🌷 #شهید #مهدی_زین_الدین
روزی، همراه عدهای دور هم نشسته بودیم. مهدی هم بین ما بود. هر کسی آرزویش را میگفت. یکی میگفت من اول دوست دارم اسیر شوم تا سختی اسارت اهل بیت امام حسین (ع) را بچشم. خلاصه، هر کسی چیزی میگفت و صحبتی در این زمینه میکرد تا رسید به مهدی. همه منتظر بودیم ببینیم او چطور دوست دارد شهید شود؛ یا اصلا دوست دارد شهید بشود یا نه. چیزی که مهدی گفت، تامل همه را برانگیخت، و ما تازه فهمیدیم که اخلاق و برای خدا بودن یعنی چه. مهدی گفت: من، چیزی را میخواهم و به چیزی راضی هستم که خدا دوست دارد و به آن راضی است.
به نقل از کتاب #از_همه_عذر_میخواهم
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #مهدی_زین_الدین
در مقطعی، به علت فشار کار و بعضی از مسائل، حسابی خسته شده و بریده بودم و میخواستم برگردم. قبل از اینکه بروم، رفتم سراغ آقا مهدی زینالدین، و گفتم: من دیگه آدمی نیستم که بتونم بمونم، و طاقتم طاق شده. چیز زیادی به من نگفت. گفت: ببین... اگر ما بخواهیم عقب بکشیم، اولین کسی که باید عقب بکشه، امامه. ما اگه برای خدا داریم کار میکنیم، باید بمونیم و مقاومت کنیم و در برابر همهی تهمتهایی که به ما میزنند، صبر و به خدا توکل کنیم.
همین صحبت کوتاهی که کرد، آب سردی بود بر وجود آتشین من، و با این چند جمله آرام شدم.
به نقل از کتاب #از_همه_عذر_میخواهم
🆔 @shahidemeli