「شهیده راضیه کشاورز」
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭 به محض اینکه از اولین سنگر عبور کرد، نیروها فریاد زدند: انتحاری، انتحاری، موا
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭
روز بعد خبر رسید که هادی ذوالفقاری مفقود شده و پیکری از او به جا نمانده.
همه ناراحت بودند. نمیدانستیم چه کنیم. لذا به دوستان ایرانی هادی هم خبر رسید که هادی مفقود الجسد شده.
خبر به ایران رسید برخی از دوستان گفتند:
از نمونه ی خون مادر هادی برای آزمایش DNA استفاده شود تا بلکه قسمتی از پیکر هادی مشخص گردد.
نیروهای عراقی بسیار ناراحت بودند. لب خندان و چهره ی دوست داشتنی این طلبه ی رزمنده هیچ گاه از ذهن ما پاک نمی شد.
پس از مدتی اعلام شد که با شناسایی برخی پیکرها، فقط شش نفر از جمله هادی مفقود شدهاند.
از هادی هم فقط لاشه ی دوربین عکاسی اش باقی مانده بود. تا اینکه خبر دادند پیکر شهیدی با چنین مشخصات از اطراف روستا کشف و به بغداد منتقل شده.
سید کاظم که مشخصات را شنید، بلافاصله گفت احتمالاً هادی است. خودش به بغداد رفت و او را شناسایی کرد.
در اصل پیکر هادی ذوالفقاری بر اثر انفجار پرت شده بود. یک نفر در حال عبور از معرکه پیکر او را میبیند و پلاک را برای اطلاع خبر شهادت بر می دارد.
بدن شهید بی پلاک آنجا میماند تا اینکه او را به بغداد انتقال می دهند.
#زندگی_نامه_شهید_محمدهادی_ذوالفقاری✨
به کوشش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
ناشر: انتشارات شهید ابراهیم هادی
🚫کپی اکیدا ممنوع‼️
• کانالِ شهیده راضیه کشاورز :)
🌱| @shahideRaziehkeshavarz
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭
خبر شهادت
مادر و برادر شهید
سه شنبه بود. من به جلسه قرآن رفته بودم۔ در جلسه ی قرآن بودم که به من
زنگ زدند پرسیدند خانه ای؟ گفتم: نه.
بعد گفتند: بروید خانه کارتان داریم.
فهمیدم از دوستان هادی هستند و صحبتشان درباره ی هادی است، اما نگفتند چه کاری دارند.
من سریع برگشتم. چند نفر از بچه های مسجد آمدند و گفتند هادی مجروح شدھ۔
من اول حرفشان را باور کردم۔ گفتم: حضرت ابوالفضل علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام کمک میکنند عیبی ندارد۔
اما رفته رفته حرف عوض شد. بعد از دو سه ساعت همسایه ها آمدند و مادر دو تن از شهدای محل مرا در آغوش گرفتند و گفتند: هادی به شهادت رسیده.
در محل کار معمولاً موبایل را استفاده نمی کنم. این را بیشتر فامیل و دوستانم می دانند. آن روز چند ساعتی توی محوطه بودم.
عصر وقتی برگشتم به دفتر، گوشی خودم را از توی کمد برداشتم. با تعجب دیدم که هفده تا تماس بی پاسخ داشتم۔
#زندگی_نامه_شهید_محمدهادی_ذوالفقاری✨
به کوشش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
ناشر: انتشارات شهید ابراهیم هادی
🚫کپی اکیدا ممنوع‼️
• کانالِ شهیده راضیه کشاورز :)
🌱| @shahideRaziehkeshavarz
「شهیده راضیه کشاورز」
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭 خبر شهادت مادر و برادر شهید سه شنبه بود. من به جلسه قرآ
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭
روز بعد دوربین هادی را آوردند. همین که دوربین را دیدیم همه شوکه شدیم.
لنز دوربین پر از آب شده و خود دوربین هم کاملاً منهدم شده بود.
