هدایت شده از کانال حسین دارابی
گفتن یه کتابی هست ۲۰ تا نویسنده خفن اونو نوشتن. گفتم مگه میشه؟ گفتن بله ۲۰ روایت از هرکدوم درباره امام رضا علیه السلام
روز ولادت امام رضا رفتم انتشارات آستان قدس و کتاب رو خریدم گفتم اگه کتاب خوبی باشه معرفیش میکنم
ابتدای داستان اولو خوندم پشیمون شدم از معرفی... 🤦♂
روایت اول از رضا امیرخانی بود. داستان دعوت شدنش به مراسم غبارروبی ضریح حرم امام رضا. اولای داستانو خوندم گفتم نه معرفیش نمیکنم، یه جورایی انتقادش به این مراسم رو تُند دیدم. وقتی به وسطای داستان رسیدم قلم امیرخانی منو گرفت. به آخرای داستان که رسیدم درحالیکه اشک تو چشمام بود گفتم یه جورایی خب راست میگه دیگه، نقدو ولش کن ببین از کجا به کجا رسید. مغزم از این قلم رگ به رگ شد یهجورایی. گفتم اگه بقیه داستاناشم مث همین باشه حتما معرفیش میکنم
رفتم داستان دوم
داستانی از خانم مرضیه اعتمادی
اینجاهم همین اتفاق افتاد. اولای داستان که از سختیهای زیاد زایمان اول و دومشون گفتن، دیدم واقعا این داستان یهجورایی ضدتبلیغ برای فرزندآوری هستش. دوباره گفتم حیف شد، واقعا نمیشه این کتابو معرفی کرد. رسیدم به اواخر روایت، یهجورایی از داستان اول بیشتر منو گرفت. یه حس خاصی از امام رضا اومد تو دلم و باخودم گفتم خب سختیهای خانم اعتمادی شخصی بوده و برای همه نیست. مردم خودشون میفهمن. حیفه این روایت به گوش دیگران نرسه. اصلا خوبی این داستانها همینه ارتباط قلبی افرادبا امام رضاس، نمیشه سانسورش کرد.
رفتم داستان سوم
شروعش با سفر تایلند نویسنده شروع شد. گفتم یا ابالفضل 😂🤦♂ چه بدبختیای گیر افتادیم. آخه چه ربطی داره به امام رضا...
رسیدم آخر داستان و قطرات اشکی که یواشکی پاکشون میکردم تا اطرافیان متوجه نشن...
هنوز 17 تا داستان و روایت دیگه از هفده نویسنده مطرح دیگه مونده. دوست ندارم تند تند بخونمش تا سریع تموم نشه. حساب کن به ۲۰ تا نویسنده خفن بگن بهترین روایتت رو از امام رضا بنویس. خب معلومه یه همچین کتابی میشه. این خیلی فرق داره تا یه نویسنده ۲۰ تا روایت بنویسه. اسم این کتاب "قرارباخورشیده"
اگه رفتید نمایشگاه حتما کتاب #قرارباخورشید رو بخرید. انتشارات آستان قدس آخرای نمایشگاهه، راهروی 31 روبروی انتشارات بوستان کتاب که دیروز معرفی کردم که #نهجالبلاغه_جوانان بود. اونطرفی رفتید جفتشو باهم بخرید