🌱 #سه_دقیقه_در_قیامت
گره گشایی
فصل سیزدهم
قسمت دوم
من هر روز براي رسيدن به محل کار، مسيري را در اتوبان طي ميکنم. هميشه، اگر ببينم کسي منتظر است، حتماً او را سوار ميکنم.
يک روز هوا باراني بود. پيرزني با يک ساک پر از وسايل زير باران مانده بود. با اينکه خطرناک بود اما ايستادم و او را سوار کردم.
ساک وسايل او گلي شده و صندلي را کثيف کرد، اما چيزي نگفتم. پيرزن تا به مقصد برسد مرتب براي اموات من دعا کرد و صلوات فرستاد. بعد هم خواست کرايه بدهد که نگرفتم و گفتم: هرچه ميخواهي پول بدهي براي اموات ما صلوات بفرست.
من در آنسوي هستي، بستگان و اموات خودم را ديدم. آنها از من به خاطر دعاهاي آن پيرزن و صلواتهايي که برايشان فرستاد، حسابي تشکر کردند.
اين را هم بگويم که صلوات، واقعاً ذکر و دعاي معجزه گري است. آنقدر خيرات و برکات در اين دعا نهفته است که تا از اين جهان خارج نشويم قادر به درکش نيستيم.
#ادامه_دارد...
🔸سه دقيقه در قيامت، تجربه اي نزديك به مرگ؛ كاري از گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي
http://eitaa.com/bachehshei
... .....:
#پیش_بینے_شهیــد
🌷🌷
🌷از ۱۴ سالگـی پایـش به جبـهه باز شـد. به سـن قانونےکہ رسیـد رسـماً شد پاسـدار، اما هیـچ وقت لبـاس سپـاه نمیپوشــید و با هـمان لبــاس بسیجےخدمـت مے کرد. مے گفتم: چرا لباس سپاه را نمی پوشی؟
با خنده میگفت: من هنوز اندازة این لباس نشدم، هر وقت خدا توفیق و لیاقت پوشیدن این لباس را به من داد، حتماً می پوشم!
تمام خاطراتش یک طرف، آخرین دیدارش یک طرف. تازه از جبهه برگشته بود. گفت: مـادر قدر این بازوهای من را بدان وآنها را ببـوس!
کمےمکـث کرد و خیلی جدی ادامه داد: اگه یه وقت دسـت و پای من فدای حضرت ابوالفضـل(ع) شـد ناراحت نشی!😳😔
دلم ریخت. اما محڪم ڱفتم: فداے حضرت ابوالفضل(ع)، فدا شد که شد، مگه تو از جوون هایی که در جبهہ پرپر مےشن کمترے..
از شرم سـرش را پائین انداخـت.
براے اینکہ رضایتـم را نشـانش دهم، رفتم صورتش را بوسیدم.
خندید و ڱفت: بلاخره مـادرم هم راضی شد.
به دور دسـت خیره شد و گفت: سه روز جنازم زیرآفتاب میـمونه، دست و انگشـتم نداره!
رفت. وقتے از جبهه برگشت، چہ زیبا حاجت روا شده بود, بدنش با ترکش ها بریده بریده بود. پیکرش را هم بعد سه روز پیدا کـردند...😭
☝راوی مادر شهید
🔻🔻
📚منبع: ﻛﺘﺎﺏ راز یک پروانه!(جلد ۹، مجموعه شمع صراط)
🌷🌹🌹🌷
#شهیدعبدالواحدنصیرپور
http://eitaa.com/bachehshei
🌱 #سه_دقیقه_در_قیامت
گره گشایی
فصل سیزدهم
قسمت سوم
پيامبر اکرم (ص) فرمودند: "گره گشايي از کار مؤمن از هفتاد بار حج خانه خداوند بالاتر است."
ثمرات اين گره گشايي آنجا بسيار ملموس بود. بيشتر اين ثمرات در زندگي دنيايي اتفاق ميافتد. يعني وقتي انسان در اين دنيا، خودش را به خاطر ديگران به سختي بياندازد، اثرش را بيشتر در همين دنيا مشاهده خواهد کرد.
