eitaa logo
شهیده فائزه‌رحیمی (دِلانه)
1.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
496 ویدیو
1 فایل
در هیاهوی دنیــا اینجا کُنج دنجی باشد برای تمامی دلتنگی هایم 💔 . . یک کانال دِلی برای جا ماندگان راه فائزه.... . کپی تمامی مطالب کانال آزاد🌹 . . حرفاتون رو می‌شنوم🙂👇 https://daigo.ir/secret/51603325254
مشاهده در ایتا
دانلود
"بالاترين خصلت فهيمه خلوص او بود. به اعتقاد من همين اخلاص بود که فهيمه را بالاتر برد. گاهی می‌شد که مامان يا ماها می‌گفتيم که فلانی‌ فلان زخم زبان را زده است و ما بايد تلافی کنيم و او می‌گفت،«شما حرفی نزنيد و مطمئن باشيد که او جوابش را خواهد گرفت. شأن شما بالاتر از اين حرف هاست. به خدا واگذارش کنيد. وقتتان را صرف اين جور چيزها نکنيد.» او واقعاً برای همه الگو بود و اساساً اهل بحث با کسی هم نبود. رفتارش طوری بود که ديگران خود به خود او را الگو قرار می‌دادند. امر به معروف را به شکلی انجام می‌داد که احدی از او دلگير نمی شد و حرفش واقعا تأثير داشت. به‌نقل‌ازخواهرشهیده @shahideh_faezeh_rahimii
خيلی فعال بود توی قم به مکتب توحيد می رفت و خيلی زياد فعاليت می کرد. توی خانه هم که بود، يک لحظه آرام و قرار نداشت. يادم هست رياضی‌اش خيلی خوب بود، ولی من رياضی ام ضعيف بود. همين که به خانه می‌آمد، کتاب هايم را می‌آورد و می‌گفت، «بيا به تو درس بدهم.» می‌گفت، «سعی کن خودت را بکشی بالا و از ديگران عقب نمانی.» به کوچک تر از خودش خيلی اهميت مي داد. يک بار که برادرم مريض شده بود، از کنارش تکان نمی خورد روح بزرگی داشت و به همه کمک می کرد. به‌روایت‌خواهرشهیده @shahideh_faezeh_rahimii
فهيمه برای رسيدن به کمال، آرام و قرار نداشت.درس می خواند، تظاهرات می رفت، درس می داد، خدمت می کرد و مهم تر از همه اينکه با آدم های همفکر خودش محشور بود. وقتش را تلف نمی‌کرد. مکتب توحيد قم که تعطيل می‌شد، سريع می‌آمد زنجان.در اينجا به مسجد می‌رفت و قرآن درس می‌داد. گاهی‌ که نمی‌توانست برود، به من می‌گفت تو برو. می‌خواست هر جور که شده دست مرا هم بگيرد و بالا بکشد. می‌گفتم، «من که بلد نيستم. بروم چی‌درس بدهم؟» می‌گفت، «کتاب های امام را بخوان، کتاب های آقای مطهری را بخوان، برو مسجد حمد و سوره بچه ها را درست کن.» دائماً توصيه می کرد که، «ننشين. بلند شو. نگذار وقتت تلف شود.» از هيچ چيز به اندازه وقت تلف کردن، بيراز نبود. هر وقت که او را می‌ديدی مشغول کاری بود. هميشه يا درس می‌خواند يا درس می‌داد واقعا روی پایش بند نبود. به‌نقل‌از‌خواهرشهیده @shahideh_faezeh_rahimii
در طول سال علاوه بر ماه مبارک رمضان زياد روزه می‌گرفت و هر هفته، دست کم دو روز را روزه بود. راوی‌خواهر‌شهید @shahideh_faezeh_rahimii
گاهی می‌شد که مامان يا ماها می‌گفتيم که فلانی‌ فلان زخم زبان را زده است و ما بايد تلافی کنيم و او می‌گفت،«شما حرفی نزنيد و مطمئن باشيد که او جوابش را خواهد گرفت. شأن شما بالاتر از اين حرف هاست. به خدا واگذارش کنيد. وقتتان را صرف اين جور چيزها نکنيد.» او واقعاً برای همه الگو بود و اساساً اهل بحث با کسی هم نبود. رفتارش طوری بود که ديگران خود به خود او را الگو قرار می‌دادند. امر به معروف را به شکلی انجام می‌داد که احدی از او دلگير نمی شد و حرفش واقعا تأثير داشت. به‌نقل‌ازخواهرشهیده @shahideh_faezeh_rahimii
«خدایا! چقدر پستی و ذلت‏به همراه دارم. چقدر توشه راه کم و چقدر راه طولانی و بی‏پایان.» ✍دست نوشته @shahideh_faezeh_rahimii
وقتش را تلف نمی کرد. مکتب توحيد قم که تعطيل می شد، سريع می آمد زنجان. در اينجا به مسجد می رفت و قرآن درس می داد. گاهی که نمی توانست برود، به من می گفت تو برو. می خواست هر جور که شده دست مرا هم بگيرد و بالا بکشد. می گفتم، «من که بلد نيستم. بروم چی درس بدهم؟» می‌گفت، «کتاب های امام را بخوان، کتاب های آقای مطهری را بخوان، برو مسجد حمد و سوره بچه ها را درست کن.» دائماً توصيه می کرد که، «ننشين. بلند شو. نگذار وقتت تلف شود.» از هيچ چيز به اندازه وقت تلف کردن، بيراز نبود. هر وقت که او را می ديدی مشغول کاری بود. به‌نقل‌ازخواهرشهیده @shahideh_faezeh_rahimii
«خدایا! چقدر پستی و ذلت‏به همراه دارم. چقدر توشه راه کم و چقدر راه طولانی و بی‏پایان.» ✍دست نوشته @shahideh_faezeh_rahimii
در روزهای کاری، هر وظيفه ای را که به عهده می گرفت، به نحو احسن انجام می داد. به هر حال جاهايی بود که می شد از کار طفره رفت و کسی هم متوجه نشود، ولی ايشان هر مسئوليتی را به تمامی انجام می داد. @shahideh_faezeh_rahimii
هر وقت که يک کمی جان می گرفت، می رفت خون اهدا می کرد. زياد روزه می گرفت و هر هفته، دست کم دو روز را روزه بود. به‌نقل‌از‌خواهرشهیده @shahideh_faezeh_rahimii
خداوندا ساعات عمر نزد ما مانند ظروفی هستند و خدا نكند كه این ظروف پُر از معصیت و گناه و خالی از معنویات اخلاقی باشد. خدایا! قدرتی ده تا ظرف‌های درون خود را از معصیت پر نسازیم. ✍دستنوشته : @shahideh_faezeh_rahimii
از بی بندوباری بيزار بود. حجاب وحيای بالايی داشت. روزی كه قرار بود (فرح، همسر شاه خائن) برای بازديد به مدرسه شان برود، توی دفترچه اش نوشته بود: «گفته اند هر كس حجابش را برندارد يا در مراسم شركت نكند، از انضباطش كم می‌شود يا او را اخراج می‌كنند. با اين حال من به هيچ قيمتی در اين مراسم شركت نخواهم كرد.حتی اگر مرا اخراج كنند». @shahideh_faezeh_rahimii