#عجب_کاری!!!
چهره های نورانی...
♦️وسـط سینه زنـی، روحـانی گـردان برخاست؛ توی تاریکی دستهایش را رو به آسمـان بلند کرد و درحال بغض گفت: «برادرا! ماآمده ایم اینجـا تا پـاک شـویم. آمدیم کـه گنـاه نکنیم. حـالا کسانی که گناه کارند، از چـادر خارج شوند و بچه هایی که اطمینان دارند بی گناهند بمـانند.»
🔹آه و ناله بچه ها بلند شد.خیلی ها بیرون رفتند؛ چند نفری هم داخل ماندند. حـاج آقا تک تک بچه های داخـل را می بوسـید و به صورتشـان دسـت میکشید و میگفت: «قربون چهره های نورانیتون برم! مـن را هـم درآن دنیـا شفاعت کنید.»
♦️بعداز مراسـم همین که چـراغ ها روشـن شدند؛دیگر نتوانستیم جلوی #خنده مان را بگیریم. سیاه تراز صورت تمـام کسـانی که داخـل چـادر بودند، #دست های حـاج آقـا بـود!.
حاجی در حـالی که می خندید گفت:
«منو ببخشید که این کـار رو کـردم.میخواستم به کسانی کـه خودشـان را بی گنـاه می دانند درسی داده باشـم. فقـط پیـامبـران و ائمـه اطهار ع هستند که #معصومند؛ ما که خاک پای آنها هم نمی شویم.
#خاطرات_جبهه
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/shahidesaratghazvin