يادم مي آيد که در دوران دبيرستان، بيشتر شبها در مسجد و بسيج بودم. جلسات قرآن و هيئت که تمام ميشد، در واحد بسيج بودم و حتي برخي شبها تا صبح ميماندم و صبح به مدرسه ميرفتم.
يک نوجوان دبيرستاني در بسيج ثبت نام کرده بود. او چهره اي زيبا داشت و بسيار پسر ساده اي بود.
يک شب، پس از اتمام فعاليت بسيج، ساعتم را نگاه کردم. يک ساعت به اذان صبح بود. بقيه دوستان به منزل رفتند. من هم به اتاق دارالقران بسيج رفتم و مشغول نماز شب شدم.
همان نوجوان يکباره وارد اتاق شد و سريع در کنارم نشست! وقتي نمازم تمام شد باتعجب گفتم: چيزي شده؟
با رنگ پريده گفت: هيچي، شما الان چه نمازي ميخواندي؟
گفتم: نمازشب. قبل اذان صبح مستحب است که اين نماز را بخوانيم. خيلي ثواب دارد.
گفت: به من هم ياد ميدهي؟
به او ياد دادم و در کنارم مشغول نماز شد. اما ميدانستم او از چيزي ترسيده و نگران است.
#ادامه_دارد...
🔸سه دقيقه در قيامت، تجربه اي نزديك به مرگ؛ كاري از گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي
http://eitaa.com/bachehshei
🌱 #سه_دقیقه_در_قیامت
گره گشایی
فصل سیزدهم
قسمت چهارم
بعد از نماز صبح با هم از مسجد بيرون آمديم.
گفتم: اگر مشکلي هست بگو، من مثل برادرت هستم.
گفت: روبروي مسجد يک جوان هرزه منتظر من بود. او با تهديد ميخواست من را به خانه اش ببرد. حتي تا نيمه شب منتظرم مانده بود.
من فرار کردم و پيش شما آمدم. روز بعد يک برخورد جدي با آن جوان هرزه کردم و حسابي او را تهديد کردم. آن جوان هرزه ديگر سمت بچه هاي مسجد نيامد. اين نوجوان هم با ما رفيق و مسجدي شد. البته خيلي براي هدايت او وقت
گذاشتم. خدا را شکر الان هم از جوانان مؤمن محل ماست.
مدتي بعد، دوستان من که به دنبال استخدام در سپاه بودند، شش ماه يا بيشتر درگير مسائل گزينش شدند. اما کل زمان پيگيري استخدام بنده يک هفته بيشتر طول نکشيد! تمام رفقاي من فکر ميکردند که من پارتي داشتم اما...
آنجا به من گفتند: زحمتي که براي رضاي خدا براي آن نوجوان کشيدي، باعث شد که در کار استخدام کمتر اذيت شوي و کار شما زودتر هماهنگ شود. البته اين پاداش دنيايي اش بود.
پاداش آخرتي اش در نامه عمل شما محفوظ است.
#ادامه_دارد...
🔸سه دقيقه در قيامت، تجربه اي نزديك به مرگ؛ كاري از گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي
http://eitaa.com/bachehshei
🔺 خوب شد زمان مختار فضای مجازی نبود وگرنه دار ودسته اوباش کوفه هشتگ میزدن:
#نه_به_اعدام_شمر
#نه_به_اعدام_خولی
#نه_به_اعدام_سعد
http://eitaa.com/bachehshei
🔸بندرعباس یک جلسه مهم بود برای ثبت نام و اعزام نیرو به جبهه های مقاومت!
جلسه دیر وقت تمام شد و قرار شد که حاج قاسم سلیمانی شب را بمانند!
خانه ما شد پر از نور حاج قاسم.
چون دیر وقت بود، من یک پذیرایی مختصری کردم و بعد هم رخت خواب آوردم تا سردار بخوابد.
حاج قاسم نگاهی به تشک و پتو کرد.
سری تکان داده و گفتند:
اینا چیه! یعنی من روی تشک و پتوی گرم و نرم بخوابم؟ شما اینا رو جمع کنید. من روی زمین می خوابم. همین بالش کافیه!
