#گزارش_تصویری
🔶قرائت دعای پر فیض کمیل🔶
🔷به نیابت از همه شهدا
🔷و به نیابت از شهید والامقام
🌷شهید عباس دانشگر
🕘زمان: پنجشنبه ۱۸ خرداد ماه ۱۴۰۲
🔶همراه با نماز جماعت مغرب و عشاء
🔸مکان: سالن گلستان شهدا یزدآباد
🇮🇷پایگاه مقاومت بسیج🇮🇷
🇮🇷شهید دستغیب یزدآباد🇮🇷
╔══.🌱🇮🇷🕊.════
https://eitaa.com/shahiddastgheyb313
════.🌱🇮🇷🕊.══╝
ایتا👆
https://rubika.ir/shahiddastghey_r_b313
روبیکا👆
🔷🔹برگزاری دوره های تابستانه🔹🔷
#ویژه_پسران
⁉️تابستان خود را چگونه گذراندید؟
🔶دوره کامپیوتر مقدماتی💻
(شهریه:۱۰۰ هزارتومان، ۱۰ سال به بالا)
🔶دوره برنامه نویسی ++c ⌨
(شهریه ۱۵۰ هزارتومان، ۱۲ سال به بالا)
🔶دفاع شخصی 🤼♂
(شهریه ۹۰ هزارتومان،۶ سال به بالا)
🔶دوره رباتیک🤖
(شهریه ۱۰۰ هزارتومان،۱۰ سال به بالا)
✅جهت ثبت نام در دوره:
1⃣ارسال مشخصات به آیدی @Ya_zahra_1379 در پیام رسان ایتا
2⃣تماس با شماره تلفن: 09162825852
🗓مهلت ثبت نام:۳۱ خرداد ماه ۱۴۰۲
📌شروع کلاس ها از هفته اول تیرماه
🇮🇷پایگاه مقاومت بسیج🇮🇷
🇮🇷شهید دستغیب یزدآباد🇮🇷
╔══.🌱🇮🇷🕊.════ @shahiddastgheyb313
════.🌱🇮🇷🕊.══╝
ایتا👆
rubika.ir/shahiddastghey_r_b313
روبیکا👆
#اطلاعیه
🌹همزمان با ایام با برکت ماه ذی القعده و ذی الحجه
و به جهت درخواست مکرر هموطنان عزیز در شهرستان ها و استانهای مختلف کشور
📲💥 فروش اینترنتی و ارسال محصولات فروشگاه عام المنفعه نوشت افزار و محصولات فرهنگی مدافعان حریم به تمام نقاط کشور، آغاز شد. 💥🎊
📦 ارسال محصولات روزهای یکشنبه و چهارشنبه هر هفته
آیدی جهت ثبت سفارش محصولات 👇👇
🆔 @yazahra2917
✅ لینک پیوستن به کانال فروشگاه عام المنفعه نوشت افزار و محصولات فرهنگی مدافعان حریم:
🔘 لینک کانال در ایتا👇👇
http://eitaa.com/modafee_harim1400
🔘 لینک کانال در تلگرام👇👇
http://t.me/modafee_harim1400
🔘 صفحه اینستاگرام 👇👇
http://instagram.com/modafee___harim1400
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🌟مژده 🌟 🌟 مژده🌟
اولین جلسه
💐پاتوق فرهنگی دخترانه💐
🎀ویژه دختران بالای ۱۲ سال🎀
با برنامه های ویژه و متنوع
کانون فرهنگی بسیج
✨حضرت رقیه سلام الله علیها✨
📆 زمان: دوشنبه
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
🕔ساعت ۱۷:۰۰
مکان: خیابان امام خمینی (ره)، روبه روی قرض الحسنه جواد الائمه (علیه السلام )، طبقه زیرین فروشگاه مدافعان حریم
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
💠بسم رب الشهدا و صدیقین💠
🔹با عرض سلام و ادب و احترام خدمت دنبال کنندگان عزیز...
به اطلاع میرسانیم کانال اطلاع رسانی پایگاه شهید دستغیب یزدآباد قصد دارد در روز های شنبه ، دوشنبه و چهارشنبه به صورت قسمت_قسمت بخش هایی از یک کتاب را منتشر کند تا رسالت خود را جهت افزایش فرهنگ کتابخوانی در جامعه ادا کند.
