eitaa logo
شهدای اسارت استان قزوین
252 دنبال‌کننده
11هزار عکس
2هزار ویدیو
7 فایل
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست (مقام معظم رهبری ) تنها کانال تخصصی فعال با محتوای شهدایی در استان قزوین ارتباط با ادمین: @abcdefil اگه میخوای ارادت قلبی خودت رو به شهدا نشون بدی عضو کانال شو و مارو به دوستانت معرفی کن
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹همسر : مشغول آشپزی بودم، 🌹آشوب عجیبی در دلم افتاد،مهمان داشتم، به مهمانها گفتم: 🌹شما آشپزی کنید من الان بر می گردم. رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش. 🌹ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم. 🌹🇮🇷رنگش عوض شد و سکوت کرد، گفتم: چه شده مگر؟ 🌹🇮🇷گفت: درست در همان لحظه می خواستیم از جاده ای رد شویم که مین گذاری شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد ژیلا؟ خندیدم. 🌹🇮🇷باخنده گفت: تو نمی گذاری من شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شده ای؟ بگذر از من! همسر 🇮🇷☘شهیدابراهیم‌همت •[👀]• درگیر یڪ نگاھِ تو شد ، روزگـار من http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
یک استاد دانشگاه می گفت: شبی در خواب شهید همت را دیدم. با موتور تریل آمد به من گفت: بپر بالا. از کوچه ها و خیابان ها که گذشتیم، به در یک خانه رسیدیم. و بعد از خواب پریدم ... به اطرافیان گفتم به نظر شما تفسیر این خواب چیست؟ گفتند: آدرس خانه را بلدی؟ گفتم: بله. گفتند معلوم است، حاج ابراهیم گفته آنجا بروی. خودم را به در آن خانه رساندم. در زدم. پسر جوانی دم در آمد. گفتم: شما با حاج ابراهیم همت کاری داشتی؟ یک دفعه رنگش عوض شد و شروع به گریه کرد. رفتیم داخل و گفت: چند وقت هست می خواهم خودکشی کنم. داشتم تو خیابون راه می رفتم و فکر می کردم، که یک دفعه چشمم افتاد به تابلو اتوبان شهید همت. گفتم: می گن شماها زنده اید، اگر درسته یک نفر رو بفرست سراغم که من رو از خودکشی منصرف کنه. الآن هم شما اومدید اینجا و می گید از طرف شهید همت اومدید.   📚 کتاب «شهیدان زنده‌اند» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
وقتی مریض می‌شدیم ، چقدر بالای سرمان گریه می‌کرد ، می‌گفتیم حالا از این مریضۍ نمی‌میرم کھ ! گریه مـےکرد آدم خجالت می کشید زنده بماند؛از بس مهربان بود :)🌼°• | http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
هروقت می‌خواست برای جوانان یادگاری بنویسد، می‌نوشت: من کان الله کان الله له هرکه با خدا باشد، خدا با اوست! رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن.. :)🌿🤍 http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
چشماش خیلییی قشنگ بود همیشه بهش میگفتم محمد ابراهیم چشمات قشنگن!😍 قشنگ بودن چون هیچ وقت با این چشما گناه نکرده بود و نامحرم ندید قشنگ بودن چون نیمه های شب بلند میشدم میدیدم داره در درگاه خدا زار میزنه و برای خدا اشک میریزه:) روزی‌که پیکرشو آوردن دیدم محمدابراهیمم دهن به بالا نداره خدا سرشو با قابش با اون چشمای قشنگش خریده بود 😭💔 همسرشهید 🌱 http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