اتاقی پر از وسایل راحتی؟
خانه ای پر از امکانات رفاهی؟
حاج قاسم اگر دل ها را تسخیر کرد چون خودش، راحتی اش، امکاناتش و لذتش، اولویتش نبود!
جانش برای خدا!
توانش برای خدا!
دارایی اش در راه خدا....
#حاج_قاسم
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم
🍀✨
🕊
به نام خدایی شروع میکنم که
مردانی را آفرید که به ما رسم شجاعت میآموزند؛
به ما رسم مردانگی و مرد بودن را یاد می دهند و با وجود آنها، میلیون ها نفر احساس امنیت می کنند.
به راستی این انسان ها چه هستند که
وجودشان آنقدر با برکت است.
منظور از انسان ها همان شهدایی هستند که
جانشان را در راه کشور میدهند.
همان سردار بزرگ ایرانیست که توانستند جانش را بگیرند،
اما روحش را خیر!
توانستند او را بکشند اما نتوانستند که به زانویش درآورند.
منظور شهید سپهبد قاسم سلیمانی است.
همان مردی که با شهادتش،
گویی زمین هم به نجوا درآمده بود و
دربارهی مظلومیتش حرف می زد.
#محبوب_حاج_قاسم❤️
http://eitaa.com/bachehshei
✨🍀
✍از کنار صف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم. از لابهلای صف های نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت:
«آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا.....
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
http://eitaa.com/bachehshei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
... .....:
همسرت مثل اباعبدالله شهید شد.
چقدر این صحبتهای "همسر شهید موسی رجبی" دردناک بود💔
#ﺳﺮﺩاﺭﺑﻲ_ﺳﺮ
#ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ_ﺷﻬﺪاﻳﻴﻢ
🌹🌹
🔷 همسران شهدا ؛فرزندان شهدا؛ مادران شهدا ؛مارا برای تمام آنچه که کم گذاشتیم حلال کنید😭
http://eitaa.com/bachehshei
☘🌷☘
اشک هایی که سپر خیلی از بلاها بود.💔
✍یقیناً خدا به واسطه اشک های پاک شما بلاهای زیادی را از ما بَدان دور کرد...! از آن شب جمعه که این چشم های همیشه بارانی را از ما گرفتند؛ بلا پشت بلا بر ما آمد.
این چشم کاسه ی خون و این اشک حلقه زده در چشم چه حرف ها که ندارد...😭
http://eitaa.com/bachehshei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صدای پای آب در غیزانیه
🔺قرارگاه خاتم الانبیا سپاه در کمتر از ۵۰ روز پروژه ۵ ساله دولت را انجام داد و آب استاندارد را به مردم غیزانیه رساند 👌
✅ این است فرق روحیه انقلابی و لیبرالی، فرق اراده و تنبلی، فرق خدمت به مردم با تزریق ناامیدی و فرق "میتوانیم" با "نمیشود"...
http://eitaa.com/bachehshei
✨🌼✨
یک عمر شهید بود و دل باخته بود
بر دشمن و نفس خویشتن تاخته بود
از پیکر سوخته، نبودش باکی
او سوختهای بود که «خودساخته» بود
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
http://eitaa.com/bachehshei
✍دلنوشتهی فاطمه سلیمانی (دختر شهید سلیمانی) برای پدر
اگر سروی به بالای تو باشد
نه چون بشن دلارای تو باشد
و گر خورشید در مجلس نشیند
نپندارم که همتای تو باشد
دو عالم را به یک بار از دل تنگ
برون کردیم تا جای تو باشد
یک امروزست ما را نقد ایام
مرا کی صبر فردای تو باشد
خوشست اندر سر دیوانه سودا
به شرط آن که سودای تو باشد
خدا وقتی جمال و جلال و کمال و یکجا به کسی میده که ظرفشم بده! بابا خدا شما رو اصلا از یه گِل دیگه آفرید از گلی که اهل زمین و زمینیا نبود بابا جانم دلتنگتم! خیلی بابا تمام این زیبایی رو تو چند لحظه برای همیشه از من گرفتن. من که یه عمر حسرت بودنتو داشتم حالا حسرت کلا نداشتنت....بابا حالم خرابه به دادم برس
http://eitaa.com/bachehshei
🌷شهدا چه مےگویند؟
آنها میگویند
ما در زمانه ی خود مَردانه رفتیم،
حالا نوبت شماست..!!
