🌹شهید_عیسی_حیدری(شهید غواص)
همشه خنده رو بود و در اوج ناراحتی هم خنده از #لبانش دور نمی شد.
برش اول:
بعد از #عملیات_والفجر ۸، توی پادگان قشله دیدمش. گفتم: راستی موسی برادرت شهید شد؟
خندید و گفت: انا لله و إنا الیه راجعون.
برش دوم:
می گفت: دوست ندارم موقع #شهادت چهره ام غمگین باشد مبادا دیگران با دیدن من خوفی از شهادت در دلشان ایجاد شود.
می خوابید روی زمین با چشم های نیمه باز و لبخندی بر لب. می گفت: دوست دارم این طوری #شهید شوم.
برش سوم:
#جنازه هایی که روی آب می ماندند در کوتاه ترین زمان سیاه می شدند. عیسی شب عملیات #کربلای پنج داخل آب شهید شد. بعد از چند ساعت بدنش را از آب گرفتیم. طراوتش مانند کسی بود که تازه #حمام کرده باشد. با همان لبخند روی لبش.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
استاد شجاعی میگه:
تمرین کن یه جوری زندگی کنی که وجودت بشه منبع آرامشِ دیگران!
از خدا محبت جذب کن و برای بندگانش خرج کن
این زیباترین تجارتِ دنیاست...🌱🦋❤️
خدایی
⛔️ #یک_تذکر
🤚اشتباه کردی، قبول کن!
شجاعت به انجام دادن کارهایی نیست که معرکه گیرها انجام میدهند، شجاعت به این است که اگر دوستت از تو انتقادی کرد و تو بین خود و خدا فهمیدی که حرف او حق است، از او بپذیری؛ نه آن که به هر ریسمان پوسیده ای متوسل شوی تا خودت را توجیه کنی. در غیر این صورت دیگر دوستانت رفاقت شان را با تو محدود خواهند کرد.
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
🔴 #ابتکار_شیرین
💠 سال تحویل دور هم بودیم. علی به همه #عیدی داد غیر از من. گفت: «بیا بالا توی اتاق خودمون». یه #قابلمه دستش گرفت و گفت: «من میزنم روی قابلمه تو از روی صداش بگرد و هدیهات رو پیدا کن».
گذاشته بود توی #جیب لباس فرمش. یه شیشه #عطر بود و یه #دستبند. این قدر برام لذت بخش بود که تا حالا یادم مونده.
#شهید_خلبان_علیرضا_یاسینی
نیمه پنهان ماه، جلد ۵،ص۳۲