eitaa logo
نسل سلیمانی
164 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین @Naslezahra
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رسول
🇮🇷🇵🇸 مجموعه (شماره ۱) 🍃🌹🍃 🔰 سخنان مقام معظم رهبری در دیدار رئیس و اعضای شورای رهبری ۱۴۰۳/۱۱/۲۰ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• رسول در روبیکا👇 rubika.ir/rasull313 رسول در ایتا👇 eitaa.com/rasul313
هدایت شده از رسول
19.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸 🔰پرچم اتّحاد 🍃🌹🍃 🔹«بیست و دوم بهمن امسال ان‌شاءالله به توفیق الهی مظهر حضور مردم، مظهر عزت مردم، مظهر اعتماد مردم به یکدیگر است، مظهر اتحاد ملی است. من توصیه‌ام هم این است به همه‌ی آحاد مردم عزیزمان که سعی کنند این راهپیمایی را، این روز بزرگ را، این حرکت پرشکوه را مظهر اتحاد ملی و وحدت ملی قرار بدهند.» ۱۴۰۱/۱۱/۱۹ | •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• رسول در روبیکا👇 rubika.ir/rasull313 رسول در ایتا👇 eitaa.com/rasul313
هدایت شده از رسول
🇮🇷🇵🇸 🔰نیمه پر لیوان بر نیمه خالی غلبه دارد 🍃🌹🍃 🔻با گذشت ۴۶ سال از انقلاب اسلامی، دشمنان نظام جمهوری اسلامی، به امیدوار شدند و شبانه‌روز تلاش می‌کنند با بزرگنمایی ضعف‌ها و کاستی‌ها دستاوردهای انقلاب اسلامی را نادیده بگیرند و انقلاب اسلامی را ناکارآمد نشان دهند. 🔹 دست ما برای مقابله با جنگ شناختی دشمن بازتر است، چرا که موفقیت‌ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی در طول ۴۶ سال گذشته خیلی بیشتر از ناکامی‌ها و نقص‌هاست و به تعبیر دیگر نیمه‌ی پر لیوان خیلی بیشتر از نیمه خالی آن ست. 🔸 درست است که در برخی عرصه‌ها مثل عدالت و اقتصاد نمره‌ی عالی نداریم، ولی در برخی عرصه‌ها و دستاوردها، مثل حفظ تمامیت ارضی، ایجاد روحیه خودباوری، پزشکی، هسته‌ای، علمی، نظامی و... نمره ممتاز گرفته‌ایم، و در مجموع معدل قابل قبولی در عرصه‌ی جهانی کسب کرده‌ایم. مشکلاتی که در جامعه وجود دارد در سایر کشورها هم وجود دارد؛ با آن همه ادعا ۲۴ روز طول کشید آتش خود را خاموش کند. 🔺کشور ما هم مجزا از سایر کشورها نیست، باید تلاش کنیم با حفظ و همدلی و گوش به فرمان ولی جامعه با روحیه‌ی انقلابی و جهادی با خنثی‌سازی تحریم‌ها بر مشکلات فائق آییم. ✍ دکتر مهدی صدیقی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• رسول در روبیکا👇 rubika.ir/rasull313 رسول در ایتا👇 eitaa.com/rasul313
هدایت شده از رسول
🇮🇷🇵🇸 🔰حمایت عربستان از پیشنهاد وزیر خارجه ایران! 🍃🌹🍃 🔹پس از آنکه «عباس عراقچی» در مصاحبه با رسانه انگلیسی «اسکای نیوز» گفته بود به جای کوچاندن فلسطینی‌ها، صهیونیست‌ها را به گرینلد ببرد، عضو مجلس شورای عربستان سعودی با انتشار یک مقاله در روزنامه «عکاظ» نوشت: «اگر می‌خواهد نقش قهرمان صلح در خاورمیانه را بازی کند، اسرائیلی‌ها را به آلاسکا و بعد از آن به گرینلند منتقل کند.» 🔸«یوسف بن طراد السعدون» افزود: «صهیونیست‌ها و حامیان آنها که ید طولایی در فتنه‎انگیزی و جنگ‎انگیزی دارند، بدانند که هرگز نخواهند توانست عربستان را وارد بازی‌های رسانه‌ای و فشارهای سیاسی ساختگی خود کنند.» 🔹وی همچنین تأکید کرد: «به همین خاطر عجیب نیست که کشورهای غربی آنها را اخراج کرده‌اند. خباثت‌ها و مکر آنها از دیده‌ها پنهان نیست. آنها در انحراف افکار عمومی تبحر دارند.» 🔸گفتنی است، به تازگی «بنیامین نتانیاهو» در مصاحبه با یک رسانه صهیونیستی در واکنش به موضع درباره مشروط کردن عادی‎سازی روابط با رژیم صهیونی به تشکیل کشور گفت: «سعودی‌ها زمین خالی بسیاری در اختیار دارند و می‌توانند کشور فلسطین را آنجا بنا کنند.» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• رسول در روبیکا👇 rubika.ir/rasull313 رسول در ایتا👇 eitaa.com/rasul313
