eitaa logo
نسل سلیمانی
164 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین @Naslezahra
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رسول
💢تنها یک راه وجود دارد! 🔹مذاکرات برای لغو تحریم‌ها همچنان یکی از مباحث مطرح در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. بر اساس گزارش‌های منتشره چهارمین دور گفت‌وگوهای دیپلماتیک ایران و سه کشور اروپایی عضو برجام این بار در حاشیه نشست‌های بین‌المللی ژنو برگزار شد. در این دیدار، دو طرف درباره موضوعات مختلف، از جمله مسئله هسته‌ای ایران که تحت فشارهای سیاسی و تبلیغاتی به یک بحران غیرضروری تبدیل شده، رایزنی کردند. وزارت امور خارجه آلمان با انتشار پیامی در شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق) اعلام کرد که مدیران سیاسی بریتانیا، فرانسه و آلمان در ژنو با هیأت ایرانی دیدار و درباره موضوعات مورد علاقه مشترک گفت‌وگو کردند. ‼️ادامه مطلب را در اینجا بخوانید •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• رسول در روبیکا👇 rubika.ir/rasull313 رسول در ایتا👇 eitaa.com/rasul313
هدایت شده از رسول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸بچه‌ها اینجوری بی‌ایمان میشن! 👌نکته‌ای ظریف در مورد خراب شدن پایه‌های ایمان در فرزندان توسط یک رفتار غلطِ پدر و مادر •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• رسول در روبیکا👇 rubika.ir/rasull313 رسول در ایتا👇 eitaa.com/rasul313
هدایت شده از مغز خاکستری
8.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوست داری از سفارش حضرت اباالفضل العباس علیه السلام در خصوص دعا برای فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با خبر بشی؟ 🇮🇷 🔺 🔻 @khakestary_amar
🎙 فرقه نیوز با آقای نصیری، پژوهشگر حوزه معنویت و عرفان‌های نوظهور پای درس اشو به امید آرامش رفته‌اند ولی به شهوت‌رانی می‌رسند 🔹خیلی از افراد هم به اسم آرامش می‌روند سمت اشو ولی از اول به فکر شهوت‌رانی خود هستند. دنبال مسائل جنسی هستند چون تفکر اشو بی‌بندوباری جنسی است. می‌گوید ما مثل حیوان‌ها باید زندگی کنیم. حیوان‌ها که ازدواج ندارند باید رابطه آزاد جنسی داشته باشیم... 🔗 متن کامل مصاحبه را در سایت فرقه نیوز بخوانید 🌐معنویت پژوهی/عرفان های کاذب @manaviat_pajoohi
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️اتاق اذان نوزاد در بیمارستان 😍🤗⁉️ ابتکار خوب بیمارستان رضوی مشهد در ترویج سنت‌های دینی اذان شروع ارتباط معنوی انسان از بدو ورود به هستی است. 🔹روایات متعددی هم از اذان به عنوان حرز نام برده و حمایت کننده در برابر مشکلات و آسیب های ماورایی است‌. 🌐معنویت پژوهی/عرفان های کاذب @manaviat_pajoohi
هدایت شده از 📵 جن مدیا 🔞
