💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم #مصطفی_صدرزاده
🌺یکبار ماه رمضان، مامان برای خرید به بازار رفت. آن روز من و مصطفی خانهشان بودیم. خیلی نگذشت که مامان دست خالی به خانه برگشت. مصطفی در را به روی مامان باز کرد و گفت:«به این زودی خریدتون تموم شد؟»
🌻مامانم روی مبل نشست و با ناراحتی گفت:«اصلا خرید نکردم!» چادرش را روی مبل گذاشت و ادامه داد:«وقتی دیدم خیلیا به راحتی در ملأ عام روزهخوری میکنن، اونقدر ناراحت و عصبانی شدم که دیگه قدرت خرید نداشتم!»
🌺مصطفی کنار مامان نشست و گفت:«کسی که روزهخوری میکنه، در واقع داره با خدا علنی میجنگه؛ چون خدا به صراحت توی قرآن این کار رو حرام دونسته. حالا فکر کنید با این کار چقدر دل امامزمان به درد میآد!»
📚گزیدهای از کتاب «قرار بیقرار»
✍فرازی از وصیتنامه: مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم، چقدر بچههای ما یتیم شدند، زنها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست، دل امامزمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضیها نگهداشته نشد!
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
کسے بیاید
من را دعــوت ڪند
بہ رفـتــن....
بہ " رفـتـن" از تمـــام ڪسانے
ڪہ رفــتہ اند
و من هــنوز
در آنها مانـــــده ام!
#شهید #مصطفی_صدرزاده
#شهید #محمدجعفر_حسینی
#صبحتونمتبرکبهنگاهشهدا
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🔹پست #علیرضا_دبیر رییس فدراسیون کشتی؛ یادی از شهید مدافع حرم، #مصطفی_صدرزاده بعد از کسب مدال طلای #هادی_ساروی
#رفیق_شهیدم
#جهاد_تبیین0120
#قاسم_بن_الحسن
𝐣𝐨𝐢𝐧➘
💠:
💌#خاطرات_شهدا
🌹شهید مدافعحرم #حسن_قاسمی_دانا
✅هنوز وقتش نرسیده است!
▫️تو حلب شبها با موتور، حسن غذا و وسایل مورد نیاز به گروهش میرساند. ما هروقت میخواستیم شبها به نیروها سر بزنیم، با چراغِ خاموش میرفتیم.
▫️ یک شب که با حسن میرفتیم تا غذا به بچهها برسونیم، چراغ موتورش روشن میشد. چندبار گفتم چراغ موتورت رو خاموش کن، امکان داره قناصها بزنند!!!!
▫️خندید! من عصبی شدم، با مشت به پشتش زدم و گفتم ما را میزنند.
دوباره خندید! گفت «مگر خاطرات شهید کاوه را نخواندهای؟ که شب روی خاکریز راه میرفت و تیرهای رسام از بین پاهاش رد میشد. نیروهاش میگفتند فرمانده بیا پایین تیر میخوری». در جواب میگفت «آن تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده است».
▫️حسن میخندید و میگفت نگران نباش! آن تیری که قسمت من باشد، هنوز وقتش نشده و به چشم دیدم که چندبار چه اتفاقهایی برایش افتاد و بعد هم چه خوب به شهادت رسید!
📀راوے: شهید #مصطفی_صدرزاده
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──