هدایت شده از رسول
باهنر: مشکل تحریم‌ها با FATF حل نمی‌شود 🔹دبیر کل جامعه اسلامی مهندسین: موافق FATF هستم، ولی قاطعانه اعلام می‌کنم اگر پالرمو و CFT را تصویب کردیم تحریم‌ها برطرف نمی‌شود. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• رسول در روبیکا👇 rubika.ir/rasull313 رسول در ایتا👇 eitaa.com/rasul313
هدایت شده از رسول
وزیر نفت: صادرات نفت ایران متوقف‌شدنی نیست 🔹محسن پاک‌نژاد، در واکنش به فرمان «فشار حداکثری» دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا با هدف به صفر رساندن صادرات نفت ایران که به‌تازگی امضا شده است، اظهار کرد: این آرزویی است برای آنها و هرگز به این آرزویشان نخواهند رسید. 🔹این سیاست شکست‌خورده‌ای است؛ سیاستی که پیش‌تر آزمایش شده بود و نتیجه‌ای نگرفتند، دوباره هم آزمایش کنند، نتیجه‌ای نخواهند گرفت و شکست می‌خورند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• رسول در روبیکا👇 rubika.ir/rasull313 رسول در ایتا👇 eitaa.com/rasul313
هدایت شده از رسول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰بروید ببینید امشب چه افرادی دارند الله‌اکبر می‌گویند، من از این طبقه که شما طبقه پایین می‌گویید منت می‌کشم، دست اینها را می‌بوسم امام خمینی(ره) 🇮🇷🇮🇷الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• رسول در روبیکا👇 rubika.ir/rasull313 رسول در ایتا👇 eitaa.com/rasul313
هدایت شده از رسول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 |چرا راهپیمایی بریم؟ فایده راهپیمایی چیه؟ 🔰 برشی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• رسول در روبیکا👇 rubika.ir/rasull313 رسول در ایتا👇 eitaa.com/rasul313
هدایت شده از رسول
🇮🇷۲۲ بهمن 🇮🇷 🔻والله والله والله از مهم ترین شئون عاقبت بخیری نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است. ✨سردار شهید حاج قاسم سلیمانی :) قرار ما راهپیمایی ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ ... ✌️🏻 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• رسول در روبیکا👇 rubika.ir/rasull313 رسول در ایتا👇 eitaa.com/rasul313
هدایت شده از مدیر
❤️ سمتم می آید، پارچ را از دستم میگیرد وزل میزند به صورتم!!این اولین باراست که اینقدر راحت نگاهم میکند. _راستش...اولن حلال کنید من قایمکی شماره شمارو ظهرامروز از گوشی فاطمه پیدا کردم...دومن فکر کردم شایدبهتره اول به شما بگم!...شاید خود علی راصی تر باشه... اسمت را که میگوید دستهایم میلرزد. خیره به لبهایش منتظر میمانم _من خودم نمیدونم چجوری به مامان یا بابابگم...حس کردم همسر از همه نزدیک تره... طاقتم تمام میشود _میشه سریع بگید... سرش را پایین می اندازد.با انگشتان دستش بازی میکند...یکلحظه نگاهم میکند..."خدایا چرا گریه میکنه.." لبهایش بهم میخورد!...چند جمله را بهم قطار میکندکه فقط همین را میشنوم _....امروز...#علی...... و کلمه آخرش را خودم میگویم _شد! تمام بدنم یخ میزند.سرم گیج و مقابل چشمهایم سیاهی میرود. برای حفظ تعادل به کابینت ها تکیه میدهم. احساس میکنم میکنم چیزی در وجودم مرد! نگاه آخرت!...جمله ی بی جوابت... پاهایم تاب نمی آورد. روی زمین میفتم...میخندم و بعد مثل دیوانه ها خیره میشوم به نقطه ای دور... و دوباره میخندم...چیزی نمیفهمم.... "دروغ میگه!!...تو برمیگردی!!...مگه من چند وقت....چند وقت...تورو داشتمت..." گفته بودی منتظر یک خبر باشم... زیر لب باعجز میگویم _خیلی بدی...خیلی! فضای سنگین و صدای گریه های بلندخواهرها و مادرت... ونوای جگرسوزی که مدام در قلبم میپیچد!.. +این گل را به رسم هدیه تقدیم نگاهت کردیم حاشا اینکه از راه تو حتی لحظه ای برگردیم... زینب... ✍ ادامه دارد
