✅ کلام شهید:
«نماز اول وقت را رها نکنید.»
✳️ ایشان قبل از انقلاب هرجایی که بودند و اذان میشنیدند، خودشان اذان میگفتند و همانجا نماز میخواندند.
✳️بعضی از وقتها در مراسمات عروسی که تازه در تالارها انجام میشد، آقا سید میدانست که نباید آنجا برود، ولی برای اینکه جو را عوض کند،
✳️ آنجا میرفت و با صدای بسیار زیبایشان شروع میکردند، اذان گفتن و جو را عوض میکردند و آنقدر این اذان زیبا بود که همه لذت میبردند و گوش می دادند
#سردار_شهید_سید_مجتبی_هاشمی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
[شما یک دعوتنامه از طرف شــهــدا دارید]🌸
آنچه مهم است
حفظ راه #شـــهــــدا ست
یعنی
پاسداری از خون شهدا
این وظیفه اول ماست.🙂🕊
شهید ، قـلــ♡ـــب تاریخ است...♥️🇮🇷
برای عضویت روے لینک کلیک کنید
و وارد محفل شهدایے شوید.👇🏻
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
🔻─┅═ঊ﷽ঈ═┅
آیشهــــدا گاهےنگاهے
🌷«یادی که دردلهاهرگزنمی میرد یاد شهیدان است»🌷
📕 طراحی، تولید و توزیع دفترهای مشق سیمی با طرح های شهدای شاخص استان قزوین
برای اولین بار این مدل از طراحی لوازم التحریر ایرانی اسلامی با موضوع سرداران و امیران شهید چاپ و ارایه می گردد.
🤝آماده ارایه پخش عمده این محصول فرهنگی به تمامی ارگانهای دولتی و خصوصی
🔖 مشخصات محصول ؛
تعداد صفحات: ۵۰ صفحه
نوع صحافی: فنری
نوع طرح: چهاررنگ، روغنی سلفون دار
جهت سفارش و خرید کلی همراه تخفیفات ویژه با شماره ۰۹۹۳۱۸۰۴۹۳۸ برادر زال بیگی تماس حاصل فرمایید.
آدرس : قزوین، خیابان نادری جنوبی، جنب کوچه کانون، درب قدیمی معراج شهدا، فروشگاه حاج آقا عباسی
🔻 ستاد کنگره ۳۰۰۰ شهید استان قزوین
🔻اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان قزوین
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
🥀 شهید یوسف قربانی ؛ شهیدی که در دنیا هیچکس را نداشت و برای آب نامه مینوشت ،...📩
🌻 محل تولد : زنجان
💧تاریخ تولد : ۱۳۴۵
🩸تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
🚩 نام عملیات : کربلای ۵
🇮🇷 منطقه عملیاتی : شلمچه
🔹در ۶ ماهگی پدر ، در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادربزرگش و برادرش را در تصادف از دست داد ؛
زمانی هم که شهید شد ، غریبانه دفنش کردند ،...💔😭
⏰ چند دقیقه قبل از عملیات ، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسید : آقا یوسف ،...! غواص یعنی چی ،...؟
او پاسخ داد : غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج)
📝 نامه برای آب ،...💧
همرزم یوسف میگوید : هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد ،...!
با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد ؟ آن هم هر روز ،...!!!
🔹یک روز گفتم یوسف جان برای کی نامه مینویسی ،...؟ نامهات را پست نمیکنی ،...؟
🔹دست مرا گرفت ، قدمزنان کنار ساحل اروند بُرد ، نامه را از جیبش درآورد ، و داخل آب انداخت! چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت : من برای آب نامه مینویسم ، چون کسی را ندارم که ،...💔😭
💐 به یادش ، در گروهها ارسال کنیم تا سیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهر این شهید عزیز هدیه شود ،...💫