پُرکاری و کمخوابی ویژگی اصلیاش بود. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پُرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی میکرد.
#شهید #مدافع_حرم #محمود_رضا_بیضایی
🆔️ @shahidemeli
با زبان عربی و لهجههای عراقی و سوری آشنا بود و به همین خاطر، با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباط تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزبالله و همینطور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را میستود.
#شهید #مدافع_حرم #محمود_رضا_بیضایی
🆔️ @shahidemeli
از روزی که رفت سپاه، همهجوره دگرگون شد. به جرئت میگویم که همهی تعلقات و علایقش محو شد. سپاه برای محمودرضا نقطهی عطف بود. محمودرضای قبل از سپاه با محمودرضای بعد از سپاه متفاوت است. خیلی چیزهای حتی مباح را هم به راحتی بوسید و گذاشت کنار.
#شهید #مدافع_حرم #محمود_رضا_بیضایی
🆔️ @shahidemeli
🌷 #شهید #مدافع_حرم #محمود_رضا_بیضایی
مطالعات دینی و سیاسیاش تعطیل نمیشد. به اخبار و وقایع داخلی و خارجی، به ویژه تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل میکرد. تعصب آگاهانه و وافری به انقلاب اسلامی، رهبری و نظام داشت. در ایام فتنهی ۸۸، شب و روز آرام و قرار نداشت. تمام اخبار و وقایع فتنه را رصد میکرد و در معرکهی دفاع سخت از انقلاب اسلامی در ایام فتنه، چندین بار جانش را به خطر انداخت. صاحب موضع بود و در بحثها به خوبی استدلال میکرد. میگفت این انقلاب تنها نقطهی امید مستضعفان عالم است و هرگونه تهدیدی که متوجه موجودیت انقلاب اسلامی باشد، میتواند جبههی مستضعفان و علاقهمندان انقلاب اسلامی در جهان را سست کند و نگرانی عمیقی از این بابت داشت.
به نقل از کتاب #تو_شهید_نمی_شوی
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #مدافع_حرم #محمود_رضا_بیضایی
اطلاعات سیاسی اش به روز بود. این طور هم نبود که فقط برای خودش بخواند؛ درباره ی خبر یا تحلیلی که می خواند، با دیگران هم حرف می زد. یکی از هم سنگرهایش می گفت: وقتی محمودرضا از مسائل سیاسی حرف می زد، من حرف هایش را به خاطر می سپردم و همان شب در پایگاه محل، برای بچه ها بازگو می کردم.
به نقل از کتاب #تو_شهید_نمیشوی
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #مدافع_حرم #محمود_رضا_بیضایی
محمودرضا شکسته بود خودش را و به راحتی می شکست خودش را. در این خصوصیت اخلاقی در اوج بود. بدون اغراق می گویم که به جز مقابل دشمن و آدم های زورگو، مقابل همه ی بندگان خدا این جور بود؛ افتاده و متواضع و بی ادعا. آن قدر تمرین کرده بود که خودشکنی برایش آسان شده بود. وقتی اولین بار بعد از حدود بیست سال، مربی کاراته اش استاد علی برپور را که سال ۱۳۷۰ با هم پیش ایشان تعلیم می دیدیم ملاقات کرد، خم شد و دست ایشان را بوسید؛ کاری که هیچ وقت من برای مربیانم نکرده بودم. حتی در برخورد با مردم عادی که شاید سلوک بسیجی اش را قبول نداشتند هم همین طور متواضع بود.
به نقل از کتاب #تو_شهید_نمی_شوی
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #مدافع_حرم #محمود_رضا_بیضایی
شوق شهادت طلبی داشت، به ویژه از چند ماه مانده به شهادتش؛ اما این چیزی نبود که یک شبه در او ایجاد شده باشد. علی رغم این که در جمهوری اسلامی، دوست و دشمن این همه توی سر تبلیغ از جبهه و جنگ و گفتن و نوشتن از دفاع مقدس می زنند؛ به عنوان برادرِ محمودرضا می گویم که او هرچه داشت، از فرهنگ دفاع مقدس داشت. شخصیت محمودرضا حاصل اُنس با همین کتاب ها و فیلم ها و خاطره ها و گفتن ها و نوشتن ها از شهدای دفاع مقدس بود.
