💢 #حسن_فدای_اسلام
.
▪️حسن فدایی ؛ بچه ی فریدونکنار بود.#شجاعت، #شهامت و #ایمانش در بین #رزمندگان، مثالزدنی بود. دعای همیشگیاش، آرزوی سلامتی برای امام #خمینی و بعد، به #شهادت رسیدن خودش بود. تا جاییکه هر وقت مادرش میخواست قرآن بخواند، میگفت: «مادر جان! برایم دعا کن که شهید شوم.»
.
▪️او در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۳۶۶، در #عملیات #کربلای 10، در #ماووت شهد شیرین #شهادت را لاجرعه نوشید. پیکرش بر اثر تهاجم دشمن، به مدت 45 روز در همان منطقه عملیاتی باقی ماند و بعد توسط همرزمانش پیکرش به عقب انتقال داده شد.شادی روحش صلوات.
#سالروز_شهادت
🌹شهید_عیسی_حیدری(شهید غواص)
همشه خنده رو بود و در اوج ناراحتی هم خنده از #لبانش دور نمی شد.
برش اول:
بعد از #عملیات_والفجر ۸، توی پادگان قشله دیدمش. گفتم: راستی موسی برادرت شهید شد؟
خندید و گفت: انا لله و إنا الیه راجعون.
برش دوم:
می گفت: دوست ندارم موقع #شهادت چهره ام غمگین باشد مبادا دیگران با دیدن من خوفی از شهادت در دلشان ایجاد شود.
می خوابید روی زمین با چشم های نیمه باز و لبخندی بر لب. می گفت: دوست دارم این طوری #شهید شوم.
برش سوم:
#جنازه هایی که روی آب می ماندند در کوتاه ترین زمان سیاه می شدند. عیسی شب عملیات #کربلای پنج داخل آب شهید شد. بعد از چند ساعت بدنش را از آب گرفتیم. طراوتش مانند کسی بود که تازه #حمام کرده باشد. با همان لبخند روی لبش.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
~🕊
🌿بوی عطر جنازه...
⚘از بچههای عملیات #کربلای۵ بود. تنش پر بود از تیر و ترکش، ولی بعثیها نبردنش بهداری. همان شب از دنیا رفت. زدیم به در و نگهبان عراقی را صدا کردیم. گفتند: چهار نفر برش دارند و ببرند بیرون. وقتی جنازه اش را آوردیم توی راهرو، یکدفعه بوی عطر همه جا را پرکرد. همه تعجب کردیم، حتی عراقیها.
⚘....بو کردند. جلو آمدند. جنازه بود، جنازه بوی عطر می داد. عصبانی شدند. با کابل افتادند به جان ما، که چرا به جسد او عطر زده ایم. خودشان هم میدانستند که حتی نمیتوانیم، یک سوزن با خودمان بیاوریم توی سلول. حرصشان گرفته بود، ولی بوی عطر قطع نمی شد....
📚 کتاب "آسمان مال آنهاست" نوشته مهدی قزلی
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
🔖بعد عمليات
تنهایی و فراق رفیقان و
جا ماندن از کاروان آسمانی ها
دیوانه میکرد ...
.
#جامانده
#کربلای۵
http://eitaa.com/shahidesaratghazvin