگان‌ترش‌ریخت‌بہ‌هم .. ؛

61 مشاهده10:19

﴿شھیدباش‌تاشھیدشوے﴾

 
- خواھرش‌خورد،زمین‌مادراصغر‌غش‌کرد!
اوکھ‌افتادزمین،دورو‌برش‌ریخت‌بھ‌هم ..؛

63 مشاهده10:19

﴿شھیدباش‌تاشھیدشوے﴾

 
- قبل‌ازآنیکھ‌برادربرسدبالینش!
پدرش‌از،نجف‌آمد،پدرش‌ریخت‌بھ‌هم .. ؛

60 مشاهده10:19

﴿شھیدباش‌تاشھیدشوے﴾

- به‌سرش‌بودبیاید‌بھ‌سرش‌اُم‌بنین؛
عوضش‌فاطمه‌آمد‌به‌سرش‌ریخت‌به‌هم .. ؛

55 مشاهده10:19

﴿شھیدباش‌تاشھیدشوے﴾

- کِتف‌ها‌راکه‌تکان‌داد،‌حسین‌اُفتاد
ودست‌بگذاشت‌به‌روی‌کمرش،ریخت‌به‌هم .. ؛

51 مشاهده10:20

﴿شھیدباش‌تاشھیدشوے﴾

- تیر‌بودوتبرودِشـنه،ولی‌مادر‌دید
نیزه‌ازسینھ‌که‌ردّ،شد‌جگرش‌ریخت‌به‌هم!

بھ‌سرِنیزه‌زپھلو‌سرش‌آویزان‌بود
آه‌‌با‌سنگ‌زدندوگذرش‌ریخت‌به‌هم...؛

- ابوفاضل-؏-

55 مشاهده10:20

﴿شھیدباش‌تاشھیدشوے﴾

- خواست‌تاخیمھ‌رساند،بغلش‌کرد،‌ولی!
مادرش‌گفت‌بھ‌خیمه‌نبرش، ریخت‌به‌هم..؛

- نه‌فقط‌ضرب‌عمودآمدو‌ابرو؛واشد..؛
خورد،برفرقِ‌سرش،پشتِ‌سرش‌ریخت‌به‌هم!

1 مشاهده10:20

﴿شھیدباش‌تاشھیدشوے﴾

- علقمھ‌موج‌شد،عکسِ‌قمرش‌ریخت‌به‌هم
 دستش‌افتادزمین،بال‌و‌پرش‌ریخت‌به‌هم !

1 مشاهده10:20

مطالب بعدی

پرسش‌ها

قوانین

داغ‌ترین‌ها

چندسکویی