هدایت شده از مدیر
❤️ چه عجیب که خرد شدم از رفتنت... اما احساس غرور میکنم از اینکه همسر من انتخاب شده بود! جمعیت صلوات بلندی میفرستد و دوستانت یک به یک وارد میشوند... همگی سر به زیر اشک میریزند... نفراتی که آخر از همه پشت سرشان می آیند...تورا روی شانه میکشند "دل دل میکنم علی!!دلم برای دیدن صورتت تنگ شده!"تورا برای من می آورند!درتابوتی که پرچم پر افتخارسه رنگ رویش را پوشانده.تاج گلی که دور تا دورش بسته شده آرام گرفته ای.آهسته تورا مقابلمان میگذارند.میگویند خانواده اش...محارمش نزدیک بیایند! زیر بازوهای زهرا خانوم را زینب و فاطمه گرفته اند.حسین آقاشوکه بی صدا اشک میریزد.علی اصغر را نیاوردند...سجاد زودتر از همه ما بالای سرت آمده...از گوشه ای میشنوم. _برادرش روشو باز کنه! به طبعیت دنبالشان می آیم...نزدیک تو! قابی که عکس سیاه و سفیدت در آن خودنمایی میکندمی آورند و بالای سرت میگذارند.نگاهت سمت من است!پر از لبخند! نمیفهمم چه میشود... فقط نوا تمام ذهنم را در دست گرفته و نگاه بی تابم خیره است به تابوت تو!میخواهم فریاد بزنم خب باز کنید.مگه نمیبینید دارم دق میکنم! پاهایم را روی زمین میکشم و میروم کنار سجاد می ایستم.نگاه های عجیب اطرافیان آزارم میدهد... چیزی نشده که!!فقط... فقط تمام زندگیم رفته... چیزی نشده... فقط هستی من اینجا خوابیده... مردی که براش جنگیدم... چیزی نیست... من خوبم! فقط دیگه نفس نمیکشم! همرازو همسفر من... علی من!... علی... سجاد که کنارم زمزمه میکند _گریه کن زن داداش...تو خودت نریز... 💞 گریه کنم؟چرا!!؟؟...بعد از بیست روزقراره ببینمش... سرم گیج میرود. بی اراده تکانی میخورم که سجاد با احتیاط چادرم را میگیردو کمک میکند بنشینم... درست بالای سرتو! کف دستم را روی تابوت میکشم... خم میشوم سمت جایی که میدانم که صورتت قرار دارد... _علی؟... لبهام رو روی همان قسمت میزارم... چشمهایم را میبندم _عزیز ریحانه...؟...دلم برات تنگ شده بود! سجاد کنارم مینشیند _زن داداش اجازه بده... سرم را کنار میکشم.دستش راکه دراز میکند تاپارچه را کنار بزند.التماس میکنم _بزارید من اینکارو کنم... سجادنگاهش را میگرداندتا اجازه بالاسری ها راببیند...اجازه دادند!! مادرت آنقدر بی تاب است که گمان نمیرود بخواهد این کار را بکند...زینب و فاطمه هم سعی میکنند او را آرام کنند...خون در رگ هایم منجمد میشود.لحظه ی دیدار... پایان دلتنگی ها... 💞 دستهایم میلرزد...گوشه پرچم رامیگیرم و آهسته کنار میزنم. نگاهم که به چهره ات می افتد.زمان می ایستد... دورت کفن پیچیده اند... سرت بین انبوهی پارچه سفیدو پنبه است...پنبه های کنار گونه و زیر گلویت هاله سرخ به خود گرفته... ته ریشی که من با آن هفتادو پنج روز زندگی کردم تقریبا کامل سوخته... لبهایت ترک خورده و موهایت هنوز کمی گردو خاک رویش مانده. دست راستم را دراز میکنم و باسر انگشتانم آهسته روی لبهایت را لمس میکنم... "آخ دلم برای لبخندت تنگ شده بود" آنقدر آرام خوابیده ای که میترسم با لمس کردنت شیرینی اش رابهم بزنم...دستم کشیده میشود سمت موهایت...آهسته نوازش میکنم خم میشوم...انقدر نزدیک که نفسهایم چند تار از موهایت را تکان میدهد _دیدی آخر تهش چی شد!؟... تو رفتی و من... بغضم را قورت میدهم...دستم را میکشم روی ته ریش سوخته ات... چقدر زبر شده...! _آروم بخواب... سپردمت دست همون بی بی که بخاطرش پر پر شدی... فقط... فقط یادت نره روز محشر... با نگاهت منو شفاعت کنی! انگار خدا حرف هارا براین دیکته کرده. صورتم را نزدیک تر می آورم...گونه ام راروی پیشانی ات میگذارم... _هنوز گرمی علی!!... جمله ای که پشت تلفن تاکید کرده بودی... "هرچی شد گریه نکن...راضی نیستم!" تلخ ترین لبخند زندگیم را میزنم _گریه نمیکنم عزیز دلم... ازمن راضی باش... ازت راضی ام! ✍ ادامه دارد