با دیدن این صحنه حتی کسانی که هادی را نمیشناختند، فهمیدند که چه انفجار مهیبی رخ داده.
از طرفی همهی دوستان ما به دنبال پیکر شیخ هادی بودند. از هر کسی که در آن محور بود و سؤال میکردیم، نمیدانست و میگفت تا آخرین لحظه که به یاد ما می آید، هادی مشغول تهیه ی عکس و فیلم بود. حتی از لودر انتحاری که به سمت روستا آمد، عکس گرفت.
من خیلی ناراحت بودم. یاد آخرین شبی افتادم که با هادی بودم. هادی به خودش اشاره کرد و به من گفت:
برادرت در یک انفجار تکه تکه میشه. اگر چیزی پیدا کردید، در نزدیک ترین نقطه به حرم امام علی علیهالسلام دفنش کنید.
نمیدانستم برای هادی چه باید کرد. شنیدم که خانوادهی او هم از ایران راهی شدهاند تا برای مراسم او به نجف بیایند.
سه روز از شهادت هادی گذشته بود. من یقین داشتم حتی شده قسمتی از
پیکر هادی پیدا میشود؛ چون او برای خودش قبر آماده کرده بود. همان روز یکی از دوستان خبر داد در فرودگاه نظامی شهر المثنی، یک کامیون یخچال دار مخصوص حمل پیکر شهدا قرار دارد. پیکر بیشتر این شهد از سامرا آمده.
در میان آنها یک جنازه وجود دارد که سالم است اما گمنام! او هیچـ
مشخصه ای ندارد. فقط در دست راست او دو انگشتر عقیق است.
تا این را گفت یک باره به یاد هادی افتادم. با سید و دیگر فرماندهان صحبت کردم. همان روز رفتم و کامیون پیکر شهدا را دیدم.
خودش بود.
#زندگی_نامه_شهید_محمدهادی_ذوالفقاری✨
به کوشش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
ناشر: انتشارات شهید ابراهیم هادی
🚫کپی اکیدا ممنوع‼️
• کانالِ شهیده راضیه کشاورز :)
🌱| @shahideRaziehkeshavarz
「شهیده راضیه کشاورز」
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭 روز بعد دوربین هادی را آوردند. همین که دوربین را دیدیم همه شوکه شدیم. لنز دو
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭
اولین شهید، شیخ هادی بود که آرام خوابیده بود. صورتش کمی سوخته بود اما کاملاً واضح بود که هادی است؛ دوست صمیمی من هادی. نشستم و زارزار گریه کردم.
یاد روزی افتادم که با هم از سامرا به بغداد بر میگشتیم. هادی می گفت: برای شهادت باید از خیلی چیزها گذشت. از برخی گناهان فاصله گرفت و... .
بعد به من گفت: وضعیت حجاب در بغداد چطوره؟
گفتم: خوب نیست، مثل تهران.
گفت: باید چشم را از نامحرم حفظ کرد تا توفیق شهادت را از دست ندهیم.
بعد چفیه اش را انداخت روی سر و صورتش.
در کل مدتی که در بغداد بودیم همین طور بود. تا اینکه از شهر خارج شدیم و راهی نجف شدیم.
#زندگی_نامه_شهید_محمدهادی_ذوالفقاری✨
به کوشش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
ناشر: انتشارات شهید ابراهیم هادی
🚫کپی اکیدا ممنوع‼️
• کانالِ شهیده راضیه کشاورز :)
🌱| @shahideRaziehkeshavarz
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭
خبر شهادت
مادر و برادر شهید
سه شنبه بود. من به جلسه قرآن رفته بودم۔ در جلسه ی قرآن بودم که به من
زنگ زدند پرسیدند خانه ای؟ گفتم: نه.
بعد گفتند: بروید خانه کارتان داریم.
فهمیدم از دوستان هادی هستند و صحبتشان درباره ی هادی است، اما نگفتند چه کاری دارند.
