زمین تا آسمان
خدا که مثل ما آدمها نیست. همیشه فکر کردهام بیمزهترین نمازهایم را هم در حسابم مینویسد، اما آنهایی را با آغوش باز میپذیرد که یا شش دنگ حواسم پیش خودش بوده، یا دلیلی موجه برای حواس پرتی داشتهام. و تنها دلیل موجهم کودکی بچههایم بوده، وقتی از سروکولم بالا میرفتهاند،زیر چادر نمازم قایم باشک بازی میکردهاند و مهرو تسبیحم را کش میرفتهاند.
آن نمازها که تمام میشد توی سجده بعدش میگفتم:«خدایا من میخواستم حواسم باشهها این فسقلی اومد ناز و ادا ریخت. بعدم نمیشه که بهش بکن و نکن تحویل بدم، از نماز زده میشه» و دلم قرص بود که عبادتم میان نفسهای گرم کودکم و صدای خندههای ریزش هم سرعت اعمال بندگان صالح توی هوا پیچ میخورد و میرود بالا.
اما هرگز در مخیلهام هم نگنجیده که چنین نمازی کنار کودکم بخوانم، او در سکوت و سکون، من در بغض. تصورش هم دل آدم را چنگ چنگ میکند.
خدایا غزه عجب محشری به پاست. اصلا دنیای آنها با دنیای ما زمین تا آسمان فرق دارد.
نوشته فهیمه فرشتیان
#پدردختری
#غزه
#مرگبرحرملهزمان
https://eitaa.com/shahideqods