مبادا با حرفتان یا قدمتان
ڪاری ڪنید که زحمت ما هدر برود...
🍃❤️کانال شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
eitaa.com/shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
#حمایت_کنیم🌷✌️
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی :
عشق به مهدی (عج)، عشق به خداست...
#یا_مهدی_ادرکنی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
🕊هدیه هر شب نثار روح پاک و مطهر #شهدا و #شهید_محسن_حججی
۵ شاخه گل🌹صلوات
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌺🍃
همه ی انسانها میمیرند ولی شهیدان ایـن سَرنوشت همگانی را به بهترین وجه سپری ڪـردند....
وقتی قرار است این جان برای انسان نمانَد چه بهتر در راه خدا این رفتن انجام بگیرد.
#شهید_جهاد_مغنیه❤️
#ما_ملت_امام_حسینیم✌️
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
🍃🚀🍃🚀🍃
🚀 #پدر_موشکی_ایران (۱۱)
🔺۲۱ اسفندماه ۱۳۶۳ اولین موشک ایران به کرکوک شلیک شد.
دومین موشک هم در بامداد ۱۳۶۴/۱۲/۲۳ به بانک ۱۸ طبقه رافدین بغداد اصابت کرد و موشک بعدی در باشگاه افسران ارتش عراق در بغداد فرود آمد و حدود ۲۰۰ نفر از فرماندهان عراقی را به هلاکت رساند.
✍روایت سردار زهدی از این اتفاق به این شکل است:
وقتی که بنا شد اولین موشک را خود برادران سپاه به سمت بغداد شلیک کنند، با هم به کرمانشاه رفتیم. مقدمات کار فراهم شد و باشگاه افسران بغداد را هدف گرفتیم. مرحوم شهید مقدم پیشنهاد کرد اول دعای توسل بخوانیم و بعد از دعا به زبان فارسی با خدا صحبت کرد و گفت:
«خدایا ما نمیخواهیم مردم عراق را بکشیم. ما میخواهیم نظامیان را از بین ببریم که هم ما و هم عراقیها را میکُشند. خدایا این موشک را به باشگاه افسران بزن».
🚀موشک شلیک شد و همه پای رادیو نشستیم. پس از چند دقیقه رادیو بیبیسی اعلام کرد "یک موشک، باشگاه افسران بغداد را منهدم کرده و تعداد زیادی از افراد حاضر در آن کشته شدهاند".
من پیشانی شهید مقدم را بوسیدم و گفتم این به هدف خوردن موشک نتیجه اخلاص و پاکی تو بود...
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
hamshahrionline.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍃🚀🍃🚀🍃🚀🍃🚀🍃🚀🍃
🖤امشب به یاد #شهید_زکریا_صفرخانی صلواتی ختم کنیم...
برای برگشت پیکر #شهید_عباس_عبدالهی و #شهید_حسین_تقی_زاده و دیگر شهدا ۱۴ صلوات
و برای باخبر شدن از وضعیت و برگشتن #حاج_احمد_متوسلیان و #امام_موسی_صدر، ۱ آیت الکرسی بخوانید و هدیه کنید به آقاجان امام رضا (ع)
🌹 برای پیروزی رزمندگان، آسودگی و سلامتی مرزدارانمان دعا بفرمایید
۵ امن یجیب...
شبتون بخیر و شهدایی
التماس دعای شهادت دارم 🌹
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌼🍃
🖤امشب به یاد #شهید_ارژنگ_نادری صلواتی ختم کنیم...
برای برگشت پیکر #شهید_عباس_عبدالهی و #شهید_حسین_تقی_زاده و دیگر شهدا ۱۴ صلوات
و برای باخبر شدن از وضعیت و برگشتن #حاج_احمد_متوسلیان و #امام_موسی_صدر، ۱ آیت الکرسی بخوانید و هدیه کنید به آقاجان امام رضا (ع)
🌹 برای پیروزی رزمندگان، آسودگی و سلامتی مرزدارانمان دعا بفرمایید
۵ امن یجیب...
