.
🌿| اثری از غم درگذشت رهبر نهضت در چهرههای آنان نمیدید. و او چارهای جز صبر و دردی جانکاه در خود نمیدید. به آخر شهر رسیدند. بیشتر مشایعان بازگشتند. گروهی اندک اما، همچنان به تشییع جنازه ادامه دادند. خود را در میان آن 30-20نفری دید که همچنان تابوت بر دوش حرکت میکردند. به تپهای رسیدند. حال از آن تعداد 5-4 نفر بیشتر باقی نمانده بود. تابوت را بر بلندای تپهای گذاشتند. به طرف پایین تابوت رفت. رفت برای خداحافظی، اما صورت امام ره را در آن سمت دید؛ دید که آرمیده است. ناگاه برخاست و نشست. چشمان امام ره ، زیر پلکهای بسته به حرکت درآمد و با انگشت سبابه دست راست به بالا اشاره کرد. وحشت کرد؛ زیاد. امام خمینی ره برخاست و نشست. چشمان امام بسته بود. انگشت سبابهاش را به پیشانی آقای خامنهای رساند و آن را لمس کرد. با تعجب و حیرت به این صحنه مینگریست. امام ره لب گشود و به فارسی، دوبار به زبان فارسی گفت:
" تو یوسف میشوی... تو یوسف میشوی... "
🔹بخش دوم (پایانی) .
#تو_یوسف_میشوی | #حضرت_آقا
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]