eitaa logo
🕊شهــید عــباس دانشـگر ۱۷🕊 (مرکزی)
92 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2هزار ویدیو
388 فایل
گروه ۱۷ (استان مرکزی) کانون شهید عباس دانشگر مشخصات شهید: 🍃تولد:۱۸ / ۰۲ /۱۳۷٢ 🍂شهادت:۲٠/ ۰۳ /۱۳۹۵ 🌹محل تولد:سمنان 🥀محل شهادت:سوریه لقب: جوان مومن انقلابی نام جهادی : کمیل برای آشنایی بیشتر در کانال زیر عضو شوید : @kanoon_shahiddaneshgar
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق «علیه السلام»  هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره ‏هاى نور بنشیند باید از زائران (علیه السلام) باشد. وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۰، بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۷۲ | @kanoon_shahiddaneshgar ||
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجموعه جدید خاطرات و محبت‌های شهید عباس دانشگر ۹۰ 💠 آقای قربانی از استان سمنان ✍ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۲... باز هم اشتیاق سفر به مشهد به قلبمان روشنی بخشید و چند روز بعد، امام رئوف ما را به مهمانی حرم مطهرش فراخواند. آن روز حال و هوایمان فرق می‌کرد. زائر صحن و سرای حرم رضوی بودن، لحظاتی برای ما ساخت که مدت ها آرزویش را داشتیم. همراه همسر و دو فرزندم، امیرمهدی و دخترم، پا به حرم مطهر امام رضا(علیه السلام) گذاشتیم. مثل همیشه، همسرم با دقت و مهربانی مراقب دختر کوچکمان بود و من و امیرمهدی، بی‌قرار قدم در راه زیارت مضجع شریف آقا جانمان گذاشتیم. هوای حرم آکنده از صدای دعای زائران و بوی خوش گلاب بود. درست در همان صحن انقلاب، جایی که از کودکی به صحن اسماعیل طلا می‌شناختم، لحظه‌ای ماندنی برایم رقم خورد. امیرمهدی با شوق جلو رفت و در سقاخانه جرعه‌ای آب نوشید. برگشت و روبرویم ایستاد؛ چشمانش برق کودکانه ای داشت؛ انگار قصه‌ای ناگفته در دلش پنهان بود. آرام گفت: «بابا، میشه یک چیزی بگم؟» لبخندی زدم و گفتم: «بگو پسرم.» با ذوق و شوق گفت: «راستش... من امروز یه نفر دیگه رو هم همراه خودمان به زیارت امام رضا(ع) آوردم !» متعجب پرسیدم « چه کسی پسرم؟» دست به جیبش برد و عکسی را بیرون آورد و با لبخند تصویر کوچکی را نشانم داد: تصویر شهید عباس دانشگر بود. در همان لحظه، بی‌اختیار اشک در چشمانم جاری شد؛ اینبار نه از غُصه، از غرور. چه شد که کودکم این‌گونه با شهید اُنس گرفته ؟ اینکه خودش، بی‌آنکه به او بگوییم، عکس شهید را آورده تا او را هم مهمان حرم امام رضا(ع) کند، دلم را لرزاند و احساس کردم شهید در این سفر، همراهمان است ... اشک‌، بی‌اختیار بر گونه‌ام لغزید. دست امیرمهدی را به آرامی فشردم تا بفهمد چقدر به او افتخار می‌کنم. به آرامی زیر لب گفتم: «خدایا، کاش شهید دانشگر هم حالا مهمان این حرم باشد...» دقایقی کنار هم منتظر ایستادیم؛ من و پسرم و عکسی از شهید که حالا انگار حضورش را کنار خودم حس می کردم. همسرم و دخترم هنوز از زیارت برنگشته بودند و من در آن حال و هوای صحن انقلاب که از سفر قبل مان هنوز بخشی از روحم را در آن جا گذاشته بودم، به چهره‌ی آرام پسرم نگاه می‌کردم. یاد روزهایی افتادم که به خاطر شغلم، همراه یکی از مقامات قوه قضاییه، به خانه‌ی شهید عباس دانشگر رفته بودیم. خانه‌ای ساده اما سرشار از معنویت: روی دیوارها قاب عکس هایی از جوانی رشید و خوش سیما با لبخند دلنشینش ... هنوز نگاه پدر شهید را یادم