🌷 #شهید #عبدالرضا_کرمالدین
وقت نماز صبح بود که بیدار شدم. رختخواب عبدالرضا دست نخورده بود. معلوم بود تا صبح خانه نیامده. با دلواپسی پلهها را آمدم پایین. با خودم گفتم: نماز خوندم میرم دنبالش. از زیر پلهها صدایی شنیدم. چراغ را روشن کردم. انگار کسی لای زیلو خوابیده بود. پرسیدم: عبدالرضا! تویی؟ چرا اونجا خوابیدی؟ گفت: دیر وقت اومدم. دیدم در هال قفله، دلم نیومد شما رو بیدار کنم.
به نقل از پدر شهید
🆔 @shahidemeli