یک شب قبل از عملیات «والفجر »4 بود. در یکی از خانه های سازمانی پادگان «الله اکبر » اسلام آباد بودیم. به خانه که آمد، کاغذی را به من نشان داد. سیزده نفری می شدند، اسامی همسنگرانش را نوشته بود، اما جلوی شماره چهارده را خالی گذاشته بود. پرسيدم: «اینها چیه؟ » گفت: «لیست شهداست. » گفتم: «کدام شهدا؟ » گفت: «شهدای عملیات آینده ». گفتم: «از کجا میدانی؟ » 🤔 گفت: «ما میتوانیم بچه هایی را که قرار است شهید بشوند از قبل شناسایی کنیم. » گفتم: «علم غیب دارید؟ » گفت: «نه، شواهد این جوری نشان میدهد. صورت بچه ها، حرف زدنشان، کارهایی که میکنند، درد دلهایشان، دل تنگی هایی که دارند، کلی علامت می بینیم. »😊 گفتم: «این که سیزده تاست، چهاردهمی کیست؟ » گفت: «این یکی را شما باید دعا کنی قبول بشود حاج خانم » منظور حاجی را فهمیدم. اما چرا من؟ چه طور می توانستم برای او آرزوی رفتن کنم. من حاجی را بی اندازه دوست داشتم.💔 راوی: ژیلا بدیهیان – همسر 🌹 http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
هروقت می‌خواست برای جوانان یادگاری بنویسد می‌نوشت: من کان الله کان الله له هرکه با خدا باشد،خدا با اوست! رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن.. :)
کار خاصی نیاز نیست بکنیم! کافیه کارای روزمره‌مون رو به خاطر خدا انجام بدیم اگه توی این کار زرنگ باشی شک نکن شهید بعدی تویی... :)❤️
میخواهیدخداعاشق‌شماشود... ؟! قلم‌میزنیدبرای‌خداباشد گام‌برمیدارید‌برای‌خدا‌باشد همه‌چی‌و‌همه‌چی‌برای‌خداباشد آنگاه‌خدا‌عاشق‌شما‌میشود..♥🕊 🌱 http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
داشت محوطه رو آب و جارو میکرد به زحمت جارو رو ازش گرفتم ناراحت شد و گفت: بذار خودم جارو کنم اینجوری بدی‌هایِ درونم هم جارو میشن کار هر روز صبحش بود کار هر روز یه فرمانده‌ لشکر.. 🌿
میانبر رسیدن‌ به ‌خدا نیته ڪارخاصے لازم‌ نیس‌ بڪنیم ڪافیه ‌ڪاراے روزمره‌مونو به ‌خاطر خدا انجام‌ بدیم اگه‌ تو این‌ ڪار زرنگ‌ باشے‌ شڪ‌‌ نڪن شهید بعدے تویے... http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
ازسرکنجکاوی‌رفتم‌سراغ‌دفترش دیدم‌تعدادی‌نامه‌ونوشته‌لابه‌لای‌ کاغذهاست نامه‌یک‌بسیجی‌که‌نوشته‌‌بود: حاج‌همت‌من‌شماروحلال‌نمیکنم‌الان‌سه‌ ماه‌است‌که‌درسنگرمنتظردیدن‌روی‌ِماه‌شماهستم‌ اماشماروندیدم.. نامه‌دوم‌هم‌ابرازعلاقه‌یک‌بسیجی‌دیگر ابراهیم‌بر‌گشت‌داخل‌اتاق‌وچشمش‌به نامه‌هاافتادگفت:خواندی‌ژیلا؟ اون‌نامه‌هاکه‌خصوصی‌بود گفتم:چقدردوستت‌دارن‌ابراهیم! کنارمهدی‌نشست‌ویک‌چایی‌ریخت.. درچشم‌هایش‌اشک‌جمع‌شدوشروع‌به‌ گریه‌کرد گفت:این‌بچه‌بسیجی‌هاخودشان‌سراسر نوروپاکی‌هستندوگرنه‌من‌کسی‌نیستم فکرکن‌‌این‌بسیجی‌های۱۵ساله‌شب‌هاقبرمیکنند وتاصبح‌اشک‌میریزندوالعف‌میگویند! ژیلابخدامن‌لایق‌محبت‌آنهانیستم.. گفتم:لابدچیزی‌داری‌که‌آنقدردوستت‌دارند دیگر... گفت:دل‌های‌خودشان‌است‌که‌صفادارد♥🙂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