•🕊🍃•
✘ بسیار اندکند کسانی که قلبشان در بازار، مهمانی، عروسی، سفر و ...دست نخورده مانده و «غفلت» بر آن غلبه نکند.
• تمام قدرت انسان آنجا معلوم میشود که قلبش را با ابزار «یاد» کنترل کرده و اجازه ندهد قلب، مغلوبِ مکانهای غفلتزا شود.
• برای چنین کسی که قلبش از «یاد» جدا نمیشود، بودن در چنین مکانهایی نه تنها او را از خدا دور نمیکند بلکه برایش حسنات نیز ثبت میشود و خداوند در روز قیامت به گونهای این شخص را مشمول مغفرت ویژهاش میکند که به فکر هیچ کس خطور نمیکند.
#یادخدا .
| @kanoon_shahiddaneshgar |
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
📣شناسنامه ائمه اطهار (ع)
✨حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)✨
➖➖➖➖➖
✅نام:م ح م د
✅کنیه:اباالقاسم، اباصالح.
✅القاب:خاتم، صاحب الزّمان، قائم، منتظَر، منتقم،حجت، خلف صالح،شَرید،ولی عصر، و از همه مشهورتر مهدى.
✅نام پدر: امام حسن عسكرى(ع).
✅نام مادر: نرجس.
✅روز ولادت: شب نيمه شعبان ۲۵۵، هنگام طلوع فجر.
✅محل ولادت: شهر سامراء.
✅غيبت صغرى: از سنّ پنج سالگى به مدّت ۶۹ سال.
☑️نمايندگان: چهار نفر از شخصيّتهاى شيعه به نامهاى:
1⃣ ابو عمرو، عثمان بن سعيد بن عمرو عمرى اسدى، وكيل و نماينده پيشين امام هادى و امام عسكرى عليهما السّلام.
2⃣فرزند او، ابو جعفر، محمد بن عثمان بن سعيد، در گذشت۳۰۴.
3⃣أبوالقاسم، حسين بن روح بن ابی بحر نوبختى، در گذشت ۳۲۶.
4⃣ابوالحسن على بن محمد سمرى، در گذشت ۳۲۹.
➖محل اقامت نامبردگان بغداد، و كليّه امور شيعيان و خواسته ها و نامه هاى آنان به وسيله اين چهار نفر انجام و ردّ و بدل میشد; و آرامگاه آنان نيز در بغداد مشهور است.
✅غيبت كبرى: با در گذشت چهارمين نماينده و سفير آن حضرت از سال ۳۲۹ آغاز گرديد; و تا به هنگام فرمان الهى مبنى بر اجازه ظهور و قيام آن بزرگوار، همچنان ادامه خواهد داشت.
▪️نمـايندگان و وظـيفه مردم در دوران غيبت كبرى: فردی كه فقيه خويشتن دار، مخالف هواى نفس، و فرمانبر امر خداوند باشد، او نماينده امام زمان است; و بر ديگران لازم است از او پيروى كنند; زيرا اينگونه افراد از طرف امام بر مردم حجّتاند، و امام از طرف خداوند بر آنان حجت باشد.
✅هنگام ظهور: آنگاه كه منادى حقّ از جانب آسمان ندا دهد: حقّ با آل محمّد است. نام مهدى بر سر زبانها افتد; مردم دلباخته او شوند; و از كسى جز او سخن نگويند.
✅محل ظهور: مكّه معظّمه.
✅محل بيعت (تعهّد مردم در پيروى از امام): مسجدالحرام، ميان ركن و مقام.
✅نشانى: فرشتهاى از بالاى سر او فرياد میزند: اين مهدى است، او را پيروى كنيد.
✅يادگار أنبياء: انگشترحضرت سليمان(ع) در انگشت او، عصاى حضرت موسى(ع) در دستش، و بطور خلاصه آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد.
☑️ياران حضرت : ۳۱۳ نفر
(به عدد اصحاب بدر)، افرادى باشند كه هسته مركزى زمامدارى او را تشكيل دهند; و در حقيقت كارگردانان اصلى قيام مهدى(ع)، و كارگزاران درجه اوّل انقلاب جهانى اسلام خواهند بود كه از اطراف جهان به دور حضرتش گرد آيند.
✅روش حكومتى: بر اساس قرآن و سيره پيامبر(ص) و اميرمؤمنان(ع).
✅شعاع و دامنه حكومت: سراسر جهان را فرا گيرد; و زمين را از عدل و داد پر كند در حالى كه از جور و ستم پر شده باشد.
✅مركز حكومت: مسجد كوفه، مركز خلافت و حكومت جدّ بزرگوارش على(ع).
