محكم بغلش كردم و گفتم: اگر مارو نديدى، حلال كن دارم مى رم #مكه...
خنديد و گفت: تو هم حلال كن تو ميرى مكه منم ميرم #فكه ببينيم كدوممون زودتر به خدا ميرسه...
آب زمزم و تسبيح آورده بودم براش با كلى خاطره واسه تعريف كردن...
پيچيدم تو كوچشون پارچه سر در خونشون ميخكوبم كرد پاهام شل شد و تكيه دادم به ديوار...
#شهيد_سعيد_شاهدی
#جستجوگر_نور
@Shahidhojatrahimi
❀شهیدحجت الله رحیمی❀
👈 یـا حضـرت عبـاس مـددے
گفتم فـایده ای ندارد. این منطقـه را بچه ها چنـد بـار گشتـه بودند اما، مجیـد ول ڪن نبود.
زیر لـب" یا حضـرت_عبـاس مـددی" گفت و راه افتـاد رفت طـرف دیگر دشت. اولین بیلی که زد استخـوان_ها پیدا شد.
خاڪ ها را از روی ڪارتش کنار زدیم و فامیلی اش یـادم نیست اما اسمـش عبـاس بود. با قمـقـمه پـر آب.
#پشـت_پیـراهنش نوشته بود " فـدای لـب تشنـه ات یا ابـالفضـل."
#جستجوگر_نور
#شهید_مجید_پازوکی
#خاطرات_شهدای_تفحص
@Shahidhojatrahimi
❀شهیدحجت الله رحیمی❀
🚩 #صـاحـب_پـرچـم
✍منطقه والفجـر مقدماتی بود. دوتایی رفتیم توی #میـدان_میـن. چند وقتی بود #شهیـد پیدا نڪرده بودیم. مجید جلو معبـر می زد و من پشت سرش می رفتم.
🍁 پشـت سـر هم می گفت" یعنی می شود خـدا امروز #نصـرت بدهد و #فـرجی بشود؟"
🍁رسیدیم به چنـد تا #تانڪ سوخته عـراقی. ڪلی تجهیـزات ریخته بود روی زمیـن. گفتم دیگر نمی شود جلـو رفت. زمیـن سفـت است. باید بیل مکانیڪی بیاوریم.
🍁ول ڪن نبود. گفت با #دسـت می ڪنیم . به #دلـم افتاده خـدا امروز نصرت می دهد.
🍁مجید با سـرنیزه می ڪوبید، من با بیـل. #یڪهو یڪ چوب دسته #پـرچـم پیـدا شد.
🍁کشیدیمش بیرون. رویش #نوشته بود #نصر_من_الله_و_فتح_قریب . از پـرچـم های قدیمی #تبلیغات_لشگـر ۸ نجـف بود. آن قدر ڪندیم تا #صـاحب_پـرچـم را هم پیدا ڪردیم با همه #مدارکش.
#جستجوگر_نور
#شهید_مجید_پازوکی
#خاطرات_شهدای_تفحص
@Shahidhojatrahimi
یاد شهدای #تفحص بخیر که
وجب به وجب خاک جبهه را میگشتند و همناله با قلب محزون زینب(س) میخواندند:
گلی گم کردهام میجویم او را
به هرگل میرسم میبویم او را
#جستجوگر_نور
@Shahidhojatrahimi
❀شهیدحجت الله رحیمی❀
💫 #طـلاییـه
✍طلاییه بودیم. چنـد روزے بود هـر چـه می گشتیم ، شهیــد پیـدا نمی ڪردیم.
🍁یڪ شب #خــواب دید پـرتـوهـای نـور از یڪ نقطه از زمیـن به آسمـان می رود.✨
🍁فـردا همـان جـا را ڪندیم. ڪلی شهیـد پیـدا شد. اولیـن بـار نبـود ڪه توی خــواب آدرس می گرفت.
#جستجوگر_نور
#شهید_مجید_پازوکی
#خاطرات_شهدای_تفحص
🍁 @shahidhojatrahimi
🌷 #شهید_محمد_رضا_زمانی
#جستجوگر_نور ( #شهید_تفحص )
#ولادت : ۵۷/۱/۲۵ - شهرری
#شهادت : ۸۰/۹/۲۶ - فکه
#آرامگاه : اسلامشهر - گلزار شهدای امامزاده عباس چهاردانگه
در #گمنامی به شناسايی و تحقيق در مورد خانواده های #نیازمند می پرداخت.
با وجود اینکه برای خودش چیزی نمی خريد برای ما سوال بود چرا اواخر ماه بی پول می شد تا اينکه در مراسم تشييعش چند نفر گفتند محمد به آنها کمک می کرده.
برای افراد نیازمند #وام می گرفت و خودش نیز #ضامن آنها می شد.
@shahidhojatrahimi
#دل_بده ♥️
« ما الان تنها با آنهایی ڪار داریم ڪه رهرو عشقند ، نہ رهرو تڪلیف ؛
" رهرو عشق " یڪ گام بالاتر از تڪلیف است .»
« عجیب این جملہ رو دوست داشت .»
امام خمینی (ره) در خواب این جملہ رو بهش گفتہ بود .
اما طوری با این جملہ حال میڪرد ڪه انگار امام اون رو مستقیم توی گوشش زمزمہ ڪرده ...
وقتهایی ڪه از ڪم لطفیها دلش میگرفت همین جملہ رو تڪرار میکرد .
این جملہ روی سنگ مزارش هم نوشتہ شده است ...
#شهید_مجید_پازوکی
#جستجوگر_نور
@Shahidhojatrahimi