من سریع برگشتم. چند نفر از بچه های مسجد آمدند و گفتند هادی مجروح شدھ۔
من اول حرفشان را باور کردم۔ گفتم: حضرت ابوالفضل علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام کمک میکنند عیبی ندارد۔
اما رفته رفته حرف عوض شد. بعد از دو سه ساعت همسایه ها آمدند و مادر دو تن از شهدای محل مرا در آغوش گرفتند و گفتند: هادی به شهادت رسیده.
در محل کار معمولاً موبایل را استفاده نمی کنم. این را بیشتر فامیل و دوستانم می دانند. آن روز چند ساعتی توی محوطه بودم.
عصر وقتی برگشتم به دفتر، گوشی خودم را از توی کمد برداشتم. با تعجب دیدم که هفده تا تماس بی پاسخ داشتم۔
#زندگی_نامه_شهید_محمدهادی_ذوالفقاری✨
به کوشش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
ناشر: انتشارات شهید ابراهیم هادی
🚫کپی اکیدا ممنوع‼️
• کانالِ شهیده راضیه کشاورز :)
🌱| @shahideRaziehkeshavarz
「شهیده راضیه کشاورز」
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭 خبر شهادت مادر و برادر شهید سه شنبه بود. من به جلسه قرآ
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭
تماسها از سوی یکی دو تا از بچه های مسجد و دوست هادی بود. سریع زنگ زدم و گفتم: سلام، چی شده؟
گفت: هیچی، هادی مجروح شده، اگه می تونی سریع بیا باهات کار داریم.
گوشی قطع شد. سریع با موتور حرکت کردم. توی راه کمی فکر کردم. شک نداشتم که هادی شهید شده؛ چون به خاطر مجروحیت هفده بار زنگ
نمی زدند. در ثانی کار عجله ای فقط برای شهادت میتواند باشد و... .
به محض اینکه به میدان آیت الله سعیدی رسیدم، آقا صادق و چند نفر از بچه های مسجد را دیدم. موتور را پارک کردم و رفتم به سمت آنها.
بعد از سلام و احوال پرسی خیلی بی مقدمه گفتند: می خواستیم بگیم هادی شهید شده و...
دیگه چیزی از حرفهای آنها یادم نیست. انگار همه ی دنیا روی سرم من خراب شد. با اینکه این سالها زیاد او را نمیدیدم اما تازه داشتم طعم برادر بودن را حس می کردم.
یک دفعه از آنها جدا شدم و آرام آرام دور میدان قدم زدم. میخواستم به حال عادی برگردم. نیم ساعت بعد دوباره با دوستان صحبت کردیم و به مادرم خبر دادیم. روز بعد هم مقدمات سفر فراهم شد و راهی نجف شدیم.
هادی در سفر آخری که داشت خیلی تلاش کرد تا مادرمان را به نجف ببرد، رفت از پدرمان رضایت نامه گرفت و گذرنامه را تهیه کرد، اما سفر به نجف فراهم نشد.
حالا قسمت این طور بود که شهادت هادی ما را به نجف برساند.
ما در مراسم تشییع و تدفین هادی حضور داشتیم. همه میگفتند این شهید همه چیزش خاص است، از شهادت تا تشییع و تدفین و... .
#زندگی_نامه_شهید_محمدهادی_ذوالفقاری✨
به کوشش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
ناشر: انتشارات شهید ابراهیم هادی
🚫کپی اکیدا ممنوع‼️
• کانالِ شهیده راضیه کشاورز :)
🌱| @shahideRaziehkeshavarz
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭
وصیت نامه
هادی با اینکه سه ماه در مناطق مختلف عملیاتی حضور داشت اما فقط یک هفته قبل از شهادت دست بر قلم برد و وصیتنامه خود را اینگونه نگاشت:
اینجانب محمدهادی ذوالفقاری وصیت میکنم که من را در ایران دفن نکنند. اگر شد، ببرند امام رضا علیهالسلام طواف بدهند و برگردانند و در نجف و سامرا و کربلا و کاظمین طواف بدهند و در وادی السلام دفن کنند.
