هدایت شده از دفاع مقدس
🕊 #سالروز_شهادت
.
⚪️ فرماندهی #گردان محمد باقر(ع) لشکر ویژه ۲۵ کربلا را بر عهده داشت. صمصام حدود ساعت 10 صبح 4 خرداد 1367 با دو دستگاه #تویوتا به سوی خط مقدم #شلمچه برای مقابله با حمله #عراق حرکت کرد. بلافاصله در منطقه عملیاتی سرگرم سازماندهی نیروها شد. #عراق آن روز وحشیانه حمله کرد.صمصام با همراهی نیروهایش در مقابل تانک ها و نفربرها ایستادگی کرد. پس از #شلیک چند آرپی جی از ناحیه دست زخمی شد، ولی باز هم #مقاومت کرد تا گلولهای آرپی جی تمام شد. سپس با کلاش اقدام به تیراندازی کرد. در هیمن هنگام پای چپ وی نیز زخمی شد و به زمین افتاد. وقتی یکی از #بسیجیان که پیک گردان بود، خواست او را به دوش بگیرد با کمال #آرامش به وی گفت: «شما بروید و به خاطر من خود را به خطر نیندازید چون دشمن خیلی نزدیک است.» به این ترتیب سردار شهید صمصام طور در اثر خونریزی زیاد به #شهادت رسید.
#پاتک_شلمچه
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
💠 بیت المال
🌷خادم بودیم، هر دویمان دوکوهه #خادم بودیم. زائران را که می آوردند برای بازدید، #ماشینی تهیه دیده شده بود تا فاصله یادمان گردانتخریب را که 2 کیلومتر با ساختمانهای دوکوهه فاصله داشت ببرد و برگرداند.
🌷من قرار بود همراه زائران بروم و برگردم، وقتی رسیدم به جلوی ساختمان مقداد، متوجه شدم #موبایلم را در حسینیه یادمان تخریب جا گذاشته ام. بعدازظهر بود، هوا نسبتا گرم بود. راه افتادم به سمت یادمان ...
🌷کسانی که این راه را رفته اند به خوبی میدادند که هیچ ساختمان و چادری وجود ندارد. #بیابان است و بیابان....
اواسط راه بودم که دیدم #تویوتا جلوی پایم ایستاد. #حمید بود. گفت خانم این وقت روز تنها کجا داری میری وسط این بیابون؟
جریان را برایش تعریف کردم.
🌷گفت الان باید برود یادمان تخریب و کار فوری دارد و کار من هم #کار_شخصی محسوب میشه و شما رو نمیتونم با ماشین ببرم. سوار ماشین شد و گاز داد به سمت یادمان....
من 2 کیلومتر که راه رفتم #بالاخره رسیدم به یادمان...تازه کارش تمام شده بود آمد و لبخند زد و گفت مسیر #برگشت را #باهم برمیگردیم.
🌷تویوتا را داد به سرباز و گفت ماشین را ببر جلوی ساختمان مرکزی.برای اینکه از #بیت_المال استفاده شخصی نکنیم. 2 کیلومتر راه رفته را باهم برگشتیم.
🌷پاهایم #توان نداشت.ولی آقا حمیدبرای اینکه ذهنم را مشغول کند از #گلهای کوچک زرد رنگ کنار جاده میچید و به من میداد تا بقول خودش مسافت را متوجه نشوم و پا به پایش بیایم......
جانش میرفت #اعتقاداتش حرف اول را میزد❤️
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#راوی_همسر_شهید
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