🔷خاطرات #فرمانده_اسماعیل
💠💠💠💠❤️💠💠💠💠
💢 گریه سردار...
🔻شب #عملیات_كربلاى2 در منطقه حاج عمران ، در كنار #سردار ایستاده بودم. از او پرسیدم: «اوضاع منطقه چه گونه است؟»
گفت: «خدا را شكر ؛ همه نیروهاى ما موفق شدند.»
گفتم: « #احرار_و_مجاهدین چه؟»
پاسخ داد: «آنان نیز با اخلاص جنگیدند و شهید دادند.»
سخن كه به این جا رسید ، به گریه افتاد. چند دقیقه بعد رفت و چهره اشكآلودش را شست و وضو گرفت و آمد. در فاصله منطقه حاج عمران به سُنقر كه می رفتیم ، پیوسته می گریست. پرسیدم: «براى چه گریه می كنى؟!»
گفت: «من براى غریبى #مجاهدین اشك می ریزم. براى برادرانى كه جز اخلاص چیزى از ایشان ندیدم. فلانى و فلانى را از دست دادیم...»
#سردار ، شهیدان آن عملیات را یكى یكى نام می برد و گریه می كرد تا این كه به منطقه عملیات (كربلاى 2) رسیدیم و اجساد شهیدان را به عقب انتقال دادیم. #سردار پیامی را براى مقامات و مسؤولان نظامی به تهران فرستاد و از آنان خواست تا پیكر این شهیدان را با شكوه تشییع كنند:
*تا آن شبى كه او را در حال گریه دیدم
هرگز نگفته بودم شعرى براى باران*
📎راوى: #ابوجعفر_شیبانى
________♡________
🆔 https://eitaa.com/shahiddaghayeghi