شهید حسن مختارزاده 🇮🇷
• |🌿 اول آذر سالروز تولد شهید علی ماهانی | 🍉آن هندوانه لذیذ + علی آقا همین که بچه ها مشغول بودند و
•
🔸 انس شهید علی ماهانی عزیز با حضرت مادر(س) 🔸
انسی داشت با حضرت زهرا (س). در شادترین لحظاتش، با شنیدن نام حضرت زهرا(س) بارانی می شد.
وارد اتاقش که شدم روضه یک نفره راه انداخته بود. گفتم: چرا گریانی؟
گفت: برای مظلومیت حضرت زهرا(س). شما هم وقتی شهید شدم، بیائید سر مزارم _ روضه حضرت زهرا (س) _ بخوانید.
#شهید_علی_ماهانی | #حضرت_زهرا
#معرفی_شهدای_زهرایی
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
•
🌿| روضه مادر در قلب اروپا |
🔻پس از پایان جنگ، با شروع درگیری ها در بوسنی، برای امور فرهنگی و امدادی عازم آنجا شد. در آخرین تماسش میگفت: برای بوسنیایی ها از حضرت زهرا سلام الله علیها گفته و روضه خوانده، بعد از ده روز، پیکر بی جانش را پیدا کردند با تیری بر سینه اش...💔
▫️به نقل از خانواده شهید سید محمد حسین نواب
#شهید_سید_محمد_حسین_نواب
#حضرت_زهرا | #معرفی_شهدای_زهرایی
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
•
🔸ماجرای ساختن حسینیه های فاطمه الزهرا(س) توسط شهید حاج احمد کاظمی 🔸
عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد.ترکش خورده بود به سرش با اصرار بردیمش اورژانس.
میگفت:«کسی نفهمه زخمیشدم.همینجا مداوام کنید».دکتر اومد گفت:«زخمش عمیقه،باید بخیه بشه».بستریش کردند. از بس خونریزی داشت بی هوش شد.
یه مدت گذشت.یکدفعه از جا پرید. گفت:«پاشو بریم خط».قسمش دادم.
گفتم:« آخه توکه بی هوش بودی،چی شد یهو از جا پریدی»؟
گفت:«بهت میگم.به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی.
وقتی توی اتاق خوابیده بودم،دیدم خانم فاطمه زهرا(س)اومدند داخل.
فرمودند:«چیه؟چرا خوابیدی؟» عرض کردم:«سرم مجروح شده،نمیتونم ادامه بدم». حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند:«بلند شو بلند شو،چیزی نیست.بلند شو برو به کارهایت برس»
به خاطرهمین است که هر جا که میروید حاج احمد کاظمیحسینیه فاطمهالزهرا ساخته است...
#شهید_حاج_احمد_کاظمی | #حضرت_زهرا
#معرفی_شهدای_زهرایی
کانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
•
✨ معجزه حضرت زهرا(س) برای شهید مصطفی اردستانی...
داشت از مأموریت بر می گشت که بال هواپیمایش مورد اصابت قرار گرفت.
می گفت: «متوسل به حضرت زهرا(س) شدم. در همین حال کسی را مقابلم احساس کردم که گفت: «شما با خیال راحت به پروازت ادامه بده.»
هواپیما را که دوباره کنترل کردم، همه چیز عادی بود.
فرمان هواپیما را دستم گرفتم و فرامینی را که تا قبل از این از دستم خارج شده بود را اجرا کردم. تا خود پایگاه گریه کردم. می گفت: «ما هر چه داریم،
از کَرَم فاطمه(س) و اولاد اوست.»
📎به روایت خواهر شهید
#شهید_مصطفی_اردستانی
#حضرت_زهرا | #معرفی_شهدای_زهرایی
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
•
🌿| دلدادگی سردار شهید عبدالمهدی مغفوری به حضرت زهرا سلام الله و احترامی که برای اسم فاطمه داشت. |
دختر دومم مدام کفش هایش را گم می کرد و پا برهنه می آمد خانه.
روزی با هم داشتیم می رفتیم مسجد جامع باز کفش هایش را گم کرده بود و پا برهنه می آمد.
گفت: بابا ! اگر پاهایم زخم بشود فرش های مسجد نجس می شود چه کار کنم؟
عبد المهدی بغلش کرد
به عبد المهدی گفتم: این دختر زیاد کفش هایش را گم می کند یک بار دعوایش کن حواسش را جمع کند.
گفت: چون هم نام فاطمه زهرا سلام الله است نمی توانم بهش چیزی بگویم.
◽️راوی : همسر شهید
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
#حضرت_زهرا | #معرفی_شهدای_زهرایی
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]