دوست دارم نزدیک امام باشم و همهی مستحبات انجام شود. در داخل و دور قبر من سیاهی بزنند و دستمال گریه ی مشکی و ... مثل تربت بگذارند.
داخل قبر من مثل حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم می خورد به سنگ لحد، یک اسم حضرت زهرا یا بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ، آخ نگویم و بگویم یا زهرا سلامالله علیها.
بالای سر من روضه و سینه زنی بگیرند و موقع دفن من، پرچم بالای قبرم قرار بگیرد و در زیر پرچم من را دفن کنید.
زیاد یا حسین علیهالسلام بگویید و برای من مجلس عزا نگیرید، چون من به چیزی که میخواستم رسیدم. برای امام حسین علیهالسلام و حضرت زهرا سلاماللهعلیها مجلس بگیرید و گریه کنید.
(من را) رو به قبله صحیح دفن کنید... روی سنگ قبرم اسم من را نزنید و بنویسید که اینجا قبر یک آدم گناه کار است.
يعني: العبد الحقير المذنب و یا مثل این.
پیراهن مشکی هم بگذارید داخل قبر.
#زندگی_نامه_شهید_محمدهادی_ذوالفقاری✨
به کوشش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
ناشر: انتشارات شهید ابراهیم هادی
🚫کپی اکیدا ممنوع‼️
• کانالِ شهیده راضیه کشاورز :)
🌱| @shahideRaziehkeshavarz
「شهیده راضیه کشاورز」
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭 وصیت نامه هادی با اینکه سه ماه در مناطق مختلف عملیاتی حضو
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭
وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمتها برای مردم عراق این است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشورم زندگی می کنم، مشکلات خارج کشور بیشتر از داخل کشور است قدر کشورمان را بدانند و پست سر ولی فقیه باشند.
با بصیرت باشند؛ چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید.
از خواهران میخواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا علیهاالسلام رعایت کنند، نه مثل حجابهای امروز، چون این حجابها بوی حضرت زهرا علیهاالسلام نمی دهد.
از برادرانم میخواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند.
جهان در حال تحول است. دنیا دیگر طبیعی نیست، الان دو جهاد در پیش داریم اول جهاد نفس که واجب تر است؛ زیرا همه چیز لحظه ی آخر معلوم می شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت.
حتی در جهاد با دشمنها احتمال میرود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید، چون برای هوای نفس رفته جبهه و اگر برای هوای نفس رفته باشد یعنی برای شیطان رفته و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن!
آنها اهل شیطان هستند و ما هم شیطانی.
دین خودتان را حفظ کنید چون اگر امام زمان (عج) بیاید احتمال دارد روبه روی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم. امام زمان را تنها نگذارید.
من که عمرم رفت و وقت را از دست دادم. تا به خودم آمدم دیدم خیلی گناه کردم و پلهای پشت سرم را شکسته ام و راه برگشت ندارم.
#زندگی_نامه_شهید_محمدهادی_ذوالفقاری✨
به کوشش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
ناشر: انتشارات شهید ابراهیم هادی
🚫کپی اکیدا ممنوع‼️
• کانالِ شهیده راضیه کشاورز :)
🌱| @shahideRaziehkeshavarz
「شهیده راضیه کشاورز」
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭 وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمتها برای مردم عراق این است که من الان حدود
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭
بچه های ایران و عراق! من دیر فهمیدم و خیلی گناه و کارهای بیهوده انجام دادم و یکی از دلایلی که آمدم نجف به خاطر همین بود که پیشرفت کنم. نجف شهری است که مثل تصفیه کُن است که گناه ها را به سرعت از آدم می گیرد و جای گناهان ثواب میدهد.