شبتون بخیر و شهدایی
التماس دعای شهادت دارم 🌹
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌼🍃
🖤امشب به یاد #شهید_مرتضی_ترابی_کمال صلواتی ختم کنیم...
برای برگشت پیکر #شهید_عباس_عبدالهی و #شهید_حسین_تقی_زاده و دیگر شهدا ۱۴ صلوات
و برای باخبر شدن از وضعیت و برگشتن #حاج_احمد_متوسلیان و #امام_موسی_صدر، ۱ آیت الکرسی بخوانید و هدیه کنید به آقاجان امام رضا (ع)
🌹 برای پیروزی رزمندگان، آسودگی و سلامتی مرزدارانمان دعا بفرمایید
۵ امن یجیب...
شبتون بخیر و شهدایی
التماس دعای شهادت دارم 🌹
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌼🍃
📸عزاداری در کوچه #شهید_محسن_حججی
🔹در ادامه پویش #هر_خانه_یک_حسینیه، سیدرضا نریمانی این بار با حضور در نجفآباد، کوچه شهید محسن حججی را تبدیل به حسینیه کرد و در حضور خانواده این شهید روضهخوانی کرد.
ایام #محرم🏴
✉️برادر ابراهیم قائدی، نجف آباد - اصفهان
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
🍃🚀🍃🚀🍃
🚀 #پدر_موشکی_ایران (۱۲)
🔹پس از صدور فرمان تاریخ امام (ره) مبنی بر تشکیل نیروهای سه گانه سپاه پاسداران، شهید مقدم در سال ۱۳۶۴ به سِمت فرماندهی موشکی نیروی هوایی سپاه منصوب شد.
✍روایت محسن رضایی از این ماجرا :
جنگ شهرها که آغاز شد، صدام به شدت شهرهای ما را با موشک و بمباران هوایی مورد حمله قرار میداد و فشار خیلی زیادی روی ما میآمد. من یک روز برادر محسن رفیقدوست را که مسئول لجستیک سپاه بود خواستم و گفتم ما چارهای نداریم جز اینکه جواب موشکها را با موشک بدهیم، لذا ایشان را فرستادیم سوریه و لیبی و در آخر جنگ هم کره شمالی.
✔️بعد دیدم باید ساماندهی موشکها را خودمان انجام دهیم. بعد از مشورت با برادران رشید، صفوی و شمخانی به این نتیجه رسیدم که فرد مناسب برای این کار حسن طهرانی است.
👤ایشان را فراخواندیم و گفتیم توپخانه را بسپار به شفیعزاده و خودت با تیمی از دوستانت یگان موشکی را تشکیل دهید. ایشان کمی به من نگاه کرد و چیزی نگفت.
🔹بعدها برادر جعفری مسئول زرهی سپاه به من گفت در سوریه که بودیم حسن به من گفت : برادر محسن از من خواسته تیپ موشکی تشکیل بدهم. توپخانه را میشد کاری کرد، ولی موشکها خیلی پیچیدهاند. به هر حال باید با توکل این کار را انجام دهیم.
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
hamshahrionline.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍃🚀🍃🚀🍃🚀🍃🚀🍃🚀🍃
💠واقعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ معروف به «جمعهٔ سیاه» که از آن با عنوان «کشتار ۱۷ شهریور» نیز یاد میشود، واقعهای در جریان ناآرامیهایی بود که در نهایت به وقوع #انقلاب ۱۳۵۷ ایران انجامید.
📅در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ تظاهرات انقلابیون در محلات جنوبی٬ خیابان ژاله (۱۷شهریور) و میدان ژالهٔ (شهدا) در تهران، منجر به سرکوب خونین تظاهرکنندگان توسط نیروهای نظامی ارتش شاهنشاهی ایران شد.
#ما_ملت_امام_حسینیم✌️
روح شهدای این جنایت خونین، شاد با صلوات
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️خیلی دوست داشت جزو مدافعین حرم اعزام شود اما گفته بودند چون سه فرزند دارد نمی شود، او هم شناسنامه را طوری کپی کرد که مشخص نشود سه تا بچه داره.
