eitaa logo
شهیدبهنام.مکتب الزهرا(س)
106 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
ماعشق را پشت دراین خانه دیده ایم، زهرا در آتش بود... علی داشت میسوخت... ارتباط با ادمینشون / z_amr213@
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ریحانه
3.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧡 ویژه میلاد حضرت زینب سلام الله علیها و 🎙بشنوید | مهرِ مادری 📖 بیان خاطرات متفاوت و خواندنی از رشادت‌ها و دلسوزی‌های بانوان پرستار در دوران جنگ در جبهه‌های غرب و جنوب در گفتگوی رسانه ریحانه با خانم شمسی سبحانی از پرستاران دفاع مقدس 👈 غروب یکی از روزهای بارانی استقرارمان در سنندج، حوالی ساعت پنج عصر بیسیم زدند که کومله تعدادی از رزمنده‌ها را در جاده کامیاران به سنندج اعدام انقلابی کرده است. فوری با آمبولانس به منطقه‌ی مذکور رفتیم و دیدیم بله؛ خبر درست است. پیکر سه رزمنده آنجاست در حالیکه در جیب هرکدام یک خبرنامه‌ی کومله هم گذاشته بودند با این مضمون که هر کسی بخواهد حمایتی از نظام جمهوری اسلامی بکند عاقبتش این است. اوضاع وخیمی بود. از کف پاهای زرد و سوخته‌شان معلوم بود چقدر شکنجه شده‌اند. دوتا از پیکرها را بلند کردیم و در آمبولانس گذاشتیم. اما وقتی سراغ سومی رفتیم، احساس کردیم یک خرده پایش را کشید. آقای اسلامی که مسول بهداری کوچک ما در سنندج بود و همراه ما در موقعیت قرار داشت، گفت این زنده است. آیینه‌ای از توی جیبش درآورد و جلوی دهان رزمنده گرفت. وقتی بخار روی آینه نشست، مطمئن شدیم که او هنوز نفس می‌کشد. شبیه معجزه بود. با اسلحه‌ی ژ3 تیر خلاص را در سر این‌ها زده بودند. یعنی فشنگ از سمتی وارد جمجمه شده بود و موقع بیرون آمدن از طرف دیگر، مثل یک گل باز شده بود. با اینحال آن جوان زنده مانده بود و باید زودتر آن را به بیمارستان می‌رساندیم. وضعیت جاده‌ها هم تعریف کردنی نبود. هم خطر سقوط و چپ کردن ماشین در آن مسیر باریک بود... ❤️ @khamenei_reyhaneh
هدایت شده از ریحانه
2.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ ویژه میلاد حضرت زینب سلام الله علیها و 🎙 بشنوید | معروف ماندگار 📗بیان خاطرات متفاوت و خواندنی از رشادت‌ها و دلسوزی‌های بانوان پرستار در دوران جنگ در جبهه‌های غرب و جنوب در گفتگوی رسانه ریحانه با خانم شمسی سبحانی از پرستاران دفاع مقدس 👈 یک بار یک پسر نحیف بسیجی از سپاه اصفهان را به بیمارستان آورده بودند. نامش علی باقری بود و شدت ترکش‌ها حسابی درب و داغانش کرده بود. وقتی از اتاق عمل بیرون آمد، در سالنهای بزرگی که با مهتابی‌های زیادی، روشن شده بود و به عنوان بخش عمومی بیمارستان استفاده می‌شد، بستری شد. سالن آنقدر روشن بود که مثلاً چهار صبح حس میکردی وسط روز است. علی را که آوردند، بالای سرش بودم و پنج دقیقه به پنج دقیقه علائم حیاتی‌ش مثل فشار خون، نبض، تنفسش را کنترل میکردم. سه، چهار تا سرم خون و دارو به او وصل بود و رزمنده‌ها می‌آمدند آنجا تن به تن خون می‌دادند. او یکی از کلیه‌هایش را به طور کامل از دست داده بود و کلیه‌ی دیگرش هم آسیب دیده بود. به همین خاطر، اوره‌اش دفع نمی‌شد و او را بی‌قرار می‌کرد. برای اینکه صدایش در نیاید، از درد زبانش را می‌جوید آنقدر که با گوشه‌ی ملحفه کف و خون را از دهانش پاک می‌کردیم. نیمه شب بود که یک دفعه دیدم با آن حال انگار می‌خواهد بلند شود. گفتم برادر علی چرا می‌خواهی بلند شوی؟ گفت: دیر است نماز من قضا شد. گفتم: نه، هنوز اینجا اذان نشده. گفت: نه، اینجا خیلی روشن است، روز شده. دغدغه‌اش برای نماز در آن حال بسیار من را به فکر فرو برد... ❤️ @khamenei_reyhaneh
هدایت شده از کانال حسین دارابی
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدر کریستوفر، کشیش مسیحی که تحقیقات فراوانی درباره تاریخ اسلام بخصوص زندگی حضرت زهرا و حضرت زینب سلام الله علیها کرده میگوید: نیمی از قلب من برای حضرت زهرا و نیمی دیگر برای حضرت زینب است. این کلیپ رو ببینید، چقدر زیبا درباره مقام و عظمت حضرت زینب صحبت میکنه و مبارک💝