این مولای ما خیلی مهربان است. همچنین می خواهم که مردم عراق از ناموس و وطن خودشان و مخصوصاً حرم ها دفاع کنند و اجازه به این ظالمان ندهند و مردم عراق مخصوصاً طلاب نجف در این جهاد شرکت کنند، چون دیدم که مدافع هست، لکن کم است، باید زیاد شود.
و مطمئنم که اینها (دشمنان) کم هستند و فقط با یک هجوم با اسم حضرت زهرا عالی می شود کار این مفسدها را تمام کرد و منتظر ظهور شویم.
بهتر است که دست به دست همدیگر دهید و این غده سرطانی را از بین ببرید.
برای من خیلی دعا کنید؛ چون خیلی گناه کارم و از همه حلالیت بگیرید.
وصیت من به طلاب این است که اگر برای رضای خدا درس می خوانند و هدف دارند، بخوانند. اگر این طور نیست، نخوانند، چون می شود کار شیطانی بعد شهریه ی امام را هم می گیرند؛ دیگر حرام در حرام میشود و مسئولیت دارد.
اگر میتوانند درس بخوانند و ادامه بدهند. البته همه اش درس نیست، عبودیت هم هست باید مقداری از وقت خود را صرف عبادت کنند؛ چون طلبه ای با تقوا کم داریم؛ اول تزکیه ی نفس بعد درس.
ای داد از عَلَم شیطانی. دنیا رنگ گناه دارد، دیگر نمی توانم زنده بمانم. ان شاء الله امام حسين عليهالسلام و حضرت زهرا علیهاالسلام و امام رضا علیهالسلام در قبر می آیند...
والسلام
#زندگی_نامه_شهید_محمدهادی_ذوالفقاری✨
به کوشش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
ناشر: انتشارات شهید ابراهیم هادی
🚫کپی اکیدا ممنوع‼️
• کانالِ شهیده راضیه کشاورز :)
🌱| @shahideRaziehkeshavarz
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭
تشییع و تدفین
خبر پیدا شدن پیکر هادی درست زمانی پخش شد که قرار بود شب جمعه، یعنی شب اول ایام فاطمیه در مسجد موسی ابن جعفر علیهالسلام تهران برای او مراسم برگزار شود.
همزمان با مراسم اعلام شد که امروز پنج شنبه برای شهید هادی ذوالفقاری چهار مراسم تشییع برگزار شده!
هادی وصیت کرده بود پیکرش را در سامرا کاظمین، کربلا و نجف طواف دهند این وصیت بعید بود اجرا شود؛ زیرا عراقی ها شهدای خود را فقط به یکی از حرمین میبرند و بعد دفن میک کنند.
اما درباره ی هادی باز هم شرایط تغییر کرد. ابتدا پیکر او را به سامرا و بعد به کاظمین بردند. سپس در کربلا و بین الحرمین پیکر او تشییع شد. بعد هم به نجف بردند و مراسم اصلی برگزار شد.
در همهی حرمها نیز برایش نماز خواندند. پرچم زیبای ایران نیز بر روی پیکر این شهید، حرفهای زیادی با خود داشت. اینکه مردم ما، برادران شیعه خود را رها نمی کنند.
تشییع هادی در نجف بسیار با شکوه بود. چنین جمعیتی حتی در تشییع علما و فرماندهان دیده نشده بود.
مرحوم آیت الله آصفی نماینده مقام معظم رهبری) هم در نجف بر پیکر هادی نماز خواند.
#زندگی_نامه_شهید_محمدهادی_ذوالفقاری✨
به کوشش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
ناشر: انتشارات شهید ابراهیم هادی
🚫کپی اکیدا ممنوع‼️
• کانالِ شهیده راضیه کشاورز :)
🌱| @shahideRaziehkeshavarz
「شهیده راضیه کشاورز」
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭 تشییع و تدفین خبر پیدا شدن پیکر هادی درست زمانی پخش شد که
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭
در آخر هم همه ی جمعیتی که برای تشییع پیکر هادی آمده بودند برای تدفین به سمت وادی السلام رفتند.