➖➖➖➖➖
✍🏻قسمتی از شرح حال:
☑️امام مهدی(عج) در سحرگاه نیمه شعبان ۲۵۵ هجری قمری در سامرّا چشم به جهان گشود.
☑️آخرین امام شیعیان در پانزدهم ماه شعبان ۲۵۵هجری قمری، علی رغم مراقبت های ویژه مأموران حکومت عباسی، در خانه امام عسکری (ع) چشم به جهان گشودند.
☑️تولد مخفیانه آن حضرت بی شباهت به تولد حضرت موسی (ع)و حضرت ابراهیم خلیل(ع) نیست.
☑️همان گونه که این دو پیامبر بزرگ الهی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی فرعونیان و نمرودیان به اراده خداوند و به سلامت در کنار کاخ فرعون و نمرود متولّد شدند،
☑️حضرت مهدی(عج) نیز در حالی که جاسوسان و مأموران خلیفه عباسی تمام وقایع خانه امام یازدهم(ع) را زیر نظر داشتند، در کمال امنیت و بدون آن که دشمنان بویی ببرند، در سحرگاه روز جمعه نیمه شعبان قدم به جهان هستی گذاشتند.
☑️پس از پنج سال زندگی تحت سرپرستی پدر، و مادر بزرگوارشان نرجس خاتون، در سال ۲۶۰ هجری قمری به دنبال شهادت حضرت عسکری (ع)همچون حضرت عیسی (ع)و حضرت یحیی(ع)که در سنین کودکی عهده دار نبوّت شده بودند.
➖ایشان در پنج سالگی منصب (جایگاه) امامت شیعیان را عهده دار شدند.
🔹غیبت صغری از سال ۲۶۰ شروع و به سال ۳۲۹ هجری قمری یعنی حدود هفتاد سال بعد پایان یافت.
🔸غیبت کبری از سال ۳۲۹ هجری قمری آغاز و همچنان ادامه دارد.
➖آن بزرگوار پس از سپری شدن دوران غیبت با تشکیل حکومت عدل جهانی احکام الهی را در سرتاسر زمین حاکمیت خواهد بخشید.
➖➖➖➖➖➖
🌸عَنْ الاِمامِ الْمَهْدىّ عليه السلام فى تَوْقيعِهِ اِلى مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمانَ: وَ اَكْثِرُوا الدُّعآءَ بتَعْجيلِ الْفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُمْ.
✍🏻حضرت مهدى عليه السلام در نامه مباركش به سفير خود محّمد بن عثمان فرمودند: براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد، چون همين دعا موجب فرج شماست.
📙منتخب الأثر، ص ۲۶۸ .
➖➖➖➖➖➖➖
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
✅به امید ظهور اخرین منجی بشریت و پایان ظلم و ستم ستمگران.
➖➖➖➖➖
✅تعجیل در امر فرج و ظهور امام زمان علیه السلام صلوات
¦🕊✨¦
سلام بر او که میگفت:
سپاه حضرت ولیعصر(عج) یار میخواهد؛ حضرت مهدی(عج) در غربت و تنهایی سیر میکند. از طرفی استکبار فکر و قلب منطقه را گرفته و ما باید به این نکات دقت داشته باشیم!
#شهیدعباسدانشگر 🌱
| @kanoon_shahiddaneshgar |
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
❣تلاوت دسته جمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله
صفحه361
| @kanoon_shahiddaneshgar ||
↯♥️📖﷽🦋↯
آیتالله خامنهای :
هر روز حتماً قرآن بخوانید. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
💠 امروز یهآیه خوندی؟
| @kanoon_shahiddaneshgar ||
1.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦ شهید رجایی:
یک نان را ۳۶ میلیون نفری میخوریم
ولی زیر بار ذلت نخواهیم رفت...
| @kanoon_shahiddaneshgar ||
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ریل
🔉 #زمینه | ای که شافع همه در صف روز محشری
🎙 با نوای حاج #ابوذر_بیوکافی
♾️ مشاهده و دریافت با کیفیتهای مختلف
🔰 مراسم شهادت امام عسکری (ع)
📆 یکشنبه ۰۹ شهریور ۱۴۰۴
🕌 آستان مقدس حضرت فاطمه اُخریٰ (س)
🏴 هیأت ثاراللّٰه (ع) رشت
| @kanoon_shahiddaneshgar ||
✅ مجموعه جدید خاطرات و محبتهای شهید عباس دانشگر
۱۳۱
💠 آقای رضایی نژاد از استان تهران:
✍
از وقتی عکس و وصیتنامه شهید عباس دانشگر را دیدم، انگار در دل من دری باز شد. کتاب «لبخندی به رنگ شهادت» را که خواندم، این آشنایی از سطح کلمات عبور کرد و به ریشهی جانم نشست.