با نام و یاد خدا و توسل به ائمه اطهار و شهدای عزیز، از #کتاب #سلام_بر_ابراهیم درباره زندگی شهید ابراهیم هادی شروع میکنیم...
🇮🇷پایگاه مقاومت بسیج🇮🇷
🇮🇷شهید دستغیب یزدآباد🇮🇷
╔══.🌱🇮🇷🕊.════ @shahiddastgheyb313
════.🌱🇮🇷🕊.══╝
ایتا👆
rubika.ir/shahiddastghey_r_b313
روبیکا👆
اطلاع رسانی پایگاه مقاومت بسیج شهید دستغیب یزدآباد
💠بسم رب الشهدا و صدیقین💠 🔹با عرض سلام و ادب و احترام خدمت دنبال کنندگان عزیز... به اطلاع میرسانیم ک
#کتابخوانی
#سلام_بر_ابراهیم_جلد_۱
#قسمت_۱
🔶چرا ابراهیم هادی؟؟؟
تابستان سال 1386بود. در مسجد امين الدوله تهران مشغول نماز جماعت مغرب و عشاء بودم. حالت عجيبي بود! تمام نمازگزاران از علماء و بزرگان بودند. من در گوشه سمت راست صف دوم جماعت ايستاده بودم.
بعد از نماز مغرب، وقتي به اطراف خود نگاه كردم، با کمال تعجب ديدم اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گرفته!
درست مثل اينكه مسجد، جزيرهاي در ميان درياست!
امــام جماعت پيرمردي نوراني با عمامه اي ســفيد بود. از جا برخاســت و رو به ســمت جمعيت شــروع به صحبت كرد. از پيرمردي كه در كنارم بود پرسيدم: امام جماعت را ميشناسي؟
جواب داد: حاج شــيخ محمد حســين زاهد هستند. اســتاد حاج آقا حق شناس و حاج آقا مجتهدي.
من كه از عظمت روحي و بزرگواري شيخ حسين زاهد بسيار شنيده بودم با دقت تمام به سخنانش گوش ميكردم.
سكوت عجيبي بود. همه به ايشان نگاه ميكردند. ايشان ضمن بيان مطالبي در مورد عرفان و اخلاق فرمودند:
دوســتان، رفقا، مردم ما را بزرگان عرفان و اخلاق ميدانند و... اما رفقاي عزيز، بزرگان اخلاق و عرفان عملي اينها هستند.
بعد تصوير بزرگي را در دست گرفت. از جاي خود نيم خيز شدم تا بتوانم خوب نگاه کنم. تصوير، چهره مردي با محاسن بلند را نشان ميداد كه بلوز قهوه اي بر تنش بود.
خوب به عكس خيره شدم. كاملاً او را شناختم. من چهره او را بارها ديده بودم. شك نداشتم كه خودش است.
ابراهيم بود، ابراهيم هادي!!
سخنان او براي من بسيار عجيب بود. شيخ حسين زاهد، استاد عرفان و اخلاق كه علماي بسياري در محضرش شاگردي كردهاند چنين سخني ميگويد!؟
او ابراهيم را استاد اخلاق عملي معرفي كرد!؟
در همين حال با خودم گفتم: شــيخ حسين زاهدكه... او كه سالها قبل از دنيا رفته!!
هيجان زده ازخواب پريدم. ســاعت ســه بامداد روز بيســتم مرداد 1386 مطابق با بيست و هفتم رجب و مبعث حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و اله) بود.
اين خــواب روياي صادقه اي بود کــه لرزه بر اندامــم انداخت. كاغذي برداشتم و به سرعت آنچه را ديده و شنيده بودم نوشتم.
ديگر خواب به چشمانم نمي آمد. در ذهن، خاطراتي كه از ابراهيم هادي شنيده بودم مرور كردم.
٭٭٭
فراموش نميكنم. آخرين شــب ماه رمضان سال 1373 در مسجدالشهداء بودم. به همراه بچه هاي قديمي جنگ به منزل شهيد ابراهيم هادي رفتيم.