هست؛ پر از صلابت، با نگاهی مهربان و صدایی دلنشین. در پایان آن دیدار، پدر شهید به هر یک از ما کتاب «آخرین نماز در حلب» و تصوایری از عباس عزیز هدیه داد. همان شب بود که کتاب و دو عکس کوچک شهید را با خود به خانه آوردم. امیرمهدی آن شب تا چشمش به جلد کتاب افتاد، با کنجکاوی کودکانه پرسید: «بابا، این کیه؟» برای او از عباس گفتم؛ از جوانی که برای امنیت و آسودگی ما، مدافع حرم اهل بیت(علیهم السلام) در سوریه شده بود. هر دو عکس را با ذوق به پسرم دادم. یکی از آن‌ها شد همراه همیشگی کیف مدرسه‌اش که با بندی ساده به زیپ کیف آویخته بود و هر روز با عکس شهید به مدرسه می‌رفت. گاهی وقت‌ها به من می‌گفت: «بابا، وقتی عکس شهید روی کیفم باشه، شهید توی درس خوندن کمکم می‌کنه...» چه باور پاک و زیبایی داشت… حالا در این زیارت، بدون اینکه من و همسرم بدانیم، همان عکس کوچک را همراه خود به صحن و سرای امام رضا(ع) آورده بود. این تصمیمِ او نشان از یک عشق بی‌ریا به شهید داشت؛ عشقی که میان آدم بزرگ‌ها کمتر دیده می‌شود. در آن لحظه در دلم به شهید دانشگر گفتم: «عباس جان! امیر مهدی، عکس تو را با خودش تا حرم امام رضا آورده و به یادت بوده، تو هم برای عاقبت‌به‌خیری‌اش دعا کن.» در ذهنم خاطرات و تصاویر گذشته، دوباره مرور شد؛ مهربانی‌های پدر شهید، صفای خانه‌شان، و جرقه‌ی آشنایی امیرمهدی با دنیای شهدا…‌ ایمان دارم بعضی دعاها همین‌جا مستجاب می‌شوند، درست روبروی پنجره فولاد، جایی‌که شوق زیارت و حس دلتنگی، چشمان زائران را خیس از اشک می کند. رفتار کودکانه امیر مهدی با قلب پاکش راه را نشانمان داد. « باید همیشه و همه حال در زندگی یاد شهدا را زنده نگه داریم و آنان را الگوی زندگی مان بدانیم. کاش همه بچه‌های این سرزمین، شهدا را همین‌قدر ساده و خالص دوست داشته باشند؛ و کاش ما بزرگ‌ترها، از ایمان و تصمیم‌های پاکشان یاد بگیریم. این سفر، برای من، فقط یک زیارت نبود؛ مروری دوباره بر داشتن نعمتی به نام فرزند و عهد و ارادتی دوباره با شهدا بود. خدایا، عاقبتمان را ختم به خیر کن؛ و دل‌های کوچک و پاکِ فرزندانمان را در پناه خودت و تحت عنایت شهدا نگه دار. 📗 نویسنده: مصطفی مطهری‌نژاد ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ @shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
[ بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ ] روزتون پر از خیر و برکت!🌻✨. ● امروز جمعه مصادف با : - ۲۷ تیر ۱۴۰۴ ه.ش - ۲۲ محرم ۱۴۴۶ ه.ق - ۱۸ ژوئیه ۲۰۲۵ میلادی ● ذکر روز : | اللهم صل علی محمد و آل محمد | | @kanoon_shahiddaneshgar |
استاد فرهمند4_5829913041935796495.mp3
زمان: حجم: 3.29M
•🎧🌿• {دعای ندبه} نگهبانی پس از نگهبان، از زمانی تا زمانی دیگر، برای برپاداشتن دینت و حجّتی بر بندگانت، برای اینکه حق از جایگاهش برداشته نشود و باطل بر اهل حق پیروز نگردد و احدی نگوید چه می‌شد! | @kanoon_shahiddaneshgar |
🌾📖' اميرالمؤمنين(ع) می‌فرمایند: مصیبت یکی است؛ اما اگر برای آن بی‌صبری کنی، دوتا میشود! [ غررالحکم،حدیث۸۲۸۹ ] | @kanoon_shahiddaneshgar |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بیان جزئیات چگونگی شهادت سرداران و فرماندهان بدست اسرائیل توسط دکتر سیدمصطفی خوش چشم هوش مصنوعی بزرگترین ابزار ترور رژیم در حمله به بود. ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@shahiddaneshgar