eitaa logo
✔ عکس نوشت شهدا | سامانه ملی شهدا
1.4هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
299 ویدیو
2 فایل
©️ عکس نوشت شهدا | استوری شهدا | برای شهدا | جهت عضویت در کانال روی گزینه پیوستن کلیک کنید. پشتیبانی کانال: @birangi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 سه ماه تعطیلات تابستان که می‌شد، می‌گفت: من خوشم نمیاد برم توی کوچه و با این بچه‌ها بشینم، وقت‌مو تلف کنم. می‌خوام برم شاگردی. می‌گفتیم: آخه برای ما زشته که تو بری شاگردی. بری شاگرد کی بشی؟ می‌گفت: می‌رم شاگرد یه میوه‌فروش می‌شم. می‌رفت و آن‌قدر کار می‌کرد که وقتی شب به خانه می‌آمد، دیگر رمقی برایش نمانده بود. به او می‌گفتم: آخه ننه، کی به تو گفته که با خودت این‌طوری کنی؟ می‌گفت: طوری نیست، کار کردن یه نوع عبادته، کیه که زحمت نکشه و کار نکنه؟ می‌گفت: حضرت علی این همه زحمت می‌کشید! نخلستون‌ها رو آب می‌داد، درخت می‌کاشت، مگه ما به دنیا اومدیم که فقط بخوریم و بخوابیم؟ به نقل از مادر شهید، کتاب 🆔 @shahidemeli
🌷 قسمتی از سخنرانی شهید: ... در راهی که فی سبیل الله و فقط برای خدا می‌پیماییم، اگر مومن یک لحظه احساس کند که ناامید است، آن لحظه، لحظه‌ی کفر و شرک انسان است؛ چرا که همه‌ی وجود ما، همه‌ی توان ما و همه‌ی هستی ما، به دست خداست و همیشه بایستی امیدوار و مطمئن بوده و توکل به خدا داشته باشیم. این صحنه همیشه محل آزمایش است. چهار صباحی زنده‌ایم، ۲۰ سال، ۳۰ سال، ۴۰ یا ۵۰ سال، آخر هم از دنیا می‌رویم. در این چهار صباحی که زنده‌ایم، مرتب به وسیله‌ی خدا آزمایش می‌شویم و هر لحظه و ثانیه‌ی عمر ما آزمایش است. شکست هست، پیروزی هست، سختی هست، راحتی هست، همه چیز هست، ولی آن‌چه بیش از همه مطرح است، آزمایش خداست. برای خدا کاری ندارد که یک لحظه صدام را از روی کره‌ی زمین بردارد، ولیکن خداوند، صدام را در کفرش آزمایش می‌کند و ما مومنان را در ایمان‌مان؛ چرا که در جنگ‌مان در مقابل عراق، هیچ چیز غیر از ایمان‌مان بر دشمن غلبه نکرد. از نظر ابزار ضعیف‌تریم، از نظر امکانات ضعیف‌تریم، از نظر کمک‌های بیگانه ضعیف‌تریم و هرچه شیطان و شیطانک هم هست، پیرو صدام‌اند و ما غیر از خدا هیچ‌کس را نداریم... منبع: کتاب 🆔 @shahidemeli
🌷 در سنگر فرماندهی با حاجی نشسته بودیم که ناگهان یک نفر با داد و فریاد وارد شد. بدون مقدمه، حاجی را خطاب قرار داد و در مقابل همه با لحنی اهانت‌آمیز سر حاجی فریاد کشید. پریدم وسط حرف‌هایش و گفتم: مرد حسابی! این چه وضع حرف زدنه!؟ درست صحبت کن، داری با فرمانده لشکر حرف می‌زنی. گیرم حق هم با تو باشه، ولی کی به تو همچین اجازه‌ای داده که با حاجی این جوری صحبت کنی؟ گفت: بشین سر جات! تو دیگه چی کاره‌ای؟ و دوباره به حرف‌هایش ادامه داد. سر مسئله‌ای اعتراض داشت و حاجی را مقصر می‌دانست که چرا توجه نمی‌کند. در تمام مدتی که او سر حاجی فریاد کشید، حاجی ساکت و آرام نشسته بود و بدون کوچک‌ترین عکس‌العملی، به حرف‌های او گوش می‌کرد. آخر سر هم وقتی حرف‌هایش تمام شد، به او گفت: حق با شماست، ناراحت نباش، خونسردی خودت رو هم حفظ کن. من حتما قضیه رو پیگیری می‌کنم، ان‌شاءالله درست می‌شه. همه از این نحوه‌ی برخورد حاجی درس گرفتیم، که او چطور توانست خودش را کنترل کند و در کمال آرامش و ادب جواب او را بدهد و خشمگین نشود. به نقل از مجتبی عسگری، کتاب 🆔 @shahidemeli