مراســم بخاطر فوت مادر اين شــهيد بود. منزلشان پشــت مسجد، داخل كوچه شهيد موافق قرار داشت.
حاج حسين الله كرم در مورد شهيد هادي شروع به صحبت كرد. خاطرات ايشان عجيب بود. من تا آن زمان از هيچكس شبيه آن را نشنيده بودم!
آن شب لطف خدا شــامل حال من شد. من كه جنگ را نديده بودم. من كه در زمان شــهادت ايشان فقط هفت سال داشتم، اما خدا خواست در آن جلسه حضور داشته باشم تا يكي از بندگان خالصش را بشناسم.
اين صحبتها ســالها ذهن مرا به خود مشغول كرد. باورم نميشد، يك رزمنده اينقدر حماسه آفريده و تا اين اندازه گمنام باشد!
عجيبتر آنكه خودش از خدا خواســته بود که گمنام بماند! و با گذشت سالها هنوز هم پيكرش پيدا نشده و مطلبي هم از او نقل نگرديده!
و من در همه كلاس هاي درس و براي همه بچه ها از او ميگفتم.
٭٭٭
هنوز تا اذان صبح فرصت باقي است. خواب از چشمانم پريده. خيلي دوست دارم بدانم چرا شــيخ زاهد، ابراهيم را الگــوي اخلاق عملي معرفي كرده؟
فرداي آن روز بر سر مزار شــيخ حسين زاهد در قبرستان ابن بابويه رفتم. با ديدن چهره او كاملاً بر صدق رويائي كه ديده بودم اطمينان پيدا كردم.
ديگر شک نداشتم که عارفان را نه درکوه ها و نه در پستو خانه هاي خانقاه بايد جست ، بلکه آنان در کنار ما و از ما هستند.
همان روز به سراغ يكي از رفقاي شهيد هادي رفتم. آدرس و تلفن دوستان نزديك شهيد را از او گرفتم.
تصميم خودم را گرفتم. بايد بهتر و كاملتر از قبل ابراهيم را بشناســم. از خدا هم توفيق خواستم.
شــايد اين رســالتي اســت که حضرت حق براي شناخته شــدن بندگان مخلصش بر عهده ما نهاده است.
🇮🇷پایگاه مقاومت بسیج🇮🇷
🇮🇷شهید دستغیب یزدآباد🇮🇷
╔══.🌱🇮🇷🕊.════ @shahiddastgheyb313
════.🌱🇮🇷🕊.══╝
ایتا👆
rubika.ir/shahiddastghey_r_b313
روبیکا👆
🔷🔹برگزاری دوره های تابستانه🔹🔷
#ویژه_پسران
⁉️تابستان خود را چگونه میگذرانید
⭕️ظرفیت محدود
🔶دوره کامپیوتر مقدماتی💻
(شهریه:۱۰۰ هزارتومان، ۱۰ سال به بالا)
🔶دوره برنامه نویسی ++c ⌨
(شهریه ۱۵۰ هزارتومان، ۱۲ سال به بالا)
🔶دفاع شخصی 🤼♂
(شهریه ۹۰ هزارتومان،۶ سال به بالا)
🔶دوره رباتیک🤖
(شهریه ۱۰۰ هزارتومان،۱۰ سال به بالا)
✅جهت ثبت نام در دوره:
1⃣ارسال مشخصات به آیدی @Ya_zahra_1379 در پیام رسان ایتا
2⃣تماس با شماره تلفن: 09162825852
📝جهت ثبت نام حضوری شنبه ۲۷خرداد و شنبه ۳تیر بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء به دفتر پایگاه مقاومت بسیج شهید دستغیب واقع در طبقه فوقانی مسجد اعظم مراجعه کنید.