به نقل از کتاب #تو_شهید_نمیشوی
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #مدافع_حرم #محمود_رضا_بیضایی
هیچ وقت از معنویات حرف نمی زد. تا جایی که می توانست آدم را می پیچاند که حرفی از زبانش راجع به معنویات نکشی. سلوک معنویاش بسیار مکتوم بود و از هر حرف و یا هر حرکتی که کوچک ترین حکایتی از تقوای او داشته باشد، همیشه پرهیز میکرد. معاملهای را که با خدا کرده بود تا آخر برای همه کتمان کرد و زهدی به کسی نفروخت.
به نقل از کتاب #تو_شهید_نمیشوی
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #مدافع_حرم #محمود_رضا_بیضایی
کتابخانه ای که از او به جا مانده، تقریبا تمام کتاب های منتشرشده در حوزه ی ادبیات دفاع مقدس در چند سال گذشته را در خود گنجانده است. مثل همه ی بچه های بسیج، به یاد و نام و تصاویر سرداران شهید دفاع مقدس، به ویژه حاج همت تعلق خاطر داشت. این اواخر پیگیر محصولات جدید ادبیات دفاع مقدس بود. گاهی از من می پرسید فلان کتاب را خوانده ای؟ و اگر می گفتم نه، نمی گفت بخوان، خودش می خرید و هدیه می کرد. اواخر، چند تا کتاب را توصیه کرد که بخوانم. از بین این کتاب ها، کوچه ی نقاش ها، دسته ی یک، همپای صاعقه و ضربت متقابل یادم مانده است. مجموعه ی شش جلدی سیری در جنگ ایران و عراق را که از کتابخانه ی خودش به من هدیه کرد، هنوز به یادگار دارم. یک بار هم رُمانی را که بر اساس زندگی شهید باکری نوشته شده بود، از تهران برایم پست کرد که بخوانم. یادم هست با هم در مراسم رونمایی این کتاب شرکت کرده بودیم.
به نقل از کتاب #تو_شهید_نمیشوی
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #مدافع_حرم #محمود_رضا_بیضایی
من اعتقاد دارم شهادتش مزد پُرکاری اش بود. بعد از شهادتش دو بار به پادگان محل کارش در تهران رفتم. با یکی از همکارانش به اتاقی که کمد وسایل شخصی محمودرضا در آن بود رفتیم. روی کمدش این جمله از امام خامنه ای را با فونت درشت تایپ کرده و چسبانده بود: در جمهوری اسلامی هر جا که قرار گرفته اید، همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه ی کارها به شما متوجه است.
به نقل از کتاب #تو_شهید_نمیشوی
🆔 @shahidemeli
🕊🌷
سردوراهیگناهوثواب
بهشهادتفکرکن...
بهنگاهامامزمانتفکرکن...
ببینمیتونیازگناهبگذری...؟!
ازگناهکهگذشتی ..ازجونتهم
میگذری...🕊:))
🕊🌷
#شهید | #محمود_رضا_بیضایی
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🆔 @shahidemeli
🕊🌷
یکی از همسنگرهایش میگفت: من بستن کمربند ایمنی را در سوریه از محمودرضا یاد گرفتم، یکبار به او گفتم: اینجا دیگر چرا کمر بند میبندی؟! اینجا که پلیس نیست! گفت: میدانی چقدر زحمت کشیدهام که با تصادف نمیرم؟!
🕊🌷
#شهید | #محمود_رضا_بیضایی
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🆔 @shahidemeli