می گویند عراقی ها در نجف برای شهدای خودشان تشییع خوبی در حرمها راه می اندازند ولی بعد از آنکه میخواهند شهید را دفن کنند، همه میروند فقط چند نفر میمانند.
ولی در تشییع پیکر هادی همه چیز فرق کرد. صدها نفر وارد وادی السلام شدند. خود عراقیها هم از شرکت چنین جمعیتی در مراسم تدفین شهید تعجب کرده بودند و می گفتند این شهید استثنایی است.
اما نکته ی دیگر اینکه قطعه شهدای عراق در نجف از حرم حضرت امیر المؤمنين فاصله ی بسیاری دارد اما مزار هادی به حرم حضرت علی علیهالسلام بسیار نزدیک است.
این قبر متعلق به یکی از دوستان هادی بود که او هم قبر را برای مادرش در نظر داشت اما هادی قبل از اعزام با او صحبت کرد. او هم مادرش را راضی نمود تا مزار را برای هادی قرار دهد.
یکی از دوستانش میگفت: هادی در این روزهای آخر، بیشتر شبها و سحرها بر سر مزاری که برای خودش در نظر گرفته بود حاضر می شد و دعا و نماز می خواند.
دست آخر درست در شب جمعه و شب اول فاطمیه، در همان مزار (کمی جلوتر از قبر علامه سید علی قاضی) به خاک سپرده شد.
شهید ذوالفقاری وصیت های عجیبی برای تدفین داشت که عمل کردنش مشکل بود اما به خواست خدا همه اش تحقق یافت.
او وصیت کرده بود قبر مرا سیاهی بزنید و بعد مرا در آن دفن کنید! اما امکانش نبود قبرهای نجف به شکلی است که ماسه های سستی دارد. ممکن است خیلی ساده فرو بریزد.
#زندگی_نامه_شهید_محمدهادی_ذوالفقاری✨
به کوشش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
ناشر: انتشارات شهید ابراهیم هادی
🚫کپی اکیدا ممنوع‼️
• کانالِ شهیده راضیه کشاورز :)
🌱| @shahideRaziehkeshavarz
「شهیده راضیه کشاورز」
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭 در آخر هم همه ی جمعیتی که برای تشییع پیکر هادی آمده بودند برای تدفین به سمت واد
🌭#پسرک_فلافل_فروش🌭
هادی در معرکه شهید شد و غسل نداشت. خودش قبلاً پرچم سیاهی تهیه کرده بود که خیلی ناگهانی پیکرش را در میان آن پرچم پیچیدند و در قبر
قرار دادند!
ناخواسته کل قبرش سیاه و وصیت شهید عملی شد. به گفته ی دوستانش یک شال یا فاطمة الزهرا علیهاالسلام هم بود که آن را روی صورتش گذاشتند و به خواست خودش بالای سنگ لحد شهید نوشتند: يا زهرا علیهاالسلام.
اما همه ی دوستان و آشنایان بر این باورند که شاید علت این مفقودیت ارادت ویژه ی شهید به حضرت زهرا بوده چون وقتی پیکر او با این تأخیر چندروزه پیدا شد آغاز ایام فاطمیه بود.
شبی که او به خاک سپرده شد شب اول فاطمیه بود.
دوستانش می گویند بعد از شهادت هادی وقتی به خانه اش رفتیم دیدیم
حتی سجاده اش پهن بوده است.
انگار که او بعد از نماز برای رفتن و جنگیدن به قدر سجاده . هم درنگ نکرده است.
پایان
#زندگی_نامه_شهید_محمدهادی_ذوالفقاری✨
به کوشش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
ناشر: انتشارات شهید ابراهیم هادی
🚫کپی اکیدا ممنوع‼️
• کانالِ شهیده راضیه کشاورز :)
🌱| @shahideRaziehkeshavarz