🗓مهلت ثبت نام:۳ تیر ماه ۱۴۰۲
📌شروع کلاس ها از هفته اول تیرماه
🇮🇷پایگاه مقاومت بسیج🇮🇷
🇮🇷شهید دستغیب یزدآباد🇮🇷
╔══.🌱🇮🇷🕊.════ @shahiddastgheyb313
════.🌱🇮🇷🕊.══╝
ایتا👆
rubika.ir/shahiddastghey_r_b313
روبیکا👆
◻️◽️#قرار_هفتگی◽️◻️
🔶قرائت دعای پر فیض کمیل🔶
🔷به نیابت از همه شهدا
🔷و به نیابت از شهید والامقام
🌷شهید قدرت الله درویشی
🕘زمان: پنجشنبه ۲۵ خرداد ماه ۱۴۰۲
🔶همراه با نماز جماعت مغرب و عشاء
🔸مکان: سالن گلستان شهدا یزدآباد
#تصویر_باز_شود
🇮🇷پایگاه مقاومت بسیج🇮🇷
🇮🇷شهید دستغیب یزدآباد🇮🇷
✉️#شما_هم_دعوتید
╔══.🌱🇮🇷🕊.════
https://eitaa.com/shahiddastgheyb313
════.🌱🇮🇷🕊.══╝
ایتا👆
https://rubika.ir/shahiddastghey_r_b313
روبیکا👆
🌷نام آور بی نشان ما،بی نامست
از شهد شراب عشق، شیرین کامست
بر تارک او نوشته با خطی خوش
این دسته گل محمدی،"گمنامست"🌷
💠قرائت زیارت عاشورا بر سرمزار شهید گمنام
🗓عصر پنجشنبه ۲۵خرداد ماه ۱۴۰۲
🕧درب اردوگاه از ساعت ۳ الی ۷عصر باز میباشد
#ستاد_خادمین_شهید_گمنام_شهرابریشم
#خادمین_حضرت_زهرا(س)
#کتابخوانی
#سلام_بر_ابراهیم_جلد_۱
#قسمت_۲
🔶زندگی نامه
ابراهيم در اول ارديبهشــت ســال 1336 در محله شــهيدآيت الله سعيدي حوالي ميدان خراسان ديده به هستي گشود.
او چهارمين فرزند خانواده بشــمار ميرفت. با اين حال پدرش، مشــهدي محمد حسين، به اوعلاقه خاصي داشت.
او نيز منزلت پدر خويش را به درستي شناخته بود. پدري که با شغل بقالي توانسته بود فرزندانش را به بهترين نحو تربيت نمايد.
ابراهيم نوجوان بودکه طعم تلخ يتيمي را چشــيد. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ، زندگي را به پيش برد.
دوران دبســتان را به مدرســه طالقاني رفت و دبيرســتان را نيز در مدارس ابوريحان و کريمخان زند.
ســال 1355 توانســت به دريافت ديپلم ادبي نائل شود. از همان سالهاي پاياني دبيرستان مطالعات غير درسي را نيز شروع كرد.
حضور در هيئت جوانان وحدت اســلامي و همراهي و شاگردي استادي نظير علامه محمد تقي جعفري بسيار در رشد شخصيتي ابراهيم موثر بود.
در دوران پيروزي انقلاب شجاعتهاي بسياري از خود نشان داد.
او همزمــان بــا تحصيل علم بــه کار در بازار تهران مشــغول بود. پس از انقلاب در سازمان تربيت بدني و بعد از آن به آموزش و پرورش منتقل شد.
ابراهيــم در آن دوران همچون معلمي فداکار به تربيت فرزندان اين مرز و بوم مشغول شد.
او اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانان يعني ورزش باســتاني شــروع کرد. در واليبال وکشــتي بي نظير بود. هرگز در هيچ ميداني پا پس نکشيد و مردانه مي ايستاد.
مردانگــي او را ميتوان در ارتفاعات ســر به فلک کشــيده بازي دراز و گيلان غرب تا دشتهاي سوزان جنوب مشاهده کرد.
حماســه هاي او در اين مناطق هنــوز در اذهان ياران قديمي جنگ تداعي ميکند.
در والفجر مقدماتي پنج روز به همراه بچه هاي گردانهاي کميل و حنظله درکانالهاي فكه مقاومت کردند. اماتسليم نشدند.
ســرانجام در 22 بهمن سال 1361 بعد از فرســتادن بچه هاي باقيمانده به عقب، تنهاي تنها با خدا همراه شد. ديگركسي او را نديد.