《توصیه های ماورائی 》 نگهداری از حیواناتی مثل سگ و مار و حشرات گزنده مثل رتیل و عنکبوت و عقرب و نوازش سگ و نگهداری از آن در محیط منزل به شدت باعث آسیب هاله ی محافظتی شما خواهد شد ❗️ 🕋🌺🕋🌺 این حیوانات ذاتاً هیچ بدی و عیبی ندارند و مخلوق خداوند متعال هستند. 🕋🌺 سوای مباحث دینی، ارتعاشات و فرکانس بدن آنها به هاله محافظ بدن انسان آسیب شدیدی میزند و همین امر باعث ایجاد مشکلات متافیزیکی زیادی در افرادیکه از سگها نگهداری میکند ،خواهد شد. 🌺🕋🌺🕋🌺🕋🌺 شرب خمر هر نوع مسکری و مخصوصاً شراب، استعمال حشیش و گراس، استعمال شیشه و کوکائین و مواد مخدر توهم زا و قرصهای روانگردان و تمام چیزهایی که انسان را از حالت طبیعی و هوشیاری خود خارج می‌کند به شدت باعث نابودی هاله ی محافظ و ورود شیاطین به جسم و تسخیر فرد توسط شیاطین و جنون های لحظه ای یا دائمی خواهد شد. اطلاعات میخوای کلیک کن👇 🔞 @jen_media 📵 🔞 📵
هدایت شده از بصیرت
21.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسرا چیست ؟ (نظام رده بندی سنی بازی های رایانه ای) [@Baseeratt]
هدایت شده از مدیر
: کیش و مات دست هاش شل و من رو ول کرد ... چرخیدم سمتش ... صورتش بهم ریخته بود ... - چرا اینطوری شدی؟ ... سریع به خودش اومد ... خندید و با همون شیطنت، پارچ و لیوان رو از دستم گرفت ... - ای بابا ... از کی تا حالا بزرگ تر واسه کوچیک تر شربت میاره ... شما بشین بانوی من، که من برات شربت بیارم خستگیت در بره ... از صبح تا حالا زحمت کشیدی ... رفت سمت گاز ... - راستی اگه کاری مونده بگو انجام بدم ... برنامه نهار چیه؟... بقیه اش با من ... دیگه صد در صد مطمئن شدم یه خبری هست ... هنوز نمی تونست مثل پدرش با زیرکی، موضوع حرف رو عوض کنه ... شایدم من خیلی پیر و دنیا دیده شده بودم ... - خیلی جای بدیه؟ ... - کجا؟ ... - سومین کشوری که بهت پیشنهاد بورسیه داده ... - نه ... شایدم ... نمی دونم ... دستش رو گرفتم و چرخوندمش سمت خودم ... - توی چشم های من نگاه کن و درست جوابم رو بده ... این جواب های بریده بریده جواب من نیست ... چشم هاش دو دو زد ... انگار منتظر یه تکان کوچیک بود که اشکش سرازیر بشه ... اصلا نمی فهمیدم چه خبره ... - زینب؟ ... چرا اینطوری شدی؟ ... من که ... پرید وسط حرفم ... دونه های درشت اشک از چشمش سرازیر شد ... - به اون آقای محترمی که اومده سراغت بگو ... همون حرفی که بار اول گفتم ... تا برنگردی من هیچ جا نمیرم ... نه سومیش، نه چهارمیش ... نه اولیش ... تا برنگردی من هیچ جا نمیرم ... اینو گفت و دستش رو از توی دستم کشید بیرون ... اون رفت توی اتاق ... من، کیش و مات ... وسط آشپزخونه ... 💥خاطرات طلبه ی شهید سیدعلی حسینی ✍ ادامه دارد
هدایت شده از مدیر
: خداحافظ زینب تازه می فهمیدم چرا علی گفت ... من تنها کسی هستم که می تونه زینب رو به رفتن راضی کنه ... اشک توی چشم هام حلقه زد ... پارچ رو برداشتم و گذاشتم توی یخچال ... دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ... - بی انصاف ... خودت از پس دخترت برنیومدی ... من رو انداختی جلو؟ ... چطور راضیش کنم وقتی خودم دلم نمی خواد بره؟ ... برای اذان از اتاق اومد بیرون که وضو بگیره ... دنبالش راه افتادم سمت دستشویی ... پشت در ایستادم تا اومد بیرون... زل زدم توی چشم هاش ... با حالت ملتمسانه ای بهم نگاه کرد ... التماس می کرد حرفت رو نگو ... چشم هام رو بستم و یه نفس عمیق کشیدم ... - یادته 9 سالت بود تب کردی ... سرش رو انداخت پایین ... منتظر جوابش نشدم ... - پدرت چه شرطی گذاشت؟ ... هر چی من میگم، میگی چشم ... التماس چشم هاش بیشتر شد ... گریه اش گرفته بود ... - خوب پس نگو ... هیچی نگو ... حرفی نگو که عمل کردنش سخت باشه ... پرده اشک جلویدیدم رو گرفته بود ... - برو زینب جان ... حرف پدرت رو گوش کن ... علی گفت باید بری ... و صورتم رو چرخوندم ... قطرات اشک از چشمم فرو ریخت ... نمی خواستم زینب اشکم رو ببینه ... تمام مقدمات سفر رو مامور دانشگاه از طریق سفارت انجام داد ... براش یه خونه مبله گرفتن ... حتی گفتن اگر راضی نبودید بگید براتون عوضش می کنیم ... هزینه زندگی و رفت و آمدش رو هم دانشگاه تقبل کرده بود ... پای پرواز ... به زحمت جلوی خودم رو گرفتم ... نمی خواستم دلش بلرزه ... با بلند شدن پرواز، اشک های من بی وقفه سرازیر شد ... تمام چادر و مقنعه ام خیس شده بود ... بچه ها، حریف آرام کردن من نمی شدن ... 💥خاطرات طلبه ی شهید سیدعلی حسینی ✍ ادامه دارد
هدایت شده از مدیر
: سرزمین غریب نماینده دانشگاه برای استقبالم به فرودگاه اومد ... وقتی چشمش بهم افتاد، تحیر و تعجب... نگاهش رو پر کرد ... چند لحظه موند ... نمی دونست چطور باید باهام برخورد کنه... سوار ماشین که شدیم ... این تحیر رو به زبان آورد ... - شما اولین دانشجوی جهان سومی بودید که دانشگاه برای به دست آوردن شما اینقدر زحمت کشید ... زیرچشمی نیم نگاهی بهم انداخت ... - و اولین دانشجویی که از طرف دانشگاه ما ... با چنین حجابی وارد خاک انگلستان شده ... نمی دونستم باید این حرف رو پای افتخار و تمجید بگذارم ... یا از شنیدن کلمه اولین دانشجوی مسلمان محجبه، شرمنده باشم که بقیه اینطوری نیومدن ...ولی یه چیزی رو می دونستم ... به شدت از شنیدن کلمه جهان سوم عصبانی بودم ... هزار تا جواب مودبانه در جواب این اهانتش توی نظرم می چرخید ... اما سکوت کردم ... باید پیش از هر حرفی همه چیز رو می سنجیدم ... و من هیچی در مورد اون شخص نمی دونستم ... من رو به خونه ای که گرفته بودن برد ... یه خونه دوبلکس ... بزرگ و دلباز ... با یه باغچه کوچیک جلوی در و حیاط پشتی... ترکیبی از سبک مدرن و معماری خانه های سنتی انگلیسی ... تمام وسایلش شیک و مرتب ... فضای دانشگاه و تمام شرایط هم عالی بود ... همه چیز رو طوری مرتب کرده بودن که هرگز ... حتی فکر برگشتن به ذهنم خطور نکنه ... اما به شدت اشتباه می کردن ... هنوز نیومده دلم برای ایران تنگ شده بود ... برای مادرم ... خواهر و برادرهام ... من تا همون جا رو هم فقط به حرمت حرف پدرم اومده بودم ... قبل از رفتن ... توی فرودگاه از مادرم قول گرفتم هر خبری از بابا شد بلافاصله بهم خبر بده ... خودم اینجا بودم ... دلم جا مونده بود ... با یه علامت سوال بزرگ ... - بابا ... چرا من رو فرستادی اینجا؟ ... 💥خاطرات طلبه ی شهید سیدعلی حسینی ✍ ادامه دارد
*منطقه ۱۶ برگزار میکند. 🔹بزرگترین و بی نظیرترین جشن رمضان تهران بمدت ۳۰ شب همراه با برنامه های ویژه فرهنگی، هنری وقرانی و پخش مستقیم آن هرشب از ساعت ۲۲ از شبکه تهران(۵). باحضور مجریان برتر صداوسیما و بازیگران و چهره‌های مهم هنری و ورزشی . 🔹از یکشنبه شب ۱۲ اسفندماه شما از ساعت ۲۱ دعوتید ومنتظر قدوم سبز شما شهروندان هستیم. مکان:فرهنگسرای بهمن ، سالن بزرگ شهید آوینی* @diyaronline_teh