eitaa logo
✔ عکس نوشت شهدا | سامانه ملی شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
306 ویدیو
2 فایل
©️ عکس نوشت شهدا | استوری شهدا | برای شهدا | جهت عضویت در کانال روی گزینه پیوستن کلیک کنید. پشتیبانی کانال: @birangi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 خبرنگاری که از ژاپن آمده بود، پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی لبخندی زد. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم، تا هر زمان که اسلام در خطر باشد ... و ما دست در دست همه ی مظلومان این کره ی خاکی، به جنگ همه ی نامردها و ظالمان می رویم. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
🌷 اکبر تعریف می کرد: این اواخر یک بار آمدم پایگاه و دیدم آشپز پادگان خیلی ولخرجی کرده! دو جور غذا تهیه کرده بود. چلومرغ و چلوقیمه، مرغ برای خلبان ها و قیمه برای سرباز ها. وقتی فهمیدم، ناراحت شدم و گفتم: حالا که دوجور غذا درست کردی مرغ را بگذار برای سربازها و قیمه برای خلبان ها. تا یاد بگیری بین بندگان خدا فرق نگذاری. خدا همه را یک جور آفریده. به نقل از همسر شهید، کتاب 🆔 @shahidemeli
🌷 مردم عادی هم در آن روزها خیلی به شیرودی ارادت داشتند. او بارها به دنبال حل مشکلات مردم بود. با این که خیلی درگیر مسائل جنگ بود اما از حل مشکلات مردم محروم مناطق مرزی غافل نبود. شیرودی هر بار فرصت داشت، به بیمارستان پادگان ابوذر می آمد برای اهدای خون. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
🌷 بعد از این که متحول شد، برای تغییر من به عنوان همسرش اصلا سخت نگرفت. او سعی می کرد من را قانع کند. بیشتر هم در موضوع حجاب بود. سعی می کرد به من تحمیل نکند. من پوشیده بودم اما او پوشیدگی با چادر را دوست داشت. با دلیل و منطق حرف می زد و همین باعث می شد حرفش را قبول کنم. به یاد دارم یک بار تمام مسیر تهران تا کرمانشاه درباره ی فلسفه ی نماز برایم حرف زد. از تفسیر نماز گرفته تا تآثیر آن در انسان. استفاده از دلایل گوناگون باعث می شد که طرف مقابلِ شیرودی، مطیع سخنان او بشود. و این نشان می داد که چقدر اهل مطالعه است. به نقل از همسر شهید، کتاب 🆔 @shahidemeli
🌷 آن روزهای آخر قرار بود که شیرودی به پاس خدمات منحصر به فردش دوباره ارتقا بگیرد و سروان شود. هرچند هیچ گاه درجه و مقام برایش مهم نبود. او هیچ گاه درجه ی خود را روی لباسش نصب نکرد. چند نفری از دوستان برای عرض تبریک آمده بودند، اکبر خیلی جدی گفت: تبریک را به زمان دیگری موکول کنید؛ زمانی که در اجرای فرمان امام و رسیدن به خدا شهید شوم. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
📖 ″برشی از خاطرات″ | شهید علی اکبر شیرودی 🆔 @shahidemeli
| 📖 ″برشی از خاطرات″ | شهید علی اکبر شیرودی 🆔 @shahidemeli
🌷 یکی از خلبانان می گفت: در آذرماه ۱۳۵۹ اکبر به پایگاه کرمانشاه برگشت. او گفته بود که چند روزی به مرخصی می رود اما همان شب بازگشت! بیشتر خلبانان خواب بودند. اکبر هم آماده ی خواب شده بود که پرسیدم: قرار بود چند روزی مرخصی باشی؟ چی شد که ... گفت: توی این شرایط نمی تونم توی خونه بمونم. وقتی دشمن به راحتی حمله می کنه و اوضاع کشور این طوریه، باید برمی‌گشتم. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
🌷 مدیریت اکبر را همه قبول داشتند. اکبر از روز اول زیر بار حرف زور نمی رفت. اما در مقابل نیروهای پایین دست و همکاران خودش بسیار افتاده و متواضع بود. بارها دیده بودم که بهترین غذا را به سربازها می داد. در شرایطی که حقوق ها کم و مشکلات زیاد بود از هر تلاشی برای حل مشکلات همکاران استفاده می کرد. برای همین همه او را دوست داشتند. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
📖 ″برشی از خاطرات″ | علی اکبر شیرودی | 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷 🆔 @shahidemeli
📖 ″برشی از خاطرات″ | علی اکبر شیرودی | 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷 🆔 @shahidemeli
🕊🌷 🍀شهید فلاحی از نام‌آوران دفاع مقدس و صاحب‌نظران جنگ‌های هوایی می‌گوید: شهید شیرودی غيرممكن را ممكن می‌ساخت و كسی بود كه وقتی خبر شهادتش را به امام خمینی رضوان‌الله‌علیه دادم، یک ربع به فکر فرو رفتند و گفتند: شیرودی آمرزیده است در حالی‌که در مورد همه شهدا می‌فرمود: خدا آنها را بیامرزد. 🕊🌷 | 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷 🆔 @shahidemeli