خدا هم دعايش را مســتجاب كرد. ابراهيم سالهاست كه گمنام و غريب در فكه مانده تا خورشيدي باشد براي راهيان نور.
🇮🇷پایگاه مقاومت بسیج🇮🇷
🇮🇷شهید دستغیب یزدآباد🇮🇷
╔══.🌱🇮🇷🕊.════ @shahiddastgheyb313
════.🌱🇮🇷🕊.══╝
ایتا👆
rubika.ir/shahiddastghey_r_b313
روبیکا👆
#کتابخوانی
#سلام_بر_ابراهیم_جلد_۱
#قسمت_۳
🔶محبت پدر
درخانه اي کوچک و مســتاجري درحوالي ميدان خراسان تهران زندگي ميكرديم.
اولين روزهاي ارديبهشت سال1336 بود. پدر چند روزي است كه خيلي خوشحال است.
خدا در اولين روز اين ماه، پســري به او عطا کرد. او دائمًا از خدا تشــكر ميكرد.
هر چند حاال در خانه سه پسر و يك دختر هستيم، ولي پدر براي اين پسر تازه متولد شده خيلي ذوق ميكند.
البته حق هم دارد. پسر خيلي با نمكي است. اسم بچه را هم انتخاب كرد: «ابراهيم»
پدرمان نام پيامبــري را بر او نهاد كه مظهر صبر و قهرمان توكل و توحيد بود. و اين اسم واقعًا برازنده او بود.
بســتگان و دوســتان هر وقت او را ميديدند با تعجب ميگفتند: حســين آقا، تو ســه تا فرزند ديگه هم داري، چرا براي اين پســر اينقدر خوشحالي ميكني؟!
پــدر با آرامش خاصي جواب ميداد: اين پســر حالــت عجيبي دارد! من مطمئن هســتم كه ابراهيم من، بنده خوب خدا ميشــود، اين پسر نام من را هم زنده ميكند!
راست ميگفت. محبت پدرمان به ابراهيم، محبت عجيبي بود.
هر چند بعد از او، خدا يك پسر و يك دختر ديگر به خانواده ما عطا كرد، اما از محبت پدرم به ابراهيم چيزي كم نشد.
٭٭٭
ابراهيم دوران دبســتان را به مدرســه طالقاني در خيابان زيبا رفت. اخلاق خاصي داشت. توي همان دوران دبستان نمازش ترك نميشد.
يكبار هم در همان ســالهاي دبســتان به دوستش گفته بود: باباي من آدم خيلي خوبيه. تا حاال چند بار امام زمان (عجل الله) را توي خواب ديده.
وقتي هم كه خيلي آرزوي زيارت كربلا داشــته، حضرت عباس (علیه السلام )را در خواب ديده كه به ديدنش آمده و با او حرف زده.
زماني هم كه سال آخر دبســتان بود به دوستانش گفته بود: پدرم ميگه، آقاي خميني كه شاه، چند ساله تبعيدش كرده آدم خيلي خوبيه.
حتــي بابام ميگه: همه بايد به دســتورات اون آقا عمــل كنند. چون مثل دستورات امام زمان (عجل الله) می مونه.
دوســتانش هم گفته بودند: ابراهيم ديگه اين حرفها رو نزن. آقاي ناظم بفهمه اخراجت ميكنه.
شــايد براي دوســتان ابراهيم شــنيدن اين حرفها عجيب بود. ولي او به حرفهاي پدر خيلي اعتقاد داشت.
🇮🇷پایگاه مقاومت بسیج🇮🇷
🇮🇷شهید دستغیب یزدآباد🇮🇷
╔══.🌱🇮🇷🕊.════ @shahiddastgheyb313
════.🌱🇮🇷🕊.══╝
ایتا👆
rubika.ir/shahiddastghey_r_b313
روبیکا👆
#کتابخوانی
#سلام_بر_ابراهیم_جلد_۱
#قسمت_۴
پیامبر اعظم (ص) میفرماید:
فرزندانتان را در خوب شدنشان یاری کنید زیرا هرکه بخواهد میتواند نافرمانی را از فرزند خود بیرون کند.
