🌷 #شهید #کریم_فتحی
از جملهی خصوصیات مشهور برادر فتحی، این بود که هر جا حضور داشت، صبحگاه برقرار بود. سختگیری و جدیت او در برگزاری صبحگاه را قبلا تجربه کرده و دوباره صحبتهای من و حسین در این باره بود که چطور از صبحگاه در برویم! چطور است جایی دور از چشم بقیه بخوابیم؟ اگر آنها صبح که بیدار میشوند، ما را کنار خودشان نبینند، هم ما از صبحگاه در امان میمانیم و هم نظم به هم نمیخورد. به حسین گفتم و خوب که فکر کردیم سرانجام محلی را برای خوابگاه شناسایی کردیم. آنجا، پشت میدان صبحگاه گردان امام حسین (ع) بود که اتفاقا به تازگی میلهها را جوشکاری کرده و سایهبانی هم درست کرده بودند. قرار شد پتوهایمان را آنجا ببریم و هر شب را همانجا سحر کنیم. دو شب در کمال آرامش همانجا خوابیدیم. عصر روز سوم، غیبت ما، حرمتی را دچار شک کرده بود. متوجه شده بود که شبها جای ما خالی است و در صبحگاه هم حاضر نمیشویم؛ شب، دنبال ما راه افتاده و مخفیگاه ما را پیدا کرده و صبح آن روز، رازمان را برای فتحی فاش کرده بود.
من و حسین، بیخبر از همهجا بعد از نماز صبح خوابیده بودیم؛ اما اولین سنگی که به میلهی فلزی سایهبان خورد، با صدای ناهنجاری ما را از خواب پراند. در کمال ناباوری دیدیم که بچههای واحد از کنار مخفیگاه ما رد میشوند و هر یک سنگی حوالهی سایهبان ما میکنند! ما که هنوز خوابآلود بودیم، نیمخیز شدیم و خطاب به کریم حرمتی که بچهها را تا آنجا هدایت کرده بود، همصدا شدیم: پسر خوب، بچهها را ببر اون طرف بدوان. چرا همه رو جمع کردهای اینجا؟
یک نفر ار جمع بچهها که همچنان میدویدند، جدا شد و به سوی ما دوید. تازه متوجه شدیم که کریم فتحی است! حتی مجال سلام هم نیافتیم. خیلی تند گفت: بلند شین! زود بلند شین بیاین واحد، کارتون دارم!
او رفت، و ما پشت سرش به مقر واحد اطلاعات رفتیم. اول، حسین را صدا کرد. رفتند گوشهی چادر. بیرون ایستاده و منتظر بودم تا حسین بیرون بیاید، و من پیش برادر فتحی بروم. یکی دیگر از صفات بارز و معروف برادر فتحی این بود که اگر قرار میشد چند نفر را سرزنش کند، هیچوقت آنها را پیش هم نصیحت نمیکرد و تذکر نمیداد.
_بیا ببینم، آقا مهدی!
وارد شدم. ناراحت بود. گفت: این چه روحیهایست؟ مثل اینکه سست شدهای! نکنه از جنگ خسته شدهای! چرا از صبحگاه فرار میکنی؟ چرا این مسائل را جدی نمیگیری؟ فکر نمیکردم برای یک صبحگاه، این حرفها را بشنوم. با شرمندگی عذرخواهی کردم و تعهد دادم از فردا در صبحگاه شرکت کنم.
به نقل از کتاب #لشکر_خوبان
🆔 @shahidemeli