اربعین دومم بود، اما این بار فرق میکرد؛ من با یاد کسی راه افتاده بودم که هرگز او را ندیده بودم و بااینحال، احساس میکردم همسفرم است.
آن روز، در میانه مسیر نجف تا کربلا، به غرفهای رسیدیم که روی تابلویش نوشته بود: «غرفه نائب شهید». زائرین وارد میشدند، کارتهایی با عکس شهدا میگرفتند و به کولهشان میبستند. هر کارت چاپ رنگی، یک چهره شهید و یک داستان.
دوستم مجید رفت تا عکس شهید مورد علاقهاش را سفارش دهد. اما من... دلم گفت برو جلو و بگذار تقدیر کارتت را انتخاب کند. ابتدای غرفه خلوت بود. نگاهی انداختم. چهار کارت رنگی روی میز بود. یکی از آنها چشم در چشمم شد؛ عکس شهید عباس دانشگر. لحظهای خشکم زد. انگار خودش مرا صدا زده بود. کارت را گرفتم و با احتیاط به کولهام وصل کردم.
پیادهروی میان جمعیت و پرچمها ادامه داشت تا سرانجام به کربلای معلی رسیدیم.
حال و هوای بین الحرمین و شور و موج جمعیت مرا تا حرم حضرت سید الشهدا علیه السلام کشاند.
برای برگشت به ایران باید خودم را به نجف اشرف می رساندم.
تصمیم گرفتم از کربلا به سمت نجف پیاده برگردم و مجدد مسیر پیاده روی را طی کنم.
و بازگشت از راهی دیگر آغاز شد؛ از میان نخلستانها و کنار مسجد سهله.
عجله داشتم که نماز مغرب را به جماعت مسجد کوفه برسم، و رسیدم. بعد از نماز، مردی پرسید:
— «این عکس... شهید دانشگرِ؟»
— «بله، شما میشناسیدش؟»
— «دوست صمیمیام محسن با خانوادهاش ارتباط دارد. پدر شهید میگوید خیلی شبیه عباس است.»
از شنیدن حرفش، گرمای عجیبی به دلم نشست.
با هم به مسجد سهله رفتیم. او به دنبال کاروانش میگشت و من بهجای گشتن، ماندم تا صاحب گوشی گمشدهای را پیدا کنم. قرار شد او برگردد، اما خبری نشد. چند ساعت همانجا ماندم. وقتی مأیوس شدم، همسفر تازهای پیدا شد و با هم به راه افتادیم.
در جاده عمودگذاری قدم میزدیم که زائری از پشت سر صدایم زد:
— «برادر! سلام!»
برگشتم. همان جوان مسجد سهله بود! هر دو با ناباوری به هم نگاه کردیم. او گفت: «کارت شهید روی کولهت رو که دیدم، شناختمت.» انگار تمام مسیرها، حتی نخلستان و جاده، فقط برای این لحظه طراحی شده بودند.
بعدتر، از طریق او با رفیق صمیمیاش آقا محسن آشنا شدم؛ همان که با خانواده شهید در ارتباط بود و به اربعین آمده بود تا پوسترها و وصیتنامه شهید عباس دانشگر را میان زائران پخش کند. در آن ازدحام حیرتانگیز، دیدارش آنقدر ساده و بیدغدغه پیش آمد که تنها یک توضیح داشت: دست عنایت شهید.
آقا محسن پوسترها را که به دستم داد، احساس کردم باید این حلقه را کامل کنم.
کارت نائب شهیدی که در ابتدای سفر گرفته بودم، از کوله جدا کردم و آرام به او دادم. با تعجب نگاهم کرد، چشمهایش برق زد و پر از اشک شد.
گفتم: «این سفر را به یاد شهید عباس آغاز کردم… حالا میخواهم به شما بسپارم که راهی کربلایید.»
کارت را بوسید و آهسته گفت: «خودش ما را رساند به هم.»
حرکت را دوباره آغاز کردم، اما قدمهایم سبک شده بود. در میان جمعیت، احساس میکردم قامت جوانی با لبخندی مطمئن و نگاه آرام، قدمبهقدم با من میآید.
با گوش دل صدایی شنیدم:
«راه را ادامه بده… تا آخر، تا ظهور.»
و من دانستم اگر این همراهی ادامه یابد، روزی در لشکر یاران امام زمان(عج)، دوشادوش شهدا خواهم ایستاد.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
📗
نویسنده: مصطفی مطهرینژاد
#خاطرات_جدید
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