پیامبر (ص) میفرماید:
عبادت ۱۰ جزء دارد که ۹ جزء آن در به دست آوردن روزی حلال است.
نهج الفصاحه حديث 370
بر اين اساس پدرمان در تربيت صحيح ابراهيم و ديگر بچه ها اصلاً كوتاهي نكرد. البته پدرمان بسيار انسان با تقوائي بود. اهل مسجد و هيئت بود و به رزق حلال بسيار اهميت ميداد. او خوب ميدانست
بحار الانوار ج 103ص 7
براي همين وقتي عده اي از اراذل و اوباش در محله اميريه(شاپور)آن زمان، اذيتش كردند و نميگذاشتند كاسبي حلالي داشته باشد، مغازه اي كه از ارث
پدري به دست آورده بود را فروخت و به كارخانه قند رفت.
آنجا مشــغول كارگري شد. صبح تا شــب مقابل كوره ميايستاد. تازه آن موقع توانست خانه اي كوچك بخرد.
ابراهيــم بارها گفته بود: اگر پــدرم بچه هاي خوبي تربيــت كرد. به خاطر سختي هائي بود كه براي رزق حلال ميكشيد.
هــر زمان هم از دوران كودكي خودش يــاد ميكرد ميگفت: پدرم با من حفــظ قرآن را كار ميكرد. هميشــه مرا با خودش به مســجد ميبرد. بيشــتر وقتها به مسجد آيت الله نوري پائين چهارراه سرچشمه ميرفتيم.
آنجا هيئت حضرت علي اصغر علیه السلام بر پا بود. پدرم افتخار خادمي آن هيئت را داشت.
يادم هســت كه در همان سالهای پاياني دبســتان، ابراهيم كاري كرد كه پدر عصباني شد و گفت: ابراهيم برو بيرون، تا شب هم برنگرد.
ابراهيم تا شب به خانه نيامد. همه خانواده ناراحت بودند كه براي ناهار چه كرده. اما روي حرف پدر حرفي نميزدند.
شــب بود كه ابراهيم برگشــت. با ادب به همه سلام كرد. بلافاصله سؤال كــردم: ناهار چيكار كردي داداش؟! پدر در حالي كه هنوز ناراحت نشــان ميداد اما منتظر جواب ابراهيم بود.
ابراهيم خيلي آهسته گفت: تو كوچه راه ميرفتم، ديدم يه پيرزن كلي وسائل خريده، نميدونه چيكار كنه و چطوري بره خونه. من هم رفتم كمك كردم. وسايلش را تا منزلش بردم. پيرزن هم كلي تشكر كرد و سكه پنج ريالي به من داد.
نميخواستم قبول كنم ولي خيلي اصرار كرد. من هم مطمئن بودم اين پول حلاله، چون براش زحمت كشيده بودم. ظهر با همان پول نان خريدم و خوردم.
پدر وقتي ماجرا را شنيد لبخندي از رضايت بر لبانش نقش بست. خوشحال بود كه پسرش درس پدر را خوب فرا گرفته و به روزي حلال اهميت ميدهد.
دوستي پدر با ابراهيم از رابطه پدر و پسر فراتر بود. محبتي عجيب بين آن دو برقرار بود كه ثمره آن در رشــد شخصيتي اين پسر مشخص بود. اما اين رابطه دوستانه زياد طولاني نشد!
ابراهيم نوجوان بود كه طعم خوش حمايتهاي پدر را از دســت داد. در يك غروب غم انگيز ســايه ســنگين يتيمي را بر سرش احساس كرد. از آن پس مانند مردان بزرگ به زندگي ادامه داد. آن ســالها بيشــتر دوســتان و آشنايان به او توصيه ميكردند به سراغ ورزش برود. او هم قبول كرد.
🇮🇷پایگاه مقاومت بسیج🇮🇷
🇮🇷شهید دستغیب یزدآباد🇮🇷
╔══.🌱🇮🇷🕊.════ @shahiddastgheyb313
════.🌱🇮🇷🕊.══╝
ایتا👆
rubika.ir/shahiddastghey_r_b313
روبیکا👆