🔴ببینید چه عشقی است، یکی که فرزندش را که همه وجودش است و هر چقدر هم بد باشد می گوید فرزند من است برای جهاد در راه خدا منکر وجودش می شود.
🍒بین سه فرزندمان بیشتر با دخترمان رابطهاش نزدیک بود. نهال میگه بابا رفته کربلا اما راهش را گم کرده و میاد.
✍به نقل از همسر #شهید_مهدی_قاضی_خانی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
#خاطرات_شهید
✍من در مقطعی این توفیق و لیاقت را پیدا کردم که در جنگ با داعش در عراق، همرزم شهید هادی طارمی باشم. آنجا هادی را که دیدم، پرسیدم: از حاج قاسم چه خبر؟ گفت: "الحمدلله سالم و سلامت است."
آن روز توانستم به دستبوسی سردار بروم. به هادی گفتم: حاج قاسم اجازه میده باهاش عکس بگیرم؟ گفت: "حاج قاسم بزرگتر از این حرفهاست. عکس که چیزی نیست. حتی اجازه میده باهاش غذا بخوری."
هادی مرا پیش سردار برد و بهعنوان یک مدافع حرم هممحلهای به ایشان معرفی کرد و حاج قاسم هم خوشحال شد. آن روز بیش از هر چیزی، به این افتخار کردم که یکی از بچههای شادآباد، محافظ سردار سلیمانی است. شاید باورتان نشود، آن روز من سر سفره صبحانه حاج قاسم نشستم و از دست خودش لقمه گرفتم.»
▫️«هادی میگفت: من هر روز از دست حاج قاسم، لقمه متبرک میگیرم. این بهجای خود اما نکته مهم، صمیمیت سردار با نیروهایش بود. سردار حتی خودش لقمه در دهان نیروهایش میگذاشت.
📚به روایت همرزم شهید
محافظ رشید حاج قاسم سلیمانی
شهید هادی طارمی🌷
http://eitaa.com/bachehshei
#خاطره
✍دیدم اینطور نمیشه راپید را گذاشتم زمین و گفتم : « حاجی من اینجور نمیتونم کار کنم!.» داشتم کالک عملیات می کشیدم. حاج قاسم مدام میگفت : «پس چی شد؟» اطلاعات دیر به دستمان رسیده بود! حالا باید فوری میکشیدم و میدادم دستش! در جوابم گفت : «ناراحت نشو خودم الان میام کمکت » رفتیم توی اتاق خودش، یک راپید گرفت دستش. نشست ان طرف کالک. گفت: «من اینطرف رو میکشم تو اونطرف رو» یک نفر دیگه هم امد کمکمان. با همان دست مجروحش تند تند کالک میکشید و میآمد جلو!
خیلی کم روی اطلاعات نگاه میکرد. برعکس ما که هی باید سراغ اطلاعات میرفتیم و بعد پیاده میکردیم روی کالک. بیست و سه دقیقه بعد کالک کامل عملیاتی جلویمان بود . حاج قاسم نگاهی به من انداخت و گفت :«خسته نباشی» نگاه کردم و دیدم مثلا قرار بود من بکشم! اما بیشتر زحمتش را حاجی کشیده بود. از بس شناسایی رفته بود و همه را به چشم دیده بود!
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
http://eitaa.com/bachehshei
... .....:
💠توجه به بیت المال💠
🌿 مجروح شده بود .او را به بیمارستان صحرائے اهواز منتقل ڪردند. در همان بیمارستان مورد عمل جراحے قرار گرفت.
گلوله به قلب و سینه اش اصابت ڪرده بود. 😔
آر-پے- جے ڪه در دست داشت را، با وجود مجروحیت و خونریزے زیاد، محڪم گرفته بود و آن را از خود جدا نمےڪرد.
وقتے دڪترها از او مے خواهند ڪه آن را رها ڪند .
رسول مے گوید:*این امانت مردم و بیت المال است نمے توانم آن را رها ڪنم*
🌸🌿🌸🌿🌸
#شهید_رسول_ایزدی
http://eitaa.com/bachehshei